۴ پاسخ

بچه تو خیلی رفتارش نرماله. اصلا دکتر نبر تو وسواس فکری گرفتی رو خودت بیشتر کار کن. بچه است کم کم اجتماعی میشه‌ . بغل کسی نمیره به خاطر سنشه. بعضی از بچه ها شیطون هستن بعضیا آروم . بر از پوشک گرفتن زوده. ولش کن بزار زمان بگذره

عزیزم توصیه ی دوستانه ی من به تو اینه که اول خودت با یک روانپزشک یا روانشناس مشورت کنی بعد که به آرامش رسیدی ببینی بچه ت مشکل داره یا نه تو هنوز حالا حالاها با این بچه کار داری تقریبا تا پایان عمرت پس اگر بخوای تو هر مرحله ی رشدیش اینقدر وسواس داشته باشی هم زندگی رو برای خودت جهنم میکنی هم اون طفل معصوم

سخت نگیر عزیزم حرص نخور همه بچه ها همینن پسر من هنوز مامان نمیگه با اینکه بیشتر کلمات بلده مثل پسر شما عجله ای هم نکن واسه یادگیریش
کتاب قصه بخون واسش ببرش پارک یا خانه بازی
واسش یه دفتر نقاشی بگیر با مداد شمعی که راحت تر تو دست میگیرن بذار خط خطی کنه البته که همونم واسه خودش یعنی چیزی که دوست داره کشید
بچتون سالمه خداروشکر عجله نکن به وقتش راه میره حرف میزنه مینویسه و حتی باهات گردش میره
واسه پوشک هم عجله نکن بذار خودش به وقتش درمیاره میگه باید صبور باشی ماه اول حتما هر دوساعت ببری تا مثانه اش عادت کنه بعد کم کم تایمش زیاد کنی تا خودش بگه برچسب مورد علاقه اش رو هم بزنی تو سرویس دوست دارن

اینم بگم که گاهی وقتا دستور پزیری نداره مثلا بگم برو کفشاتو بیار گوش نمیده گاهی وقتها هم انجام میده

سوال های مرتبط

مامان امید من مامان امید من ۲ سالگی
پسرم رو بردم گفتار درمان. ینی. تجویز پزشک نبود خودم بردم ارزیابی بشه مثلا .
خدا ازشون نگذره ک از بدو ورود. استرس و حس تاکافی بودن بهم پمپاژ کردن. ۵۰۰تومنم ازم بردن. و. ده دقیقه زرت و مرت. حرف زد و کلی انگ چسبوند و. اوندم
پسرم. درک مفاهیم بالایی داره. خیلی باهوشه
تمام وسایل خونه رو میشناسه میدونه هر کدوم چیه
کلمه هم زیاد میگه. هرچند با زبون بچگی خودش
خیلی باهوشه. میدونه ک ما. راجب چی حرف میزنیم اونم. مثلا با زبون خودش. یه چیزی مرتبط با بحث ما میگه. که میدونم راجب چی حرف میرنید
مثلا. میگه. اُتا آب. ینی افتاب توی آب
بابا کاره
مثلا این مدلی. چند جمله کوتاه میگه
کلمه هم زیاد. میگه. اما دستو پا شکسته
بردمش برا ارزیابی
اول. هی بمن مادر میگفت. بچت تاخیر شدید. گفتاری داره. ممکنه تا ۴سالگی هم کسی بش نفهمه. چی میگهبعد تیر اخر رو زمانی بهم زد که.
بچم. داشت با ماشینا اونجا بازی میکرد. دراز کشید ه بود. روی. فرش با ماشین بازی میکرد بازی مورد علاقشه
بعد گفت این حرکتو همیشه انجام میده؟؟
تا تهش رفتم. منظورش اتیسم بود
گفتم. خانم من خودم ته همه ی این داستانام. من. استرسی ترین مادر روی زمینم. اگه من. میدونشتم بچم. کوچکترین حرکت مشکوک داره. پیگیرش میشدم انقد راجب اتیسم از قبل از بارداری میدونستم و. مطالعه کرده بووم. .. نیومدم ک توی زیغی. بشینی جلوم برام فلسفه. ببافی
اومدم بگم عضلات. هنجره بچم. ضعیفه برای گفتار نیومدم بهم بگی که. بچت. مشکل دیگه داره
بعد جالبه بچم کامل. به سوالاتش پاسخ میداد. کارتارو نشون میداد. پسرم همه رو درست جواب میداد