۱۴ پاسخ

منم عید مسافرت بودم فهمیدم حاملم

من 10 روز پریودم عقب افتاد بی بی چک زدم رد شد دقیقا یک هفته بعد زدم مثبت شد. اولین نفر به دخترم گفتم چون بی صبرانه منتظر خواهر یا برادر بود و دخترم خبر رو به باباش داد.❤️🥰

چ پسر آرومی داری ک دستاشو اینجور میکنه
دختر من میخاد منو جر بدههههههه موقع شیر خوردنی

منی که میگفتم بعد عروسیم تا دوسال باردار نمیشم ویک ماه بعد خانوم کوچولوم اومد من علائم وحشتناک داشتم رفتیم دکتر گفت برو ازمایش رفتم مثبت بود ومنی که تو شوک بودم وهمش گریه میکردم حتی به فکر سقطم بودم به صورت جدی
که برم بندازم ولی شوهرم خیلی خوشحال بود
الان دنیا به لحظه بدون دختر کوچولوم نمی تونم تصور کنم🥲🥹

من چهار روز قبل پريودم رفته بودم براي يك پروژه خونه خانم هم روز اول ماه رمضون بود برا افطار اش رشته با پياز داغ پخته بود يهو حالم بهم خورد به همكارم كه اقا بود گفتم من ميرم بيرون حالم بد شد چقد خونشون بو ميده🤣فرداش از خواب پاشدم همين كه رفتم دستشويي اومدم بشبنم گفتم نكنه حاملم بعد خودم خندم گرفت گفتم بزار ادرارم نگه دارم با اسنپ رفتم دازوخونه سه تا بي بي چك خريدم دستشوييم داشت ميرخت اومدم هر سه تاش زدم سه تاش هم مثبت بود بعد به همسرم زنگ زدم گفتم باردارم سزكلاس بود اصلا باور نكرد گفت هفت صبح بي بي چك از كجا😑هرچي گفتم با اسنپ رفتم خريدم باور نكرد تا ظهر اومد ديد بازم مطمن نبود گفت بريم ازمايش ديگه رفتيم ديديم مثبته
چند وقت بعد اون همكارم كه باهم تو پروژه بود كه فهميد گفت من همون شب حس كردم شما باردازي اخه خانمم از بو پياز داغ بدش ميومد🤣

من ۲ تا سقط داشتم
توی دومی اولین علائم حاملگیم سردرد و بی‌حالی بود
بعد این دفه بعد ۱۱ روز از اقدام دیدم باز سردرد دارم
و درست قبل موعود و ۱۴ روز بعد اقدام بی‌بی چک زدم و مثبت شد
حقیقتا سوپرایز نشدم
چون میدونستم😂😍
ولی خوشحال چراااا

میشه تو اینستا فالوم کنید

من منتظرش بودم یه هفته از پریودیم گذشته بود زدم مثبت شد می‌خندم واشک میریختم و شوهرمم از خوشحالی به همه گفت منم خجالت میکشیدم

من یه قرص خریده بودم ک پریود شم یدونه بیبی چک صب زود رفتم دسشویی اشتباهی ریختم تو سوراخ بغلیه ادرارمو مثبت شد گفتم اه خرابه دوباره شک کردم رفتم همون موقع داروخونه گرفتم اومدم خونه زدم دیدم دوباره زود مثبت شد اصلا فکرشم نمیکردم چون همیشه پریودم عقب میوفتاد و نزدیک عید بودو دوس داشتم پریود شم ک دیگه عید نشم کلی خونه تکونی ام کرده بودم

والا بعد ۱۴ سال زندگی و کلی بالا پایینی روزگار.بهترین سفر عمرم رو رفته بودم.انکار تو سفر زیادی خوش گذشته بود که دخترم با یه بار رابطه وارد این دنیا شد🥰😍😂
شوک بودم.اخه برا بچه سوم برناممون برای سال آینده بود

منم از موعدم گذشته بود زدم بازم باورم نمیشد شوهرمو فرستادم گفتم برو یکی دیگه بخر این خرابه از بس باورم نمیشد😁😍

ای جانم

من کلا اقدام نداشتم جلوگیری میکردیم یه روز تایر داشتم یه حسی بهم گف بیبی بزن
زدم مثبت شد باور نکردم سه تا زدم مثبت شد باز باور نکردم اخرش ازمایش دادم دیدم مثبته دو روز بعدشم تولد شوهرم بود اونجوری سورپرایزش کردم😂

من وقتی‌که دیدم مثبت شد شروع کردم لرزیدم چهار صبح بود
شوهرم بیدار کردم گفتم پاشوووو ببین چ شده🤣🤣
ننه دستاشو خدا نگه دارش

سوال های مرتبط

مامان جوجه ی من🐣🩷 مامان جوجه ی من🐣🩷 ۳ ماهگی
مامان رایان مامان رایان ۵ ماهگی
مامان دختری🤍✨ مامان دختری🤍✨ ۴ ماهگی
خوب اینم از تجربه زایمان طبیعی من با چند روز تاخیر 😁
وقت داشتم ولی تنبلیم اومد بیام بنویسم.

