۴ پاسخ

بزار غر بزنن ولشون کن اینا همشون همینجورن از منم همینجورن خودشون نمیومدن کمک کنن حتی تارف نمیکردن اما زنیکه میومد تیکه متلک مینداخت که مثلا چرا مامان و خواهر من میان خونم کمک حال منن

یعنی چه
مادرشی اختیارشو داری ب شوهرم ربطی نداره چون تو به پاش زحمت میکشی

چی شده عزیزم اصلا چرا باید تورو مقصر بدونن برای چی

واقعا
من از دیروز تا الان نخوابیدم چشام سوز میزنه

سوال های مرتبط

مامان علی مامان علی روزهای ابتدایی تولد
خیلی خستم خیلی حالم بده ناراحتم دلم پره خسته شدم از اینکه به خاطر بچم سعی میکنم قوی باشم و شوهری که هیچی نمیفهمه و رو اعصابه همه بچه ها گریه دارن همه بیقراری دارن اما الان من باید بشنوم که من که مادر نیستم بچم بیقراره
نه میزاره به بچه دارو بدم نه هیچی خودمم غیر سوپ و کاچی و غذای زاچی نمی‌خورم تهشم بچه گریه داره من مادر نیستم
دیشب بچم یه ساعت گریه کرد حتی دیگه دوست نداشتم برم از باباش بگیرمش فقط گریه میکردم با خودم گفتم منکه به گفته اینا مادر نیستم چیکار میتونم بکنم براش فقط براش درد دارم بعدشم که دلم داشت آتیش می‌گرفت از صدای گریه بچم رفتم بگیرم یکی زد تو دستم و گفت برو گمشو احمق کصافط تو مادری که بچه یه ساعته بیقراره رفتی داری گریه میکنی
یعنی من هیچ حقی ندارم ؟ حتی انگار تا نذاره حق ندارم بچه رو بغل بگیرم
خیلی حالم بده فکر میکردم روزای بعد زایمان بهترین روزای عمرم باشه چون عاشق نوزاد و بچه ام اما حالا با حرفاش در حد مرگ حالم بده