کاش خدا وقتی میخواد بچه ناسالم بده هیچ بچه نده ب ادم خواهرم ۳ تا بچه داری اولی ک ۱۶.۱۷ سالشه از شانس بدش کلا مریضه این دوتا دیگریم یکیش پسره کلاس هفتم قد بچه ۵ ساله حالیش نیس دخترشم کلاس سومه اونم از بقیه بدتر یک لحظه ادم ارامش نداره از دستشون یکم پیش حسنا رفته بود دستشویی مثلا بت من قهر کرده بود سر این ک گفتم در کوچه نرید ماشین میاد رفتم ک بیارمش یهو حس کردم شوک بزرگی بهم وارد شد پسر خواهرم اب کولرو یهو باز کرده بود روم اون یکیم گیر داده بود میخوام برم دستشویی دختر منم‌ک بیرون نیومد ی لحظه اعصابم بهم ریخت گذاشتم دنبال پسر دختر خودمم بزور کتک از توالت دراوردم بقران اینا دیونن سالم نیستن خواهرم میگرن عصبی گرفته از دستشون ی کلمه بلد نیستن اروم حرف بزنن حرف زدن یواششونم مثه داد زدنه ن میزارن ادم درد و دلی بکنه با هم ن خاکی بگیره تو سرش فقطم بچها این اینجورین خواهرم هیچی ازش نمونده ۴۰ سالشه انگار ۶۰ سالشه همین الان اوردم تو اتاق بخوابونم دخترمو باز دارن داد میزنن پسره اومده پرده رو میزنه کنار حرف میزنه ک نزاره بخوابه بچع کلاس هفتم همچین میکنه؟بخدا نمیدونم اعصبانی باشم یا غصه خواهرمو بخورم با این شانس بدش بخاطر اونم دلم نمیاد ب بچهاش چیزی بگم هرچند بی تاثیره بیچاره خودش اینقد بهشون میگه نمیفهمن

۵ پاسخ

اي کاش وقتي ميفهميد اولي اينجوريه واسه بچه هاي بعديش ميرفت تحت نظر

ببر دکتر دارو میدن بیش فعالن

اگه مشکل داشتن درس نمیخوندن اینا بیش فعالن باید درمان بشن

خب دکتر می‌بره تو میگی کلاس هفتم یعنی از نظر ذهنی مشکلی نیست فقط بیش فعال هستند

خواهرتو شوهرش دعوا زیاد دارن??

