خانما من با خواهر شوهرم و جاریم وسطی خیلی دوستیم با جاریم ک قبل عروسی دوست بودیم .من ک باردار شدم ب این دوتا گفتم ک دوقلو باردارم ولی گفتم ب کسی نگن اونا هم استقبال کردن گفتن اره براچی بگی نمیخواد بگی .سرکلاژ کردم استراحت مطلق شدم مجبور شدم ب مادر شوهرمم گفتم .
در صورتی ک هیچ کدوم از فامیل های من اصلا خبر نداره حتی باردارم
من ب مادر شوهرم گفتم ک نمیخوام کسی بدونه دو قلو باردارم الکی خودمو بندازم رو چشم و اینکه من خودم از وضعیتم هنوز مطمئن نیستم
.گفت خب شکمت پیداس نمیشه اگه کسی پرسید دروغ بگم
من فقط میگم ک اره بارداره .
حالا من بعد انومالی بهش گفتم جنسیت دختر و پسرن
.یک ساعت بعد دیدم کل فامیل بهم زنگ ک تبریک بگن.
من خیلی ناراحت شدم ک رفته ب همه کفته
و این ک ب همه گفته پسره
چرا نگفته دختره؟؟؟؟؟
اصلا من شاید میخواستم جشن تعیین جنسیت بگیرم
ب شوهرم گفته بودم الان میگه همه میدونن دیگه چ جشنی بگیریم
.
خلاصه دیشب اومده خونمون باهام بحث میکنه
خیالش راحت شده ب همه کفته باردارم اونم پسر
الان داره باهام بحث میکنه دعوا میکنه چرا نمیزاری بگیم دوقلو بارداری
گفتم دلم نمیخواد من هنوز جرات ندارم برا خودم لباس بارداری بخرم از بس ک همش چالش و استرس دارم
حالا میگه اگه نمیخواستی کسی بدونه دو قلو بارداری چرا پس به صبا(جاریم)گفتی ولی ب جاری بزرگت نگفتی چون جاری بزرگه بچه خواهرشه

تصویر
۱۶ پاسخ

وقتی میخواستی جشن بگیری چرا ب مادرشوهرت جنسیت رو گفتی

حالا تا کی میخوای مخفی کنی دوقلو بودن رو !! چشم چیه الان هرکی هرچندتا بخواد میره ای وی اف میکنه هرچی دنبال این حرفا چشم‌زخم اینا باشی بیشتر برات اتفاق میفته ، شما اصلا به هیچکس نباید میگفتی حتی همون جاریت که صمیمی هستی این بشه تجربه برات که حرفت بین خودتو شوهرت باشه فقط، حالام نشین فکرشو کن دیگه تموم شده رفته جشنتو بگیر دوست داری

کلا نباید به جاری خواهر شوهرت میگفتی بارداری و این که دوقلو بارداری .مگه جشن تعيين جنسیت خود مادر خبر داره .تا اونجایی که من میدونم به مادر نمی گن بعد توی جشن میفهمه

کلا ذات خانواده شوهر همینه
یه قدمی برات برنمیدارن ولی توقع دارن همه چیو بدونن و به همه بگن

ببخشید درسته کار مادرشوهرت خوب نبوده به همه گفته البته اگه بهش گفته بودی نگه وگرنه قدیمی ها چه میدونن چشن تعیین جنسیت و اینا چیه که فکر کنه تو میخوای بگیری یا نه
ولی این تفکر تو رو هم قبول ندارم که فکر میکنین همه دنبال چشم زدن شمان! مگه فقط شما باردارین همه میشن یک چیز طبیعیه و الانم اینقدر دوقلویی زیاده که چیز عجیبی نیست چرا فکر میکنی اگه بقیه بفهمن دوقلو داری سر زبونا میفتی و چشم میخوری؟ بخدا مردم اینقدر تو زندگی خودشون دغدغه دارن که بارداری من و شما و تعداد و جنسیتش واسشون مهمم نیست اونایی که میگن چشم خوردیم هم بنظرم از انرژی منفی که خودشون به خودشون میدن و منتظرن یک اتفاقی بیفته براشونم پیش میاد وگرنه اگه اعتقاد داشته باشی تا خدا نخواد یک برگم از درخت نمیفته هیچی نمیشه الکی بابت این داستانا به خودت استرس نده

من به خواهر و مادر خودم گفتم بعد گفتم به کسی نگید یهو چند روز بعد دیدم همه فهمیدن دیگه چه برسه به خوانواده شوهر .خوششون میاد خبر بدن بیشتر از ما ذوقشو دارن😂

دقیقا مادرشوهره منه
من بهش گفتم به کسی نگفتم حاملم حتی مامانمم کلی تاکید کردم که نگه
تا مامانمو دید بهش تبریک گفت
کلی باهاش دعوا کردم که چرا گفتی گفت فکر کردم مامانته میدونه
بعد به کل فامیلش گفت 🫠

من فقط خانواده شوهرم و بابام میدونن دوقلو دارم
همه هم دهنشون قرصه
گفتم نمیخوام کسی بدونه. یه وقت چشم نخوره بچه هام

خودت در گیر این چیزا نکن چون تو فقط آسیب میبینی سعی کن از این بحث ها دور بمونی چون تو الان یه وظیفه سنگین بهت داده شده تو دیگه تنها برا خودت نیستی شرایط تم سخته که خدایی نکرده اتفاقی نیفته چون اون موقعه همه تورو مقصر می دونن مادر شوهرا همشون عاشق پسرن خدابرات نگه داره حتما بنده‌ی دوست داشتنیش بودی که هر دوتا روبهت داره به سلامتی این روزا رو بگزرونی.

منم ب مادرشوهرم گفتم ب کسی نگو .یهو دیدم کل فامیلای شوهرم عمه هاش زنگ زدن و پیام تبریک گفتن.

بایدهمسرت پشتت دربیاد

من مادر شوهرم وقتی فهمید باردارم آزمایش نداده بودم فقد تست خودش تست دید انقد خوشحال شد بوسم کرد تشک بجای من بلند کرد و هنوزه اینجوری هست و گف تا ازمایش ندادی ب کسی نگی طرفم گرفته بود

ای خدا از دست این مادرشوهر و خواهر شوهرا چرا اینجوری میکنن خب آدم بهتون اعتماد میکنه میگه نگید چرا سو استفاده میکنید اعصاب آدمو خورد میکنن

عزیزم یچیز ‌و طبق تجربه میگم قربونت؛ همیشه به چشم معضل نگاه نکن؛ از ذوقشونه قربونت برم؛ تو هم حق داری ولی یا کلاً نباید میگفتی حتی یک نفر یا حالا ک گفتی دیگه مهم نباشه واست ؛

ولش کن بابا وقتی خودش اینجوریه اصلا حسابش نکن فک میکردم از خوشحالی رفته ب همه گفته ولی نه اینجوری ک فک میکردم نیست شوهر خودتو بکش سمت خودت بیخیال همههه

ببین اگه میخوای کسی از زندگیت چیزی ندونه به کسی نگو حتی دوست و جاریت اونام حتما یه دوست و آبجی داره که بهش حرفاتو بگن و بگن به کسی نگو پس آدم حرفش تو دلش بمونه بهتره تا استرس بگیری به همه بگی به کسی نگو و این حرفا من هیچی نمیگم با کسی هم دوست نیستم تازه فهمیدم دوست فقط شوهر و بچه نه کسی دیگه

سوال های مرتبط