۹ پاسخ

یک لحظه فقط یک لحظه نمیشه ازشون غافل شد یه بلایی سر خودشون میارن🥲اونروزی پسرم چاقو برداشته بود از زیر تخت😰😰یه لحظه دیر می‌رسیدم 😔

همیشه بذارش جایی که توی دیدت باشه، هی نگاش کنی حواست بهش باشه
خداروشکر که الان حالش خوبه❤️

آخی طفلی
یه بار داشتم خیاطی میکردم دیدم دخترم عوق میزنه سرشو آوردم پایین زدم تو کمرش دستمو هم کردم تو حلقش که بالا بیاره دیدم یه تیکه پارچه کوچولو خورده 😑😑😑

خداروشکر عزیزم که متوجه شدی
من اونروز دخترم خونه مادرشوهرم یه تیکه شیشه اندازه بند انگشت تو دهنش کرد از دور دیدم فقط دوییدم سمت بچم بروز از دهنش دراوردم اگه نمیدیدم دیگه هیچی

یاحسین خدا رحم کرده

آخی عزیزم خداروشکربه خیر گذشت خیلی ناراحت شدم بلا ازهمه کوچولوهامون دوربشه الهی 🥺🥺🙏🙏🙏🙏

من که اصلا میترسم میوه درست دستش بدم میترسم با دندون جلوش تیکه بزرگ بکنه دندون کناری هم که نداره بتونه بجوه گیر می‌کنه تو گلوش

آخییییییییی عزیزم چرا مثلا برچسب میزنن که چی بشه

عزیزم خیلی لحظه ی بدیه ادم دست و پا شو گم میکنه منم خیلی هل میشم تاحالا چند بار نزدیک بود خفه شه بچم🥺🥲

سوال های مرتبط

مامان سبحان مامان سبحان ۱۳ ماهگی
دیشب خدا بهم رحم کرد🥲 دیروز بچم رو بردم بیرون اومدیم خونه بچم آروم بود یهو بچم خوابید تو خواب همش گریه میکرد همش با خودم میگفتم برم اسفند دود کنم برای بچم چیزیش نشه وقتی از خواب بیدارش شد همش گریه می‌کرد گریه بند نمیشد خواهر شوهرم اومد سرگرمش کرد آروم شد خواهر شوهر هم بهم گفت براش اسفند دود کن گفتم بهش غذا میدم بعد به بچم غذا دادم سپردمش دست باباش رفتم براش زغال بزارم تا اومد انگار یه چیزی خورده بود تو گلوش گیر کرده بود چ‌وضعی بود😑شوهرم که فکر میکرد نون خورده تو گلوش گیر کرده بهم میگفت بهش آب بده تا بره پایین 🤦🏻‍♀️ولی من اینکارو نکردم پشتش زدم تا یه یکم بالا اومدیکم خون هم اومد بردم بیرون زدم پیشتش تمام غذایی که خورد بود رو بالا آورد با کمی خون دیدم یه تکه پوست تخمه هم بیرون اومد😑😑گلوش رو بریده بود تا اومد بیرون 🥲🤦🏻‍♀️ از یه طرف هم مادرشوهر تا دید اومد شروع کرد به فوش دادن من عصبی بود 😅😐همش اسم‌مردن میورد 😑😒 بچت میمورد بچت فلان میشد