۹ پاسخ

مشخصه دیگه شیر یا خامه بریده

نه بابا نبریده چون زیاد جوشیده موادت از حالت شل بودن دراومده و سفت شده چسبیده به ماکارونی ها
کمتر باید میجوشید و کلا پاستارو تو یخچال میذاری اینجوری میشه
اول یکم ازش تست کن اگه مزه ش بد نشده اوکیه

نبریده که تو یخچال بوده جاش سرد بوده ماسیده شده به هم الان بازم گرمش کنی خوب میشه

بنظرم بریده و نباید بخوری

نه خراب نبوده

بریده خواهرم

به نظرم خامه بریده چون خیلی حرارت دیده. خودت یه کم بخور، اگر ته‌مزه ترشی حس کردی یعنی یا شیر یا خانه خراب بوده.

خامه رو ریختی باید خاموش کنی نجوشه

این شاید واضح تر باشه

تصویر

سوال های مرتبط

مامان سیاوش‌وکیارش مامان سیاوش‌وکیارش ۳ سالگی
سلام مامانا خوب هستین عزیزای دل ی راهنمایی می‌خوام ازتون
من اونموقع ک ازدواج کردم مادر شوهرم سکته کرده بود نمیتونست راه بره بخاطر همین بعد اینکه من عروسی کردم من خونشون پخت‌وپز و آب جارو میکردم
قبل من هم جاریم بود
بعد اومد بعد چهار سال من باردار شدم با اینکه دوقلو بودم و لکه بینی داشتم ولی باز رفتم تا یکی دو هفته قبل زایمانم ک هم لکه بینی گرفتم هم سنگین شده بودم دیگه نتونستم برم یکی دوروز جاریم رفت بعد اون قهرمرد رفت خونه مامانش گفت من ی وعده میام براتون غذا درست کنم پدرشومینا هم گفتن شام بیا خلاصه این فقط شبا واسه شام درست کردن میرفت منم واقعا وجدانم قبول نکرد پیرزن پیرمرد ناهار نداشته باشم یا غذای مونده شبو بخورن خونه ناهار درست میکردم می‌بردم براشون یجورایی مثل ناهار شد با من شام با اون تا اینکه بچه‌هام ب دنیا اومدن بعد زایمان هم همینطور باز من ناهار میزاشتم اون شام بچه‌های من ک هفت هشت ماهشون شد رفتم ب جاریم گفتم بیا نوبتی کنیم یروز تو برو یروز من یمدت هم اینجوری کردیم ک خانم هوس بارداری کرد ک دوتا دختر داره پسر نداره رفت دکتر واسه ای یو ای بعد اون رفت نمیدونم چی رحم عمل کرد یکی دوماه نیومد من رفتم جاش بعدش اومد مادر شوهرم فوت کرد تو مراسم مادرشوهر آپاندیس جاریم ترکید رفت عمل باز یکی دوماه نیومد من رفتم جاش بعد اونم رفتiuiکرد یمدت اومد باز افتاد ب لکه بینی دیگه تا الان ک بچه‌هاش نزدیک یکسالشونه نیومده من رفتم
مامان دونه انار بهشتی مامان دونه انار بهشتی ۲ سالگی
شمام ب بچتون زیاد نکن نکن میکنین؟؟؟
الان ک از پوشک گرفتم بچمو مثلا یهو موقه جیش کردن دس میزنه ب اندام خصوصیش بعد تا میگم نکن زود دستشو میزنه لباسش پاک میکنه
منم مدااام درحال شستنم نمیتونمم بندازم تو ماشین
بعد عصبانی میشم داد میزنم واقعا دست خودم نیس اخه
سرویسمونم تو راهروعه
خونمونم با مادرشوهرم مشترکیم فقط بین دو طبقه یه تخته فیبر زدیم
اینم ک هررچی از ما میشنوه ک ب بقیه میگه ب کنار
بعد پسر من دیر میخوابه اینم ک خب سنش زیاده زود میخوابه ماهرسری میریم دسشویی سروصدا داره بهرحال
امروز هررچی ب پسرم گفتم پاشو بریم پیپی کن نکرد
اخر نیم ساعت پیش کرد ک مادرشوهرمم باصدای بلند ک اینا همش ۱داشون میاد و فلان
والا نمیدونم چیکار کنم
بچه اس دیگه دست من ک نیس
منم سر همین مسئله ک این میشنوه و گزارش میده ب عالم و آدم خیلی استرس میگیرم اینم دست خودم نیس کلا استرسی هستم
متاسفانه هورمونامم بهم ریخته یه هفته پاکم یه هفته پرید
تو اون یه هفته پاکی هم ک عصبی هستم
😩😩😩😩
مامان ❤  hana ❤ مامان ❤ hana ❤ ۳ سالگی
دیشب یه جایی بودم یه خانمی یه جریانی رو تعریف کرد برا ۳۰ سال پیش بود

گفت تو روستا بودیم پسرم کلاس دوم بود از مدرسه اومد گفت منم مرغ میخام بخورم دوستم مامانش مرغ درست کرده رفتم کتابم از خونشون بیارم سفره پهن کردن دیگه منم اومدم خونه حالا منم مرغ میخام

میگه بچم نیم ساعت جیغ و گریه ول کنم نبود ک یالا منم مرغ میخام
خانمه میگه شوهرم نبودش منم هیچی تو خونه نداشتم

میگه بخاطر بچم پاشدم رفتم در خونشون (فامیل هم بودن باهم )
میگه بهشون گفتم یه تیکه مرغ پخته یا خام بهم بده واسه بچم خونتون دیده گریه میکنه شوهرم بیاد بخرم حتما پسش میارم
میگه دختره گفت باشه رفت بیاره مادره چشم غره رفت اومد گفت ب جون این پسرم نداریم
میگه برگشتم بچم تا عصری هرچی دادم نخورد و فقط گریه ...
خلاصه میگه پسری ک جونشون قسم خورده بود تب کرده تب بالا یه هفته شد ۱۰ روز شد یه ماه شد تب این بچه قطع نشد ک نشد دکتر و دوا و بیمارستان و دعا و بستری هم فایده نداشت تب بچه ۴۰ درجه همراه با تشنج بود و بی دلیل همه ازمایشات سالم سالم..