من اینطوریم که مثلا مث چیییییز از واکسن میترسم ولی وقتی میبرمش واکسنشو میزنم میام خونه انکار قله اورستو فتح کردم انقد که خوشحالم مثلا کسی میگه واکسن من سریع میخام بیام از تجربم بگم ک مثلا ارهههههه خداروشکر این مرحله واسه من تموم شده
حالا واسه واکسن خیلی حس افتخار بهم دست نمیده
ولی امان از ختنه
قبل اینکه ختنش کنم نه شب داشتم ن روز ینی کارم گریه شده بود ولی از وقتی ختنش کردم یه جوری احساس غرور میکنم یجوری افتخار میکنم ک این مرحله رو هم رد کردم ک نگم براتون
ینی هرجا تاپیک ختنه میبینم انگار مثلا شاخ غولو شکستم همچین با غرور میگم من ک ختنش کردم ک انکار چیکار کردم مثلا😂😂😂
تو واقعیت هم همینطوره ها مثلا پسرا جاریام ۳ سالشونه هنوز ختنه نیستن من همچین با غرور میگفتم من ک راحت شدم شمام ببرینش تا دیر نشده 😂😂😂اصن دست خودم نیس چون از وقتی ک فهمیدم پسره ختنه یه کابوس شده بود برام الان ک ختنش کردم انگار یه بار بزرگ از رو دوشم برداشتن برا همون احساس غرور میکنم 😂😂😂

۴ پاسخ

آخ چقدر مثل منی من میشمرم میگم نصف شده
سه دوره واکسن مونده
من سر ختنه خودم نرفتم
خونه موندم پسرمو آوردن فشارم افتاد سرم لازم شدم بردنم درمانگاه

باورت میشه منم از الان ب ختنه فکر میکنم میگم40 روزگی ببرمش راحت بشم🫠😂

چقدر هزینه ختنه شد؟

عزیزم😂😂

سوال های مرتبط