۸ پاسخ

امیدوارم سر بچه دومم کمتر اذیت بشم
حداقلش استرس نمیگرم به اون اندازه که سر بچه اولم بود من اصلا از نوزادی بچه اولم چیزی نفهیدم این قدر که درگیر مشکلاتش بودم درصورتی که عادیه میگذره من الکی ناراحت و سردرگم بودم امیدوارم از نوزادی بچه دومم بتونم لذت ببرم اونم البته نمیدونم بشه چون بچه دوم رو یکم توجه و ناز و نوازش و... کنی یه وقت بچه اول ممکنه حساس بشه باید حواسم باشه جلوی پسرم یه جوری باشم که من همه توجهم به تو هستش هنوز خیلی سخته این کار 🤕بالاخره مثل قبل تماما در اختیارش نیستم نمیدونم چی میشه....

روزای اول سخته
ولی تلاش کن میگیره

خیلییی سخته روزای اول من خودم که دو ماه اول داغون ترین بودم اصلا نمیدونستم چی به چیه چی کار کنم چی میخواد چی کار کنم بچه منم اصلا سینه نمیگرفت بعد داستان زردی و... کلا خیلی سخته پسر من تا چند روز اول اصلا بیداد نمیشد برا شیر بعد که به هزار زحمت بیدارش میکردیم سینه رو نمیگرفت خسته میشید دوباره میخوابید دو سه روز اول شیرمو میدوشیدیم با قطه چکون و قاشق میدادم بهش بعد از چند وقت کشف کردم که تو خواب میگیره سینه رو تا 6 ماهگی من برا شیر خوردن میخوابوندمش اول بعد شیر میدادم بهش یعنی یه جا بودیم میگفتن بچه شیر میخواد میدانش به من میدیدن من دارم میخوابونمش تعجب میکردن میگفتم باید بخوایه که شیر بخوره 🤣بعد فکر کنم 4 ماه 6 ماه اینا بود که یکم از حالت نوزادی دراومد دیگه سینه رو شناخت و خودش میومد میگرفت میخورد

منم همین مشکل رو داشتم گلم دو روز رابط سینه گرفتم بعد دو روز قشنگ خودش سینه رو گرفت

سینتو گوشه لبش بزار تکون بده کم کم میخوره یمقدارم فشار بده شیر بیاد بزن رو لباش

من هنوز مشکل دارم با شیر خوردن پسرم😑😑
مامانم از روز اول میگ بزرگتر بشه راحت میخوره ،
من موندم تا کی 😐

هممون این فکرو میکردیم عزیزم😃...صبور باش یاد میگیره بلاخره

عه زایمان کردی گلم مبارکهههه😍نی نی خوبه؟

سوال های مرتبط