مامانا سلام ، دلم گرفته از،طرفی ام بخاطر دخترم راهنمایی میخوام
من کل بارداری سر دخترم بخاطر اعتیاد شوهرم همش گریه میکردم حال روحی خوبی نداشتم یعنی کل۹ماه حاملگیم با گریه و حال بد گذشت گاهی شبا ضعف میکردم پامیشدم میدیدم یخجال خالیه و مجبور بودم برم خونه مامانم یعنی میخوام بگم شرایط روحیییم انقدر داغون بود گذشت و گذشت تا بچم بدنیا اومد بعدشم افسردگی بعددزایمان داشتم ک متاسفانه کسی ام نبود کمکم کنه با گریه به بچه شیرمیدادم حالم خوب نبود مدام عصبی بودم بهونه میگرفتم اون روزاهم گذشت هر چند هنوزم درگیر این افسردگی هستم وکامل برطرف نشده .. اینو گفتم ک بدونین سردخترم واقعا ارامش نداشتم و همش گریه و اعصاب خوردی و دعوا بوده سراعتیادش و رفیق بازیش
گذشت تا دخترم بدنیا اومد ولی مث بچه ها ک شیرمیخورد و میخوابید نبود یعنی همون شب اول شیرخورداما تاخود صبح گدیه کردشبا گریه میکرد بگذریم ک رفلاکس پنهانم داشت گذشت و گذشت تا بزرگتر شدمثلا ۹ماهگی دخترم زد مادربزرگ شوهرم فوت شد بعد من نمیدونستم بچه رونباید ببرم سر قبر و محیطای این مدلی
از اون مراسم ک گذشتیم دخترم راس ساعت ۲پا میشد گریه وزاری اروم نمیشد
این اتفاق گڋشت و گذشت تا بزرگتر شد تا زمانی که تلوزیون یا گوشی اڋان میگفت باید قطع مبکردیم وگرنه گریه و زاری داشت طوری ک قرمز میشد
زمان گذشت تا دخترم زبون باز کرد و میتونست حرف بزنه این بار زد و بنده خدا

۱۷ پاسخ

خواهر همشو خوندم
واقعا باید بهت بگم خدا بهت صبر بده
دیگه از لجبازی گذشته
احساس میکنم دختر حساب می‌بره ازتون
هر کاری خواست دوست داشت باشه انجام بده و شما هیچی بهش نگید
ربطی به سر خاک برد نداره اینا از نظر من خرافاته
ولی اینکه میگی همسایه میخواست بیاد خونه نذاشت بیاد حساب می‌بره
تو هر سنی هم باشن حساس باید خیلی آروم باهاش رفتار کنی خودت سر بارداری ادم بودی که اذیت شدی گریه میکردی بهونه می‌گرفتی
اینا هم سر بچه بی تاثیر نیست
سعی کن تبلت اصلا نگیری واسش
باهاش صحبت کنی با آرومی و اینم بگم
حتماً ببرش یه دکتر روانشان چون خیلی بهت کمک می‌کنه
الان دوسه نفر میان میکنم اره بچه ما هم مثل بچه تو بود یا زندگیت اینجور بود چرا بچه آوردی

گلم منم شرایط بارداریم بشدت افتضاح بود هم تا دوسالگی پسرم افسردگی داشتم شوهرم بیکار شد اما از دوسالونیم دستمو گرفتم زانو پاشدم بمو هرروز پارک میبرم بازی میکنیم خداروشکر خابش خوب شده حتا دارم اتاقشو جدا میکنم اینم بگم ک تو شهر غریبم و همه کارا پسرم با خودمه بدون کوچکترین کمک همسرم اما چاره نیس دیگ

ببین جاری منم دختر کوچیکش رو ناخواسته وقتی باردار شد ک شوهرش اعتیاد ب تریا.. ک داشت... همش دعوا همش گریه.... بچش همه حالت های ک. گفتی داره الان 6سالشه گریه های نصف شب با بچه ها بازی نمیکنه همش بهونه همش جنگ همشم گریه میکنه مجبورشون میکنه تا کاری ک میخاد براش بکنن.. کتک هم میخوره فایده نداره... تو اوج قسط و نداری.... چهار روز گریه کرد تا براش ماشین شارژی بخرن... الان خریدن سوار نمیشه... ی اخلاقای مضخرف داره ک نگم

