۴ پاسخ

باشیاف دردش میره کامل یا قابل تحمل میشه؟

فردا چهارروز میشه سزارین کردم

اشتباه کردی کاش سزارین میکردی
من ظرفیت تکمیل بود مجبور شدم طبیعی بیارم داغون شدم

عزیزم سزارین شدین

سوال های مرتبط

مامان شاه پسرم🩵💙 مامان شاه پسرم🩵💙 ۲ ماهگی
مامان معجزه(رادین) مامان معجزه(رادین) ۳ ماهگی
تجربه زایمان

پارت دوم#

روز چهارشنبه ۱۱ تیر از غروب بعد داشتن رابطه بدون جلوگیری دردام خیلی زیاد شد و فاصله کم اما باز قابل تحمل بود اما به وضوح مشخص بود تاثیرش . شب رو با قرص مسکن استامینوفن صبح کردم اما ساعت ۴ باز بیدار شدم نتونستم بخوابم درد کولیکی توی کمرم و قسمت لگن داشتم که می‌گرفت ول میکرد صبح شوهرم رو بیدار کردم که بریم بیمارستان اما چون بیمارستان خصوصی کمی از ما دور بود گفتم بریم دولتی معاینه بشم اول که آیا اصلا تغییر کردم یا نه بعد برم رفتم بیمارستان و اونجا گفتن ۲ سانتی نوار قلب بچه رو گرفتن خوب بود و گفتن فعلا زایمانی نیستی برو دردات بیشتر شد بیا منم ساعت یک ظهر آمدم خانه ماما بیمارستان گفت افاسمان خوبی داری عصر بیا دوباره معاینه شو اومدم ورزش کردم حمام کردم رو توپ کار کردم دردام بیشتر شد شدتش فاصله ش هم کمتر شد تقریبا زنگ زدم دکترم گفت برو بیمارستان خصوصی که بهت نامه دادم معاینه کنن رفتم اونجا معاینه شدم گفت ۲ فینگری تعجب کردم با این همه درد که بیشتر شده چرا هنوز ۲ سانتم اونجا هم نوار قلب دادم خوب بود اما چون درد داشتم و انقباض ثبت شد بستری شدم ساعت ۱۰ شب برای زایمان طبیعی عصر قبل از اینکه بیام بیمارستان دکترم گفت روغن کرچک بخور و مایعات و غذا نخور یا خیلی سبک منم روغن خورده بودم خیلی روان شدم اسهال معده مم خالی بود گفتن آبمیوه و کیک بخور برای nst دردام هی داشت بیشتر میشد با فاصله کمتر تا ساعت ۱۲ شب درد داشتم اومد برام آمپول فشار زد دوباره معاینه کرد گفت ۳ سانتی تقریبا و دردام خیلی زیاد بود اما باز یه جوری تحمل میکردم تا اینکه ده دقیقه بعدش اومد آمپول فشار زد یعنی ساعت شد ۱۲:۳۰ من حس کردم دارم میمیرم از درد وحشتناک بود زنگ زدن دکترم خودشو رسوند
مامان محمد حسین مامان محمد حسین روزهای ابتدایی تولد
سلام دوستان تجربه زایمانم رو براتون می زارم🌷🌸
خداروشکر ۸ روز از تولد پسرم میگذره
من ۳۹ هفته ۳ روز برای کم شدن آب دور جنین دکتر گفت برو بستری شو بدون هیچ دردی ساعت ۴ بعد از ظهر رفتم زایشگاه ‌پاستور نو
بستری شدم و بعد آنژوکت دولت آمپول فشار قوی بهم زدن که ببینن واکنش بدن و جنینم چطوره اما بی فایده بود
از ساعت ۱۲ شب شروع کردن به قرص زیرزبونی دادن
ساعت ۲ شب کیسه آبم پاره شد و درد ها اومد سراغم بدتر از همه اینا ۱ سانت بیشتر باز نشده بودم
زنگ زدن دکترم گفتن تا صبح صبر می کنیم
صبح پرستار اومد معاونت کرد با اون همه قرص و آمپول فشار همچنان ۱ سانت
بودم خلاصه درد و فشار روانی زیادی تحمل کردم ساعت ۷ نیم دکترم گفت آماده بشم برای سزارین اورژانسی
بدنم از فشار های که وارد کرده بودن می لرزید و حال بدی داشتم
بعد بردنم اتاق عمل
و از کمر به پایین بی حس کردن و چه حس خوبی بود وقتی پسرم رو نشوند دادن و بعد عمل یه پمپ درد هم خودم گفتم برام استفاده کنن

