۱۳ پاسخ

ببینید شیر هیچکس آبکی نیست
این یه تصور غلطه که تو ذهن مامانا انداختن
ترکیبات شیر متناسب با نیاز بچه تنظیم میشه
ابتدای شیر همیشه آبکیه و انتهایش نسبتا چرب‌تر، ولی نه اینقدر که دست بزنید دستتون چرب بشه!
میزان تولید شیر هم متناسب با میزان مکیدن بچه تنظیم میشه
کلا تمام سیستم تولید شیر متناسب با نیاز و تقاضای نوزاده

خودتو اذیت نکن
وزن گیری بچه کاملا ژنتبکه و ربطی به شیر نداره

سلام عزیزم
پسرمنم امروز کلا یکساعت خوابید
و بنظرم بخاطر سنش باشه

ن منم دخترم همینطوریع امروز کلنننن ۱ ساعت در طول روز خابید با هرر روشی خودشو بیدار نگه میداره و کلی هم غر میزنه ینی از کت و کول انداخته هم منو هم خودشو 😂😂😂😂

عزیزم خواب شبش چند ساعته؟

یکی از سینه ها شیرش آبکی تر یکی دیگه چرب تر توی هر وعده شیر خوردن از دوتا سینه ات بهش شیر بده که کامل سیر بشه
یکم اول شیرت و بدوش بره بعد بهش بده

من از هشت ماهگی کل روز بهش شیر خشک میدم زهرا
شبا موقع خواب سینم و میدم هرکی میرسه میگه بچه پس میزنع سینه تو ولی ببین در میارم از اون سر خونه تند و سرعتی میاد بخوره راحت ترم هستم سیر میشه راحته کمتر بهانه میگیره چرا به بچه فشار بیارو

دختر منم روزا نمیخابه کلا

تا یک سالگی غذای اصلی شیره کمش نکن درکنارش غذا بده

واسه شیرت پرچرب بشه عزیزم زیتون بخور منم شیرم چرب نبود وقتی زیتون میخورم قشنگ میفهمم بچم تایم بیشتر شیر نمیخوره چون سیره.آبگوشتم خیلی تاثیر داره ولی حتما نخودشو بادگیری کن بعد بریز یا اصلا نریز

سلام زهرا خانم
فکر نکنم فقط بخاطر شیر باشه
چون تقریبا اکثربچه ها تو این سن خوابشون کمه حداقل بچه های من
شاید ی دوره مثل همی جهش رشدی ک میگنه

خب چرا خودت رو اذیت میکنی یه بار وعده شیر خشک ظهر بده ببین میخوابه یا نه
اکر خوابید بذار همون سه وعده باشه
مهم تلاشت بوده تا اینجا سعی کردی شیر خودت رو بدی و الحمدلله هم شده
من جی ببگم دختر یه ماه هست دیگه نمیگیره
باز بچه شما سن ش بیشتر از بچه منه

نه عزیزم فک نکنم به شیر ربطی داشته باشه ، بچه تو این سن خوابش معمولا به هم میریزه

سوال های مرتبط

مامان مـاهـلـیـن🌙🧿 مامان مـاهـلـیـن🌙🧿 ۱۷ ماهگی
مامانا نمی‌دونم به چشم زخم اعتقاد دارید یا نه
اما من احساس میکنم دخترم چشم خورده
دختر من از ۶ ماهگی که غذاخور شد ، غذاشو به اندازه میخورد
یک بار خونه مامانم بودم برای دخترم موز له کرده بودم داشتم میدادم یه بنده خدایی اومد خونشون ، موز که تموم شد دخترم گریه کرد که دوباره میخواست ، پاشدم دوباره براش موز له کردم ریختم تو پیاله
بعد اون بنده خدا گفت خوب میخوره نوه ی من نمیخوره اصلا
از همون موقع به بعد دختر من دیگه لب به موز نزد
غذا هم که اصلا دیگه مثل قبل نمیخوره اصلااااا
با التماس شاید دو سه قاشق


حالا همه ی این قضایا به کنار


دیروزم یه بنده خدایی اومد خونم ، دخترم که اولش آنقدر شیرین کاری درآورد پیشش ، انقدر خندید و شیطنت کرد خسته شد بعدش دخترمو شیر دادم خوابید راحت

بعد از اینکه اون شخص از خونمون رفت ، دخترم بعدازظهر خواب بود یهو با گریه از خواب پرید دیگه نخوابید هرکار کردم
بعد اونم دیشبو تا خود صبح گریه کرده و نخوابیده اصلا
همش سه چهار دقیقه خوابیده باز با گریه بیدار شده
منم پا به پاش بیدار بودم

یعنی ممکنه چشم خورده باشه ؟!
یا نگاه اون طرف سنگین بوده باشه

نمیدونم خدایا اصلا کلا همه ی قلق های دخترم به هم ریخته

اینم بگم دندونش درومده دوتا پایین دوتا بالا
بخاطر دندون نیست این رفتاراش