ولی اینکه رفتارای بچت ناارومه همش ب محیطی ک توش داره بزرگ میشه بستگی داره. باید محیطو آروم کنی براش. و البته از ی مشاور کمک بگیری چون سالهای طلایی رو تقریباازدست دادی و بایدجبرانش کنی

یا تازه بدنیا اومده بود هروقت حتی روز از خواب بیدار می‌شد بچه یک ماهه آنچنان با وحشت ازخواب می‌پرید و فقط بغل میکردم سریع. اونم چندین ماه طول کشید و خوب شد و دیگه هیچوقت اون حالتا بهش دست نداد

ببین اون ک بچه ت بلند میشده و انگار از ی چیزی می‌ترسیده و میدویده اون چیزی نیس. توی ی سنی بچه ترس از تاریکی داره. بچه منم ی مدت نصف شب ازخواب بلند میشد و دیوارونگاه میکرد و انگار چیزی روی دیوار باشه با حالت وحشت گریه میکرد. گاهی منم میترسیدم میگفتم نکنه واقعا چیزی توی خونس. دیگه شبا چراغ خواب گذاشتم و فقط اون لحظه بغلش میکردم.بعد ی مدت خوب شد

الان بازم باردار هستی ؟

عزیزم بنظر من بذارش مهدکودک بذار پیش بچه‌ها باشه ببین چجوری میشه

عزیزم باید با بچه حرف بزنی ببینی چرا گریه میکنه حتما باید علت گریه اش بدونی که بتونی بهش کمک کنی یا اون خانومه رو بیرون کرد شما با زدن بهش یاد ندادین کارش اشتباه بود ن این کار باعث لج بازی بیشتر شده باهاش حرف میزدی یا همین کار با اون‌انجام بده مثلا اون خانومه رو بیرون کرد تو هم همین‌کار با دختر انجام بده بزار بفهمه که چقد کارش اشتباه بوده مثلا تو داری با پدرش حرف میزنی دخترت هی میاد میگه‌مامان‌نگاه کن مامان بیا ببین همین کار تو موقعی که داره باباش حرف میزنه انجام بده وقتی بهت گفت مامان چرا تو حرفم پریدی بگو چطور اون روز من بابا حرف میزدم‌ تو پریدی باهاش حرف بزن یا همون نقشی که مثلا شبا بیدار میشه لج میکنه گریه میکنه چند دور شما تو روز باهاش لج کن گریه الکی‌کن ببین بهت چی میگه این جور بچه ها توجه زیادی میخوان عزیزم خیلی بچه هایی حساسی هستن سیع کن باهاش حداقل روزی دو ساعت فقط باهاش حرف بزنی تو حرفت بزن یک بار گوش نکرد دوبار گوش نکرد بار سوم میاد گوش میکنه بگو مامان اگه امشب گریه نکنی لج کنی فردا برات جایزه میخرم و واقعا هم بخری یا لج میکنه یا گریه الکی اصلا نرو ارومش کنی بزار خودش اروم بشه

حساسی هیچی نیست
خیلی از ماها شرایط تو رو داشتیم

بزارش مهد هم اجتماعی میشه هم صبور و کنترل روی رفتارش بهتر میشه .هم خودت چند ساعتی استراحت میکنی

بهتره ببری روانشناس کودک قطعا چیزی هست که اینجوریه نمیگم پسرم لجبازی نداره یا... ولی دخترت شدتش زیاده شاید اون بتونه کمک کنه.