در کل من درد زایمان طبیعی و سزارین رو کشیدم
اگر به من بگن کدوم رو انتخاب می کنی من سزارین رو انتخاب می کنم
برای کسایی که درد ندارن طبیعی غیر قابل توصیف هست
مامان ماهان مامان ماهان ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی بیمارستان تامین اجتماعی

ت نه و نیم شب رفتم بیمارستان الکی گفتم بچه ام تکون نمیخوره از وقتم گذشته بستری ام کنید معاینه کرد یک و نیم بودم بعد وقتی خواست ضربان قلبشو گوش کنه برای پرستاره حسابی تکون خورد پرستاره گفت این کجاش تکون نمیخوره گفتم از دیروز تکون نخورده بود بعد الکی گفتم سردرد شدید دارم و اگه برای بچه ام اتفاقی بیفته تقصیر شماس چون اونایی که فشارشون میره بالا سردرد میشن و این برای بچه بده و نباید فشار بره بالا خلاصه فشارمو گرفت 11 بود و این برای منی که همیشه فشارم هفته خیلی بالا بود دیگه هر جور شد بستری شدم ساعت یازده و نیم رفتم زایشگاه تا کارای بستری ام انجام شد ساعت شد 12 گفتم آمپول فشار نمی‌زنین گفتن از ساعت 12 به بعد نمی‌زنیم یکم درد داشتم تا ساعت 3شده بودم 3سانت درد هام کم بود و هی وسط درد هام میخوابیدم ساعت 6 صبح هم شدم پنج سانت دیگه دکترساعت یک ربع به هفت اومد آمپول فشار زد و درد هام شدید شد ساعت 8 کیسه آبم پاره شد دردهام خیلی شدید تر شد گفتم برام بی دردی بزنید ساعت 9 بی دردی اسپاینال زدن دردهام تموم شد فقط حس فشار داشتم ساعت یازده و نیم صبح هم زایمان کردم

دکترم خانم زندی بود بسیار خانوم خوش اخلاقی بودند پرسنل و بیمارستان عالی
مامان شاهان👶🏼🫀 مامان شاهان👶🏼🫀 ۶ ماهگی
پارت ۲..
بعد از اینکه رفتن خانوادم از پیشم من ساعت ۳ شد دردام بیشتر شد نزدیک ساعت ۳ نیم اینا بود کیسه ابم پار شد دردام بیشتر شد فاصله های دردام کمتر شد صدام کل زایشگاه برداشته بود بعد دوباره اومدن معاینه کردن گفتن کلا ۴ سانت از صبح باز شده فشارم هم ۱۶ روی 8 بودش یعنی تا ساعت ۵ نیم صبح پدر منو در آوردن پرستار اونقدر معاینه میکردن بعد ی پرستار اومد گفت توروخدا یکاری کنید من حالم خیلی بده گفت توکه این همه تحمل کردی یکمم تحمل کن دارم آماده میکنم بری سزارین من موندم خوشحال بشم از بترسم بخاطر اینکه سزارین هم درد دارع دیگه امادم کردن رفتم ساعت ۶ بود شروع کردن ساعت ۶:۵۱ شاهان من به دنیا اومد وقتی پسرمو آوردن دیدم کلا دردهای ک کشیده بودم همشون از یادم رفتن 🥺👶🏼💙
اونقدر میگفتن سزارین سخته درد دارع
من که شکر خدا هیچ دردی نفهمیدم همون ی چند ساعت بعد عملم دردم گرفت ک اونم شیافت گذاشتم ۲ همونجا موند دردش راحت راه رفتم بدون اینکه ازیت داشته باشم من هر دو درد رو کشیدم ولی فدای سر پسرم با آمدنش کلش فراموش شد یعنی هرچقدرم درد داشتم عوضش ارزششو داشت
خدا ی همچین فرشته ای داد ب من 🥺♥️
ولی از من بپرسن بگن طبیعی سخته یا سزارین میگم طبیعی
چون من توی سزارین کم بود پاشم برقصم بخاطر اینکه هیچ ازیتی نداشتم😂
اینم تجربه زایمان من😊❤️

