۱۰ پاسخ

سرویسم کرده ولی محل نمیدم بعضی اوقات

طبیعیه خواهر منم ب معنای واقعی پوره شدم این دیگ چه دوره ای بود🥲😐

من تا جایی که بشه مخالفت نمیکنم ولی اگه واقعا نشدنی باشه یجوری حواسشو پرت میکنم که یادش بره، حالا با بازی یا خوراکی چیزی

پسر من بدتر از همه دیشب بیرون بودم تا اومدم وارد خونه شدم یه لحظه غافل شدم رفت آشپز خونه نصف روغن ریخت رو گاز (آشپز خونه ام کابینت نیس) بهش میگم چرا این کارو کردی میگه آب آب عصبی شدم داد زدم گفتم برو پیش بابات خیلی خوشحال بود با این کارش می‌خندید بدو بدو رفت پیش باباش هم طلب کار میگه چرا می‌فرستی پیش من مگه خودت چه غلطی میکنی منم گفتم بیا غلطارو پسرت کرده بیا ببین. خیلی کار می‌کنه اگه باشه باید ما مادرا برا بچه هامون یه رمان بنویسیم .همینن بچه ان چه کنم باید تحمل کنیم تا بزرگ بشن☺️♥️

منم مثل تو🫠💔

دقیقا پسر منم همینجوری شده‌.

همه عین همیم😢

پسرمن با کله میزنه دیوار

ای خواهر برای ماهم همینه در یخچال باز میکنه جا تخم مرغی رو اشاره میکنه به زور میگه یه تخم مرغ بهش بدم همین جور درسته میخواد فقط دستش بگیره جیغ و داد که بده دستم میرم کوچه خیابون بیچاره ام به همه چی دست میزنه به مغازه ها سرک میکشه منم دستشو میگیرم بریم دستشو نمیده از همه ی مغازه ها هم خوراکی میخواد واسش بخرم وگرنه خودشو پخش زمین میکنه تو خیابون گریه رسواگری 😩😩😩همه هم وایمیستن ما پسرو مادرا نیگا میکنن 😄

من وقتی تاجایی ک راه داره باهاش کنار میام ولی وقتی خواسته هاش غیرمنطقی باشه یا براش خطر داشته باشه سعی میکنم سرگرمش کنم اگر باز راضی نشد و لوس بازی دراورد دعواش میکنم مثلا اخم میکنم بهش دیگ حساب کار دستش میاد البته از روز اول باش اینجوری ام از تنها کسی ک حساب میبره خودمم😅 .ولی هیچوقت دست روش بلند نکردم .گاهی هم لجبازی میکنه من ادامه نمیدم ک بیشتر نکنه براش انجام میدم .مثلا خیلی رو فرش های خونه حساسم ولی عاشق اینه آب بازی کنه منم میزارم آب بریزه رو فرش البته فرشی ک تو هاله نه پذیرایی .اینجوری..

سوال های مرتبط

مامان یارا مامان یارا ۲ سالگی
گاهی اینقد خسته میشم دلم میخاد بشینم یه دل سیر گریه کنم
ولی وقتی فکر میکنم بهش بغض راه گلومو میبنده
از بچه داری
مسیولیت خونه
غذا درست کردن
این الرژی سنگین پسر کوچولو

واقعا دیگ نمیدونم چجوری باید اروم کنم خودمو
همش باخودم حرف میزنم پادکست گوش میدم صبر کن درست میشه

بند بند انگشتام درد میکنه استخونام همه تیر میکشه باید برم ازمایش بدم فککنم روماتیسم باشه نمیدونم واقعا
ولی این حجم از درد و دیگ نمیتونم تحمل کنم
اخه ادمی هم نیستم غر بزنم همش گاهی دلم خیلی پر میشه
میام اینجازو میخونم میبینم شرتیط همون مثل همه
امیدوارمیشم میگم پس میگذره
به روتین قبل برمیگردیم


خیلی از مامانم دلگیر میشم
اینگاری ازش خیلی باید بخام تا یه کاری بکنه

درست یارا خیلی شیطون درسته پیر شدن توان بدنی ندارن
ولی واقعا منم کم میارم گاهی
مغزم واقعا خسته میشه
این حجم از گریه جیغ غر
اصلا برام قابل درک نیست

همسرمم که کمک نمیکنه
من تنهایییی تو این زندگی خیلی مسیولیت دارم و واقعا کم میارم گاهی
😔😔😔😔



خدایا کمک کن صبر بده
بگذره این روزا .....