من تجربه ندارم عزیزم ولی احساس میکنم یه کمبودی بچتون اذیت میکنه . بیشتر باهاش وقت بگذرون ببرش پارک یا جایی که بتونه با هم سن سال های خودش ارتباط بگیره . نمی دونم گرفتن تبلت درست هست یا ن . ولی حالا که فکرشو انداختین تو ذهنش می تونید بخرید ولی برای استفاده کردنش حتما حد و مقررات بزارید از یه تایم بیشتر نمونه دستش یا هروز ندید چون به شدت اعتیاد آوره برای بچه ها . شبا براش قصه بگو قصه خیلی رو ذهن بچه تاثیر داره . اگر تبلت نخرید براش جایزه بگید مثلا چند تا کار خوب انجام داد براش یه کادو بخرید شب ک خواب بزارید بالای سرش

۴۴۴۴۴۴ ادامه
👇👇👇👇
دیدم نیم ساعته هی گریه میکنه هر کاری کردم نشد ب زبون بگیرمش صدامو بردم بالا و گفتم بس کن ! همسایه میاد چخبره بسسسس کن !دیدم اروم شد

اینم بگم موقعی که گریه و زاری میکنه بخوای بغلش کنی هولت میده هیچجوره ام نمیشه ارومش کرد مثلا دسشو بگیری یجوری بقول معروف خرش کنی چکوون بشدت دیر موضوعی رو فراموش میکنه....
اینارو گفتم یک پیش زمینه مختصر داشته باشین از احوالات خودم و دخترم
الان سوالم اینکه بااین بچه ک مداااااام گریه میکنه مدااااااااااااااااام بهونه میکنه چ کنم
میگم بیا بازی کنیم میگه ااااه نمیخوام
مدام غر میزنه مدام گریه میکنه
واقعا منم گاهی کم میارم
گاهی ک نه واقعا بهم میریزم
اون روزی مهمون اومد خونمون خانومه برا اولین بار میخواس بیاد خونمون جلو در وایستاد گفت اه برو خونتون بیشعور چرا میای ؟؟
انقدرررر خجالت کشیدم و عصبی شدم ک بنده خدا کفششو درنیاورده رف
گفتم چرا اینطور گفتی گفت دوسدارم !!! ولقعا دیگه نتونستم کنترل کنم هم اونو زدم هم خودموووو و نشستم گریه کردم
واقعا نمیدونم چ کنم توزو خدا ماماما ی راهی بزارین
من تو این ۲۸سال بچه کوچیک تو خانوادمون نداشتیم بچه کوچیک خانواده ما همین دخترمه اصلا نمیدونم کدوم کارا طبیعیه کدوما غیر عادی و .... راهنماییم کنین بلخره باتجربه این بگین چ کنم باهاش
چ دکتری ببرم چیکار کنم واقعا موندم
پیش فعال و ... نیستا فقط گریه زیاد میکنه عصبیه بهونه میکنه الکی پدرمو دراورده

شاید خیلیا بگین خب چرا بچه اوردی اما من ۵سال جلوگیری داشتم داروهم میخوردم اما خواست خدابود و بچه ناخواسته بود یجورایی بعدشم دلم نیومد سقط کنم
میدونم اعصتب مادر رو بچه ها تاثیر داره الخصوص تک رفتارشون
این مدتم شوهرم مجدد کارشو از دست داد و من موندم و کلی فکر و خیال بچمم ک پامیشه همش بهونه همش گریه همش جیغ بشدتتتتت مودی
مثال میزنم مثلا صبح پا میشه نبابد بگی صبح بخیر و نباید حرف بزنی باهاش وگرنه گریه میکنه تا خودش از خواب پاشه و بیاد بعدش صبحونه دادم خورد گفت مامان بیا بازی کنیم خودش دومینو اورد گفت بچین من بزنم بریزه چندبار چیدم بعدش دوباره زد و ریخت و داشت میخندید انکار یهوو یچیزی یادش اومده باشه پاشد گفت اَههه اصلا نمیخوام قهرم بعدشم رفت گریه و داد زدن ک تو دروغ میگی تبلت نمیخری
بعضیا گفتن بیخیالی طی کن ولی بخدا نیم ساعت گریه کردا بعد ارومم گریه نمیکنه ک گریه میکرد میگفت ن دروغ مبگی مامان نمیخری

۲ ۲ ۲......