سوال های مرتبط

مامان .🍓⚡ مامان .🍓⚡ ۲ سالگی
دیگه کم اوردم نمیدونم چکار کنم یعنی هیچ راهی وجود نداره این عادتو از سر دخترم بندازم؟میترسم اخر نتونم خودمو تحمل کنم ی بلایی سرش بیارم وقتی شروع میکنه دیگه هرکار میکنی توجهش ب چیز دیگع جلب نمیشه هرچی صداش میزنی هرکار میکنی بیفایدس یکم پیش چنان عصبی شدم ک کم مونده بود لیوان اب سردو بریزم روش بلکه حواسش بیاد سرجاش چون هرچی صداش کردم گوش نداد خواهشا نگید چیزی دیده یا بچه تو فامیلتون و فلان هیچ کدوم از اینا نیست چون ما اصلا ن بچه اطرافمون داریم ن کسی و چیزی دیده فقط خیلی کوچیک تر ک بود یک سالگی و اینا بازی ک میکرد ب طور اتفاقی این موضوع رو کشف کرد من‌اون موقعه ها هیچ نمیدونستم مثلا خودشو مینداخت رو کله ادم تا ده دیقه یک ربع از اون موقعه اینطوری شد ی مدت کلا یادش رفت باز دوباره برگشت الان ک دیگه بدتر شده بردم دکتر گفت فقط وقتی اون کارو میکنه حواسشو پرت کن ولی اخه تا کی؟چقد؟مگه من چقد توان دارم نمیتونم یک لحظه برا خودم باشم تا وقتی بچع دورشه ک باید مواظب باشم دعوا نکنن و نرن در کوچه بلایی سرشون بیاد وقتیم ک تنهاس شروع میکنه اینجوری من باید مدام حواسشو پرت کنم حالا این مدت خونه بابامم چهار تا بچه میبینه دو روز دیگه ک برم خونه خودم چجوری سرگرمش کنم الان خوبه روزا بچها دوزشن فقط شبا چن ساعت تنهاس ک من باید سرگرم کنم گاهی میگم کلا بیخیالش بشم نمیدونم چ اتفاقی میوفته براش شاید ولش کنم کلا مریض این کار بشه ولشم نکنم‌ تحمل ندارم دیگع دلم میخواد فرار کنم از بچه داری چقد خوب بود وقتی فقط خودم بودم هیچ کدوم از این نگرانیا رو نداشتم خستم بخدا خسته در حد مرگ هیچکس درک نمیکنه چ حال بدی دارم خیلی بد
مامان دونه انار بهشتی مامان دونه انار بهشتی ۲ سالگی
شمام ب بچتون زیاد نکن نکن میکنین؟؟؟
الان ک از پوشک گرفتم بچمو مثلا یهو موقه جیش کردن دس میزنه ب اندام خصوصیش بعد تا میگم نکن زود دستشو میزنه لباسش پاک میکنه
منم مدااام درحال شستنم نمیتونمم بندازم تو ماشین
بعد عصبانی میشم داد میزنم واقعا دست خودم نیس اخه
سرویسمونم تو راهروعه
خونمونم با مادرشوهرم مشترکیم فقط بین دو طبقه یه تخته فیبر زدیم
اینم ک هررچی از ما میشنوه ک ب بقیه میگه ب کنار
بعد پسر من دیر میخوابه اینم ک خب سنش زیاده زود میخوابه ماهرسری میریم دسشویی سروصدا داره بهرحال
امروز هررچی ب پسرم گفتم پاشو بریم پیپی کن نکرد
اخر نیم ساعت پیش کرد ک مادرشوهرمم باصدای بلند ک اینا همش ۱داشون میاد و فلان
والا نمیدونم چیکار کنم
بچه اس دیگه دست من ک نیس
منم سر همین مسئله ک این میشنوه و گزارش میده ب عالم و آدم خیلی استرس میگیرم اینم دست خودم نیس کلا استرسی هستم
متاسفانه هورمونامم بهم ریخته یه هفته پاکم یه هفته پرید
تو اون یه هفته پاکی هم ک عصبی هستم
😩😩😩😩
مامان یزدان مامان یزدان ۳ سالگی
سلام مامان ها عزیز پسر من تقریبا ۳ سالشه و من بهش یی بازی رو یادش میدم ک با خودش بازی کنه ولی متاسفانه اصلا نمیتونه با خودش مشغول باشه همش دنبال من و حتی میبرمش پارک با اینکه بلد دوچرخه سواری اصلا نمیخاد برونه میخاد من کلا کنترش باشم و کل توجم ب اون باشه همین ک توجهمو میکشم بازی نمیکنه تو خونه هم من اشپزی میکنم یا گریه میکنه یا وسایل اشپزخونه رو خراب میکنه از لجش منم اعصبی میشم تو بیرونم یکی رو میبنه دیگه فکرش کاملا میره سمت اون و بعضی وقتا وقتی