۶ پاسخ

فقط بازی
سعی کن باهاش بیشتر بازی کنی و وقت بگذرونی
روزایی که با پسرم بازی میکنم کمتر لجبازی میکنه و خوشحال تره

گفت و گو ممکنه خیلی شرایط رو بهتر کنه

تودوران ترکه حواسشو پرت کن ببرش بیرون مشغول بشه گوشی یادش میره اگرم دادی تایمربزار سر مثلا ۲۰دقیقه ازش بگیر من گذاشتم پسرم شرطی شده سر۲۰دقیقه آلارم میده میاره خودش بهم میده یکی ازدوستامم میگفت یه برنامه ای هس میتونید نصب کنید خودبخود گوشی خاموش میکنه سرتایم

عزیزم اگه گوشی می‌دادی ریزه ریزه کمش کن و بعد بگیر ،اگه یکدفعه بگیری هم روحیه بچه آسیب می‌بیند و هم لجباز میشه

سلام عزیزم فقط و فقط خودت آرامش داشته باشه باور کن خوب میشه، اصلا عصبانی نشو و داد نزن سرش، ببوسش و مدام بهش بگو دوسش داری

منم یه روزایی پسرم کارتن تو فلش ریختم میشینه نکاه می‌کنه از یه تایمی بیشتر میشه انگار قاطی می‌کنه الان یه ماه نشده مهد نوشتم روزی دوساعت کارتن هم کمتر نکاه می‌کنه نسبت به قبل باید کم کم به چیزی جایگزین کنی حالا ببین چی دوست داره اسباب بازی خانه بازی مهد خمیر بازی هر چی کم کم تایمشو کم کن یهو نگیر بدتره

سوال های مرتبط

مامان عسل نازم مامان عسل نازم ۴ سالگی
سلام مامانا
می‌خوام یه درد دل بکنم
از روزی که بچم به دنیا اومد همه فکر و ذکر شد دخترم. کارم رو به خاطر دخترم گذاشتم کنار و به خاطر کار شوهرم که بیرون شهر بود شهر زندگیم هم عوض کردم و الان غربت نشین شدم. حالا هم به یه زن افسرده و زودرنج تبدیل شدم که هیچ چیزی خوشحالش نمیکنه. هم خودمو نابود کردم و هم دخترم داره مثل خودم افسرده میشه. تصمیم گرفتم برگردم به شهر خودم هر چند که از همسرم دور میشم و دیگه کمتر همدیگه رو میبینیم ولی باز می‌دونم تو شهر خودم چی به کجاست و همه جاهاش رو میشناسم و ممکنه روحیه‌م رو دوباره به دست بیارم. من به خاطر اینکه دخترم شبها بابا بالای سرش باشه حاضر شدم بیام تو شهر غریب ولی خودم دارم دیوونه میشم چون اینجا هم که هستیم خیلی امکاناتش کمه واسه همین گفتم به خاطر خودم و دخترم که شده باید دوری رو تحمل کنم ولی هر چی فکرشو میکنم میگم چرا زندگی من باید اینقدر دچار چالش باشه چرا نباید مثل دیگران زندگی کنم چرا باید یه موقعیت رو فدای یه موقعیت دیگه بکنم و هزارتا چرای دیگه و تنهایی و غم و اشک😔
مامان مهیاروامیرعلی مامان مهیاروامیرعلی ۴ سالگی
سلام خانماپسرمن ۱ سال و۱۰ ماهش که بود از شیرگرفتمش متاسفانه موقع غذاخوردن گوشی دستش میدادیم ۱ ماه بعد من شروع کردم گوشی هم بگیرم وچندوقت بعد هم شیشه آب را گرفتم دکترتغذیه خیلی دعوا کرد که چراهمزمان چندچالش ایجاد کردین براش ومتاسفانه بعد از گرفتن شیشه آب گریه های شبانه شروع شد ۴۰ روز هرشب گریه میکرد کم کم بردمیش شب ها بیرون گردوندیم بهترشد به خاطر اینکه میخواستیم خوابش تنظیم بشه ما مجبوری از جیش نگرفتیمش وگوشی هم بهش برگردوندیم الان بردمش یک دکتر تغذیه دیگه میگه کم کم گوشی را ازش بگیرید من وعده های شبانه را حذف کردم گوشی را ولی الان داره پاییز میاد به نظرتون چیکار کنم ظهرها را گوشی را ازش بگیرم یا ولش کنم برم سراز پوشک گرفتن ولیشب ها جیش نمیکنه ووقتی ازخواب بیدار میشه یه دفعه اینقدر جیش میکنه که نم میزنه لطفا هرکدومتون تجربه دارین بگین من سر پسربزرگم این چالش ها رانداشتم اون پسرم را۲ سال و۵ ماهگی از جیش گرفتم بااینکه حرف هم نمیزد فقط کلمه میگفت ولی الان چون داره سرد میشه سردرگمم چیکار کنم اما این دوروز اول صبح ها بردمش دستشویی به هزار زحمت جیش کرده ولی بعد خواب عصرش بردمش حتی نیم ساعت هم توی دستشویی نشستم جیش نکرد نمیدونم چیکارش کنم