.
هی بهانه گرفت هر کاری میکردم میگفت نمیخوام و تبلت و تبلت و ....
تا طفلی بچم مریض شد و از این ویروس جدیدا گرفت امروز صبحم گفت بابا تبلت کی میخری منم با چشم و ابرو گفتم یعنی هیچی نگه گفتم باشه پولامونو زیاد کنیم میخریم بعد بچم نشست گریه و زاری و گفت دروغ میگی مامان دروغ میگی !هیچی نگفتم تا زمان داروهاش شد دداروهاشو اوردم بدم لج کرد و ریختم تو دهنش ولی عق زد و کلا بالا اورد منم اعصابم خورد بود زدم رو بازوش
و حالا مجدد راس ساعت ۳/۵دقیقه پاشد و گریه و زاری هر کاری کردم نشد ارومش کنم انقدر گریه کرد تا خودش خوابید
بااین تواسیر واقعا چ کنم بااین بچه؟

۱۱۱۱۱۱۱۱۱۱

مادربزرگ خودم فوت کردباز من بردم مراسم و ... اما اینبار بچه شبا راس ساعت ۳پامیشد گریه میکرد ن گشنش بود ن تشنه ن هیچی بدووون دلیل بعد انگار یچیزی ک فرار کنه ازش حونه رو دور میزد چشم بسته نیم ساعت بعد اروم میشد میخوابید تااینکه دارو ترس و ... گرفتم یک مدت اروم شد
گذشت و گدشت تا ۲/۵سالگی دخترم ، نمیدونم دقیقا دخترم چیکار کرد ک دعواش کردم مجدد همون حالت برگشت ، یعنی گریه های راس ساعت ۳
بهونه گرفتن گریه و زاری و ... یک مدت شربت بی بی اسلیپ (شربت تنظیم خواب ) گرفتم دادم خورد عالی بود اروم تر بود بهونه نمیگرفت
گذشت و گذشت تا حدودی خوب بود تااااااا این اواخر
این اواخر دخترم گفت تبلت باباش گفت باشه میخرم منم سریع گفتم ن تبلت زمانی که بزرگ شدی وون موقع میخرم دبد اجازه نمیدم بغض کرد و گریه کرد همون شب شوهرم دعوا کرد ک بابا نخریدم ک ، گفتم نخریدی اما قولشو دادی این ول کن نیست ! بچم با هق هق خوابید و تو خوابم هی ناله میکرد سر تبلت و راس ساعت ۳انکار ک تایمر گڋاشتن پاشد و گریه و زاری این قضیه برای تقریبا یک هفته پیشه
👇

سوال های مرتبط

مامان 💞ثمره عشقمون💞 مامان 💞ثمره عشقمون💞 ۴ سالگی
به پسرم یخورده شام دادم
تموم بود
خیلی وابستمه یه لحطه از جلو چشماش دور بشم،گریه میکنه
تموم شد بلند شدم،برم دستم،بشورم دیدم،گریه کرد فاصلمون ۲-۳ متر بود
یه لحظه گریه اش قطع شد
همون لحظه که هق زد که استارت گریه بندازه نگاش کردم چیزی ته گلوش گیر کرد
وای اونقدر زدم پشت سرس و فشار شکمش دادم و تنگشت کردم توی گلوش چیزی نمیورد بالا گریه هم نمیکرد
دستم،کامل سر شد
پاهام جون نداشت
همون لحظه داشتم شام میدادم بهش
همسرمم زنگ زده بود گوشی رو بلندگو بود داشتیم حرف میزدیم
دیدم اینجور شد بچه
اونقدر جیغ زدم گفتم،زنگ بزن به یکی بیاد طرفم
همون لحظه بردمش تو حیاط و اونقدر زدم توی کمرش و انداختمش بالا یهو زد زیر گریه
همون موقع خواهر و داماد و داداشمینا اومدن
ولی الان نصف بدنم بی جون هست و کاملا سر شده و کتفام،میسوزه

من ناخنام از ته گرفتم
همیششه این موقع ها اون،مادرایی که ناخن بلند دارن یا کاشتن میاد به ذهنم،میگم خدا اون روز نیاره
زبونم لال
چکار میکنن با ناخن بلند

خدا جون خودت هوای فرشته هامون داشته باش😭