جیگر گوشه مامان 🫀
مامان 🩷🩷🩷 مامان 🩷🩷🩷 ۱ ماهگی
تجربه من از زایمان
من قبل اینکه زایمان کنم خیلی دوس داشتم طبیعی زایمان کنم سونو ۳۲ هفته رفتم گفت بچه سفالیکه دیگه سونو نرفتم مامای خصوصی گرفتم بهم ورزش داد و گفت پیاده روی کنم و اینکه دیگه لازم نیست برم پیش دکتر خودش منو معاینه کرد یه بار گفت لگنت خوبه بار دوم گفت بد نیس که کاش میرفتم دکتر هم معاینه می‌کرد سونو هم کاش ۳۷ هفته میرفتم من ورزش ها رو بعضی روزا انجام می‌دادم دیگه وقتی همه کارام رو انجام دادم روز بعد با ورزش و پله نوردی کیسه آبم باز شد رفتم زایشگاه اونجا معاینه کردن گفتن ۱ سانت بازه که مامای خودم آخرین بار گفته بود ۳ سانت بازه زنگ زدم بهش گفتم اونم با پرستارا صحبت کرد قرار شد ۴سانت که باز شد بیاد خلاصه منو بردن لیبر یه ماما اومد منو معاینه کرد هنوز درد نداشتم گفت اگه تا ساعت۱۲ دردات شروع نشن آمپول فشار میزنن دیگه ورزش بهم داد انجام دادم ساعت ۱۰ یا ۱۱ بود آمپول فشار زدن ساعت ۱۲ بود معاینه کردن ۴ سانت باز شده بودم زنگ زدن ماما اومد منم چون آمپول فشار زده بودن دردام شروع شده بود خیلی شدید بودن جوری که نم میتونستم بشینم نه ورزش کنم خلاصه ماما اومد معاینه کرد که من تازه اونجا فهمیدم معاینه چیه😑با هر سختی بود معاینه شدم چند بار ورزش هم خیلی سخت بود انجام دادنش که اونجا پشیمون شدم از انتخاب طبیعی کاش رفته بودم سزارین خیلی بهم گفته بودن نرو طبیعی پشیمون میشی گوش نکردم خلاصه بعد کلی درد کشیدن و معاینه شدن فول شدم که آخر معاینه کردن من چون بچه بجای سرش صورتش تو کانال بود دکتر کشیک اومد منو اورژانسی سزارین کرد اینطور من هم درد طبیعی کشیدم هم سزارین شدم ولی اگه برمیگشتم عقب اصلا زیر بار زایمان طبیعی نمی‌رفتم خیلی سخته
مامان 🤰(صَنَم)👶 مامان 🤰(صَنَم)👶 ۳ ماهگی
خوب تجربه من از زایمان.....
از اولش اگه بخوام بگم که سردرد بودم ک از خواب بیدار شدم بعد ی ساعت خوب شدم اما بهداشت ک زنگ زدم گفت حتما بری بیمارستان فشارت بگیری. منم تا رفتم دیدم فشارم 16 سریع بستری کردن منو و گفتن باید زایمان کنی.. دیگه خلاصه قرص زیرزبونی گذاشتن بعد 1 ساعت دردام شروع شد چند ساعتی درد داشتم باز آروم شد دوباره گذاشتن قرص.. ورزش با توپ انجام می‌دادم و میگفتن روی تخت ب صورت سجده بشین.... دوباره دردام شروع شد واقعا درداش سخت بود خوبیش این بود ک مامانم میتونست بیاد پیشم... میومد کمرم ماساژ میدادخیلی خوب بود...ساعت 11نیم بستری شده بودم... بعد امپول فشار زدن دردام دیگه شدید تر وشدید شد.... خیلی درداش واقعا سخت و بود برام تحملش خیلی خیلی سخت بود..... ولی سعی می‌کردم موقع دادم نفس عمیق بکشم ک خوب بهم کمک زیادی میکردم بتونم تحمل کنم یا تا شروع می‌شد دردام میشمردم از 1 تا 10 و نفس عمیق میکشیدم... ساعت 1 درد و زور های ک بچه دیگه قرار بدنیا بیاد شروع شد تا ساعت 1:53ک ب دنیا اومد شیرین تر و لذت بخش ترین قسمت واقعا هرکی ک زایمان سزارین انجام دادم این لحظه شیرین ب دنیا اومدن بچه رو از دست داده کل دردات فراموشت میشه وای هرچی بگم کم گفتم از اول لحظه بیاد ماندنی... با تموم دردای ک میکشی🥰🥰