خوب من از دو هفته تقریبا قبل زایمانم دردای کاربن شروع شده بود تقریبا بیشتر وقتا درد پریودی داشتم که اذیتم میکرد ولی عادت کرده بودم بهش .من از ۳۵ هفته پیاده روی رو شروع کردم که به نظرم خیلی تاثیر داشت توی راحتی زایمانم😉
تقریبا هر روز پیاده روی میکردم بیشتر روزا روزی دو ساعت میشد
خیلی هم سخت بود چون بر نی نیم پایین بود و قشنگ فشار می آورد به مثانه😵‍💫 ولی وقتی به این فکر میکردم که روی زایمانم تاثیر داره توانمو جمع میکردم و تا جایی که می‌تونستم ادامه دادم.
هرشب درد پریودی رو داشتم تا اینکه شب آخر بازم همون دردا بود و خستگی پیاده روی اینم بگم من ورزش جدول و پله و چمپاتمه راه رفتن هم داشتم که بنظرم ایناهم خیلی تاثیر داشت🤌
صبح که پاشدم حس کردم دردم نسبت به روزای قبل بیشتره وقتی هم رفتم سرویس یه لک قهوه ایی دیدم که دلم ریخت فهمیدم جدی جدی انگار زایمانم نزدیکه 😄ولی بازم توجه نکردم با همسر جان بازم ساعت نو صبح پاشیدیم رفتیم پیاده روی که تلاشهای آخرم بزنم😅
خودم انقد اذیت بودم که دعا دعا میکردم که دیگه آخرش باشه ولی از یه طرف هم اصلا به زایمان نمیتونستم فکر کنم 😂🤦
صبح حدود چهل پنجاه دقیقه پیاده روی کردم که تو اون مدت بازم درد داشتم ولی کم
دیدم اینطور نمیشه هنوز اصلا معاینه نشدم بودم کنجکاو بودم ببینم چند سانتم به ماما همراهم پیام دادم و رفتم مطب معاینه کرد انقدی درد نداشت چون کامل شل گرفته بودم اینجا رفتار ماما هم خیلی مهم بود با مهربونی انجام داد و سعی می‌کرد حواس منو پرت کنه 🤭
گفت کلا یک سانتم سر بچه هم درشته سرشم کامل تو لگنه ولی دهانه رحمم کامل نرم نشده هنو🙃
مامان 💤🥏آرتام🐾💙 مامان 💤🥏آرتام🐾💙 ۳ ماهگی
سلام به مامانای خوشگلم 😍🥺

بالاخره منو پسری هم یک رقمی شدیم !!
هیچ وقت فکر نمی‌کردم تا امروز بتونم دووم بیارم
شاید بگید چرا ؟ باید بگم که من از روز اول بارداری سرکار میرفتم و فعالیتم خیلی زیاد بود تمام تمیزکاری خونه رو تنها انجام میدادم و خلاصه که هر کدوم از دوستام رو می‌دیدم که تا چهل هفته موندن خندم می‌گرفت
میگفتم هیچ کاری نمیکنن انتظار دارن زایمان کنن!!(قضاوت بی جا)

پسر من از روز اولی که باردار شدم بریچ بود تا ۳۷ هفته پر :)
و من فردای روز سونوگرافی قرار بود برم نامه سزارین بگیرم
اما خب یک روز قبلش رفتم سونو و فهمیدم که دو روزه چرخیده
یهو به خودم اومدم دیدم نه ورزش های لگنی رو درست انجام دادم نه پیاده روی مرتبی داشتم

الآنم که می‌بینید هنوزم که هنوزه زایمان نکردم 🤭😂
فردا ۳۹ هفته و یک روز میشم و هیچ خبری نیست از دردام

خلاصه که خدارو شکر میکنم بابت اینکه تا اینجا تونستم صبوری کنم و آرزو میکنم تمام مامانای باردار به سلامت زایمان کنن و نینی های قشنگشون رو صحیح و سالم بغل بگیرن :)

ی نصیحت از طرف من به هفته های پایین تر (از هفته ۳۴ پیاده روی و ورزش لگنی رو سبک تر شروع کنین اصلا به این اهمیت ندین که طبیعی هستین یا سزارین )

پسر خوشگل مامان بی صبرانه منتظر دیدن روی ماهتم
مامان مهراد🥹 مامان مهراد🥹 ۷ ماهگی
خلاصه تجربه من از زایمان طبیعی اینه که حتما ماما همراه بگیرید خیلی کمکتون می‌کنه من با اینکه دوره رفته بودم و از همه چی کاملا اطلاعات داشتم ولی تو حین دردا باید یکی کنارت باشه که بهت یاداوری کنه چیکار کنی🙃دوره آنلاین هم دوره دوپینگ خانم آبادی توی اینستا رفتم واقعا اگه این دوره نبود من طبیعی رو انتخاب نمی‌کردم خیلی آگاهی زیادی به آدم میده که درست انتخاب کنی.وقتی بچه دنیا میاد دیگه هیچ دردی نیست خیلی حس خوبیه همیشه هرکی می‌گفت باور نمی‌کردم تا خودم تجربه کردم😩♥️در اومدن جفت هم هیچ دردی نداره بخیه های داخلی هم حس نمیشن فقط بخیه های روی پوست یکم حس سوزش داره که برای من زیاد نبود و زود تمام شد🙃اون لحظه هم آنقدر آدم حواسش پیش بچه است که این چیزا مهم نیست واقعا.فردا صبحش هم مرخص شدیم دو روز اول ضعف و بی‌حالی داشتم بعدش خوب شد ولی درد نداشتم فقط همون درد بخیه ها که اونم غیرقابل تحمل نیست الآنم که ۷ روز گذشته هنوز نیوفتادن ولی درد خاصی هم ندارن فقط یکم حس کشیدگی داره که میگن به خاطر اینه که می‌خوان جذب بشن و بیوفتن 🙃 امیدوارم هر زایمانی که انجام میدید ازش راضی باشید من که خیلی خوشحالم نرفتم سزارین چون خواهرم و زن داداشمو دیدم که تا یکی دو هفته اذیت بودن ولی من خداروشکر راحت گذشتم ازش. ♥️