یی نفر ک زیاد ندیده یکم باهاش حرف میزنه اگ بره یا کلی گریه میکنه پش سرش ک منم میرم و یا میره و باهم دعوا میکنیم وقتی جایی میرین میخاد لباس بپوش کلی اذیت میکنه من و بعد پوشیدن هم کلا نمیخاد بیاد وقتی هم بهش توجه نمیشه کلا لج میکنه یا میپره سر و صورتمون یا کارهای ک گفتیم نکن میکنه یا میزنه میشکنه هرکاری میخام بکنم خستم میکنه و یا پشیمونم میکنه ۳ سالشه هنوز یبار م ارایشگاه نرفته چون میگه از موزر میترسم حموم رفتنی جیغ داد نمیزاره اصل بدنشو بشورم اصلا متوجه نیست ک وقتی میره بیرون وسط خیابون نره کاراش دیونم کرده منم خیلی خسته میشم و سرش عصبی میشم وپدرش میگم ک بریم روانشناس من برم یا بچه میگه ن و ناراحت و نگران خاطرات ک باهاش میسازم هستم لطفا اگ کسی اگاهی داره راهنمایی داره ب خاطر بچم ک روحیش خراب نشه راهنمایم کنه ممنونم
مامان ریحانه جانم❤️ مامان ریحانه جانم❤️ ۳ سالگی
اومدم ی کم درد و دل کنم
واقعا من با این ی بچه قد صد سال پیر شدم
اومد دنیا تا پنج ماهگی ی ور رو نگاه می‌کرد
هر کاری میکردم ولی فایده نداشت ی سمت سرش تخت شده بود
اون یکی سمت برآمده
رفتم براش کلاه فرم دهی گرفتم هر ماه می‌کوبیدیم میرفتیم اصفهان بخاطر اصلاح سرش
از اونور تا دو سالگی یبوست شدید داشت هر سری بخاطرش باید میرفتم دکتر
بی‌خوابیش از اینور بهم فشار میاورد
قبل اینکه چهار دست و پا بشه ی کارایی می‌کرد فک کردم داره زور میزنه دستشویی میکنه بزرگ تر ک شد ادامه داد به ی جایی خیره میشد و عرق بود ک میریخت و عی با خودش ور میرفت
باز دکتر رفتن شروع شد دکترا میگفتن اون چیزی ک تو فک میکنی نیست یادش میره
روانشناس ها میگفتن هست و بهش محبت کن بغلش کن
من خییییلی بهش محبت میکنم
هی چپ و راست میرم قربون صدقش میرم
میدونم اون حسی ک توی ما بزرگترها هست با بچه فرق داره
ولی به هر حال از این کار لذت میبره
چند ماهی بود ترک کرده بود ولی دو هفته هست به طرز وحشتناکی شروع کرده اون لحظه هرچی صداش میزنم ک حواسشو پرت کنم جوابمو نمیده حتی بازی میکنم میره ی جا شروع میکنه انجام میده
مجبورم از این حالت بلندش کنم
میبینم میره جایی دیگه جلو چشم نباشه انجام میده
خییییلی خسته م واقعا
از اینور هم حرف نزدنش
باز فردا نوبت مشاوره گرفتم ولی حس میکنم بازم قراره ی سری حرف تکراری بشنوم
شما اطرافتون این مورد رو دیدید؟؟
مامان گیسو مامان گیسو ۳ سالگی
خیلی خیلی خیلی ناراحتم تو حالت انفجارم
ی جوری رفتار میکنن انگار گیسو اصلا بچه من نیس
تا میخام حرف بزنم شوهرم هی میگ گیر نده لج نکن غر نزن
انقد بچه کنار باباش لوس شده همین ک میبینه مث جن زده ها رفتار میکنه ب شدت لووس شدع و من خیلی بدم میاد
دقیقا این رفتارم خونه مامانم داره
هرچی از بچه اینجوری بدم میومد همیش دور و بریا رو میدیدم میگفتم بلد نیستن بچه بزرگ کنن
حالا بخاطر رفتار خودخاهانه دور و بریام دقیقا بچم اینجوری شده
اوایل ک همه چیظ دست خودم بود انقد این بچه مودب بود ک خدا میدونه چند وقته تررر زدن تو تربیتش واقعا شاکی ان
خونمون بازسازی دارع امشب مجبور شدم بیام خونه مامانم واس خاب شرایط خونم خوب نبود
دخترم عین روانیا از وقتی اومدیم دیونه بازی در میاره
تا دراز کشیدژم گریه ک میرم پیش مامانی
سریع مامانم اومد بغلش کرد برد
با اینک گفتم نه!
بحث بردنش نیس
بحث اینه من هرچیو میگم نه و نمیخاد اینا خلافشو انجام میدن و این بچه فاتحه برا حرف من نمیخونه