سلام دوستان تجربه زایمانم رو براتون می زارم🌷🌸
خداروشکر ۸ روز از تولد پسرم میگذره
من ۳۹ هفته ۳ روز برای کم شدن آب دور جنین دکتر گفت برو بستری شو بدون هیچ دردی ساعت ۴ بعد از ظهر رفتم زایشگاه ‌پاستور نو
بستری شدم و بعد آنژوکت دولت آمپول فشار قوی بهم زدن که ببینن واکنش بدن و جنینم چطوره اما بی فایده بود
از ساعت ۱۲ شب شروع کردن به قرص زیرزبونی دادن
ساعت ۲ شب کیسه آبم پاره شد و درد ها اومد سراغم بدتر از همه اینا ۱ سانت بیشتر باز نشده بودم
زنگ زدن دکترم گفتن تا صبح صبر می کنیم
صبح پرستار اومد معاونت کرد با اون همه قرص و آمپول فشار همچنان ۱ سانت
بودم خلاصه درد و فشار روانی زیادی تحمل کردم ساعت ۷ نیم دکترم گفت آماده بشم برای سزارین اورژانسی
بدنم از فشار های که وارد کرده بودن می لرزید و حال بدی داشتم
بعد بردنم اتاق عمل
و از کمر به پایین بی حس کردن و چه حس خوبی بود وقتی پسرم رو نشوند دادن و بعد عمل یه پمپ درد هم خودم گفتم برام استفاده کنن

در کل من درد زایمان طبیعی و سزارین رو کشیدم
اگر به من بگن کدوم رو انتخاب می کنی من سزارین رو انتخاب می کنم
برای کسایی که درد ندارن طبیعی غیر قابل توصیف هست

تصویر
۶ پاسخ

عزیزم تبریک میگم خدایی سزارین رفتی اتاق عمل بعد چن دقیقه بچت دیدی میگن ۵ دقیق‌تر درسته؟

اخه چرا گذاشتن درد طبیعی بکشی همون اول سز میکردن لعنتی ها گذاشتن خوب درد بکشی

از کجا متوجه شدی آب دور جنین کم شده ؟ سنو دادی ؟

خداروشکر که بخیر گذشت و کوچولو رو صحیح و سالم در آغوش گرفتی....

منم تجربه طبیعی رو دارم و دو ساعته زایمان کردم.
و منم سزارین انتخاب میکنم
برا من خیلی سخت بود آخه لگنم کوچک بود

ای جااانم خدا حفظش کنه

غلط املایی دارم از بس تند نوشتم

سوال های مرتبط

مامان ابوالفضل مامان ابوالفضل ۶ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
۳۹ هفته و ۵ روزم بود که به بیمارستان رفتم و چون علائم زایمان رو نداشتم و دکترم گفته بود اگه دردت گرفت که هیچی ولی اگه درد نگرفت برو این نامه رو به بخش زنان و زایمان نشون بده که بستریت کنن ،بلاخره بستری شدم هر چقدر هم که بهم آمپول فشار زدن تو بیمارستان دردم نگرفت دکتر خودش اومد گفت یکم دوز داروهارو ببرید بالا و پرستارای بخش هم بهم توصیه میکردن که شربت زعفران غلیظ بخورم که اونم جواب نداد کلا هیچ دردی نداشتم ولی با آمپول فشار به زور ۳ سانت شدم که دردام بعد از یک روز بستری شروع شد ولی اونقدری نبود که زایمان کنم چون سابقه فشار بالا رو هم داشتم دکترم اومد و خودش کیسه آبم رو پاره کرد و دردم از اون موقع به بعد شروع شد که به غلط کردن افتاده بودم و به دکترم گفتم که سزارینم کن گفت تا اینجا خوب پیش اومدی باید صبر کنیم که زودتر زایمان کنی از ساعت ۱ ظهر تا ساعت ۷:۳۰ درد کشیدم ولی ارزش داشت چون الان پسرکوچولوم بغلم و خداروشکر میکنم که صحیح و سالم تو بغلم دارمش ولی واقعا زایمان طبیعی درسته که یه روز درد داره ولی الان من هیچ دردی ندارم و میتونم خودم کارای خودم رو بکنم
مامان آوا قشنگم مامان آوا قشنگم ۱ ماهگی
تجربه زایمانم که درد طبیعی کشیدم و در اخر سزارین شدم
سلام من ۳۴هفته بودم شب رفتیم بیرون و من با دختر خاله هام بلند شدم رقصیدم بعد شب خیلی سرد بود لباس گرم هم تنم نکردم و تا ساعت ۳صبح بیرون بودیم و من همون شب داستانم شروع شد شب که میخواستیم برگردیم من از درد واژن نمیتونستم توی ماشین بشینم از اون شب هی درد داشتم و نمیتونستم راه برم کل ۳۴ هفته هر شب از درد به خودم پیچیدم هی میرفتم بیمارستان میگفتن انقباض نیست درد داری عزیزم باید تحمل کنی بعد چند روز من حس کردم یک دفع شورتم خیس شد بعد دیگه اون روز پیام دادم به دکترم گفت گفت بیا پیش من ۳۴هفته ۵روز داشتم رفتم پیش دکتر دکترم گفت زود برو بیمارستان شاید کیسه ابت باشه رفتم بیمارستان گفتن کیسه ابت نیست همه چی اوکی بود تا اینکه فشارم رو گرفت گفت ۱۵روی ۹هستش باید بستری بشی چون یک زایمان توی ۳۶هفته داشتم بخاطر فشار بالا پسر اول زود دنیا اومد بعد منو بستری کردن اون شب تا ۳۵هفته ۳روز شدم میخواستن مرخصی کنن که اومدن دوباره فشارم رو چک کنن که مرخصمم کنن بعد یک دفعه دکتر گفت فشارت خیلی رفته بالا سریع برو زایشگاه رفتم توی زایشگاه تا شب بودم بهم هی قرص دادن خوردم ساعت ۴بود یکی از ماما ها اومد منو نگاه کرد گفت چهار سانت شدی زود به ماما همراهت بگو بیاد من به ماما همراهم زنگ زدم اومد و هی میومدن منو چک میکردن وای چه دردی داشت تا ساعت ۱۱ماما همراه گفت بیاین چک کنین بعد دوباره که چک کردن دیدین دهانه رحمم همون چهار سانته با همون دردی که هی میگرفت ول میکرد دیگه دکتر اومد گفت باز نمیشه دهانه رحمش چهار سانت بیشتر باز نشده برای بچه خطرناکه ببرینش سزارین بچه اولشم باید سزارین میشده و اون شب منو سزارین کردن
مامان مامان محنا مامان مامان محنا روزهای ابتدایی تولد