۱۴ پاسخ

به نام خدا
هیییییچ

دستشویی بردن بازی کردن حمام کردن غذا بده تا کوچیک بود الان خودش میخوره لباس پوشوندن پارک بردن تنهایی سرما بخوره شیفتی بیدار میمونیم

😐هیچ

درسته بعضی وقتا کم میارم .ولی نمیتونم توقعی داشته باشم.چون واقعا کارش زیاده و خسته اس ،جون نداره دیگه با بچه هم بازی کنه .حموم و همه چی به عهده خودمه .البته سر سفره به بچه غذا میده .جدیدا هم پسرم بابایی شده ،فقط میگه از دست بابام غذا میخورم .شبا اگه بزارم با هم بخوابن، پسرم نمیخوابه و نمیزاره همسر هم بخوابه .به خاطر همون جدا میکنم میخوابونمش.

به نام خدا همسر من خیلی خیلی سرش شلوغه ولی خدایی اگع بتونه کمک میکنه مثلا بچمو میبره بیرون بازی میکنه پارک دوچرخه بازی و..
تو خونه ام کشتی میگیرن بالشت بازی میکنن بپر بپر و ...
در کل تمام بازیهای پر هیجانش با باباشع

گاهی اوقات بازی کردن ..بیرون بردن ... حموم و وقتی هست دسشویی بردن گاهی اوقات صبحانه دادن

هیچ کاری

شیر
دستشویی
خواب
بیرون
بغل
پارک

همه کار میکنه
پوشک عوض میکنه. غذا میده .حموم میبره .

دست شویی خوابیدن بیدارشدن بچه اونم بیدار میشه بازی میبره مغازش

هیچی

پسرم بزرگم‌رو‌صبحا آماده میکنه میبره مهد برمیگردونه، یه وقتایی هم با خودش میبره سرکار

حمام دست‌شویی رفتن اروین ک کل روز باهاشه فقط ساعت کاریش نمیره باهاش اونم قایمکی میره
بیرون خرید بازی همه چی با باباشه وابسته باباشه تا من

بچه که هیچی کارای خودشم نمیکنه😂

سوال های مرتبط

مامان ریحانه جانم❤️ مامان ریحانه جانم❤️ ۳ سالگی
اومدم ی کم درد و دل کنم
واقعا من با این ی بچه قد صد سال پیر شدم
اومد دنیا تا پنج ماهگی ی ور رو نگاه می‌کرد
هر کاری میکردم ولی فایده نداشت ی سمت سرش تخت شده بود
اون یکی سمت برآمده
رفتم براش کلاه فرم دهی گرفتم هر ماه می‌کوبیدیم میرفتیم اصفهان بخاطر اصلاح سرش
از اونور تا دو سالگی یبوست شدید داشت هر سری بخاطرش باید میرفتم دکتر
بی‌خوابیش از اینور بهم فشار میاورد
قبل اینکه چهار دست و پا بشه ی کارایی می‌کرد فک کردم داره زور میزنه دستشویی میکنه بزرگ تر ک شد ادامه داد به ی جایی خیره میشد و عرق بود ک میریخت و عی با خودش ور میرفت
باز دکتر رفتن شروع شد دکترا میگفتن اون چیزی ک تو فک میکنی نیست یادش میره
روانشناس ها میگفتن هست و بهش محبت کن بغلش کن
من خییییلی بهش محبت میکنم
هی چپ و راست میرم قربون صدقش میرم
میدونم اون حسی ک توی ما بزرگترها هست با بچه فرق داره
ولی به هر حال از این کار لذت میبره
چند ماهی بود ترک کرده بود ولی دو هفته هست به طرز وحشتناکی شروع کرده اون لحظه هرچی صداش میزنم ک حواسشو پرت کنم جوابمو نمیده حتی بازی میکنم میره ی جا شروع میکنه انجام میده
مجبورم از این حالت بلندش کنم
میبینم میره جایی دیگه جلو چشم نباشه انجام میده
خییییلی خسته م واقعا
از اینور هم حرف نزدنش
باز فردا نوبت مشاوره گرفتم ولی حس میکنم بازم قراره ی سری حرف تکراری بشنوم
شما اطرافتون این مورد رو دیدید؟؟
مامان امیرعلی مامان امیرعلی ۳ سالگی
از مهمونی خانواده شوهر اومدم
سرم داره می ترکه از درد 😔😔
انقد امیرعلی شلوغ می‌کنه ، هول میده پرت می‌کنه میزنه
خواهرشوهرام هم انگار فقط بچه های اونا بچه ن.
پسر یکیشون نزدیک ۵سالشه، خودشو میزنه، همش قهر گریه
اسباب بازی یه زور برمیداره.هروقت پسرم اینو میبینه بعدش جیغ جیغو میشه و ازش یاد میگیره رفتاراشو.

بعد امیرعلی اسباب بازی سمت صورت همین پسره پرت کرد ، خواهر شوهرم سریع پرید داد زد سر امیرعلی چیکار می‌کنی امیرعلی 😔

امیرعلی هم که حرف گوش نمیده اصلا😔چیکار کنم آخه.

یه جا دیدم اون یکی خواهر شوهرم قیافه گرفته ،امیرعلی و پسرش که ۱۵ ماه کوچکتره از امیرعلی هم جلوش بودن ، گفتم چی شده؟ گفت پسرم اسباب بازیشو میخواد امیرعلی نمی‌ده.
دیگه راضی کردم بهش داد.
باز یه جا امیرعلی
وسط سفره غذاآبکش پرت کرده😑
باز دوباره
داشتن سفره مینداختن نشست وسط سفره، دست می‌زدی بهش جیغ میزد

کلاه پسر کوچکه رو به زور سرش کرد، اونم گریه ش درومد.اینم بعد چند سال زاییده ، رو بچه ش زیادی حساسه😑
خلاصه گاهی میگم هیچ جا نرم مخصوصا خانواده شوهر.
خیلی اعصابم خرده😑