۶ پاسخ

عزیزم بچه شما مزاحم‌بود قرار نیست بقیه گرمشون بشه به خاطر اینکه شما بچه اوردین

خوب وقتی تصمیم گرفتی بری دانشگاه بایدفکرهمه جاشوبکنی وازهیچکس انتظارنداشته باشی
من که دخترموبردم دکترداشت توتب میسوخت به خانمه گفتم میشه اول مابریم گفت من خودم بچم شکمش دردمیکنه یعنی بهش برخوردوباغیض گفت بچشم ده سال میشد
دیگه فکرکن ادماتاچه حدبه فکرخودشونن وبه کسی رحم نمیکنن
تازه دخترم بستری بودچیزایی دیدم که تازه فهمیدم دنیاچقدربی رحمه

دانشگاه همینه دیگه عزیزم با بچه سخته چجوری سرشو گرم میکنی

خب بچتونو با خودتون نبرید جای کسی بزارید که نه شما اذیت بشید ن بقیه

جیگرم چجوری با بچه میری دانشگاه متوجه میشی درسا

مگه میشه بچه برد؟

سوال های مرتبط

مامان نفس مامان نفس ۲ سالگی
سلام خانوما میگم هرکی هرچی میدونه راجب این مشکل من بهم بگه ناراحت نمیشم
من تازگیا یعنی یکسالی میشه که خیلیا رو شبیه هم میبینم مثلا دوتا بازیگر متفاوت رو فک‌میکنم یه نفر بعد بقیه بهم میخندن میگن اینا اصلا شبیه هم نیستن چه برسه یه نفر باشن بعد توضیح میدن با تمسخر که این فلانیه این فلانیع
بعد دیروز تو یه مهمونی بودم به یکی گفتم اینا خواهر دوقلو هستن انگاری شیبو از وسط نصف کنی گفت اصلا اینا باهم فامیل نیستن چه برسه خواهر دوقلو کلی هم خندید بهم
بعد امروز رفته بودیم پارک با خواهرم بچمو برده بودم از این پارک های سرپوشیده یه دفعه من گفتم یا خدا آبجی این دختره که اون طرف بود داشت بازی میکرد الان قبل ما نشسته تو استخر توپ گفت آبجی یعنی نیک ساعته تو متوجه نشدی اینا دو تا خواهر دوقلو هستن گفتم آبجی اینا خیلی شبیه بهم هستن از کجا بدونم گفت خواهر خودتو مسخره کردی اینا زمین تا آسمون فرق دارن
من چه دکتری باید برم چرا اینجوری شدم خودمم میترسم ولی رو نمیکنم
مامان دوتاتوت فرنگی🍓 مامان دوتاتوت فرنگی🍓 ۲ سالگی
مامانا دخترم دیوونم کرده
دوباره شروع کرده موقع خواب شب زیاد شیر میخوره با اینکه امشب لوبیا پلو خورد و زیاد هم مورد نسبت ب قبل ... مامانم هم پیشمون بود کلی بازی کرد خسته شد اما موقع خواب ۱۵۰ تا دادم بعد عادت داره شیر میخوره پامیشه می‌گرده گشته اومده دوباره دراز کشیده اینور اونور شده بعد دوباره شیر خواست رفتم یه پیمونه هم آوردم....دیگه گفتم هی عادت نکنه به شیر کم آوردم ...دوباره خورد بعد رفته اتاق خودشون دراتاق بسته منم خوابن برده بود پاشدم دیدم هنوز نیومده رفتم میبینن میگه پی پی ....یعنی انقد عصبی شدم...چون کار همیشه ش هست ...گفتم بیا بخپاب و اینا نیومد ‌‌‌‌‌..رفتم دراز کشیدم بعد ده دقیقه درو باز کرده مامان بیا رفتم عروسک آوردم کنارش گذاشتم خودمم زدم خواب...انقد اینور اونور شد بعد دوباره شیر خواست خودمو زدم بخواب انقد گریه کرد رفتم یه پیمونه دیگه آوردم همه رو خورد خوابید... طول شب هم دوباره بیدار میشه برا شیر ...کلا شب ها زیاد شیر میخوره ...من چجوری دخترم رو از شیر بگیرم 😭