سلام خانوما میگم هرکی هرچی میدونه راجب این مشکل من بهم بگه ناراحت نمیشم
من تازگیا یعنی یکسالی میشه که خیلیا رو شبیه هم میبینم مثلا دوتا بازیگر متفاوت رو فک‌میکنم یه نفر بعد بقیه بهم میخندن میگن اینا اصلا شبیه هم نیستن چه برسه یه نفر باشن بعد توضیح میدن با تمسخر که این فلانیه این فلانیع
بعد دیروز تو یه مهمونی بودم به یکی گفتم اینا خواهر دوقلو هستن انگاری شیبو از وسط نصف کنی گفت اصلا اینا باهم فامیل نیستن چه برسه خواهر دوقلو کلی هم خندید بهم
بعد امروز رفته بودیم پارک با خواهرم بچمو برده بودم از این پارک های سرپوشیده یه دفعه من گفتم یا خدا آبجی این دختره که اون طرف بود داشت بازی میکرد الان قبل ما نشسته تو استخر توپ گفت آبجی یعنی نیک ساعته تو متوجه نشدی اینا دو تا خواهر دوقلو هستن گفتم آبجی اینا خیلی شبیه بهم هستن از کجا بدونم گفت خواهر خودتو مسخره کردی اینا زمین تا آسمون فرق دارن
من چه دکتری باید برم چرا اینجوری شدم خودمم میترسم ولی رو نمیکنم

۸ پاسخ

شاید شماره چشمت رفته بالا.
من تو مدرسمون چند سال با دو تا دوقلو بودم تا آخرشم نتونستم فرقشونو بفهمم.😐 این که مریضی نمیشه‌
الانم مثلا نوزاد ببینم نمیتونم بگم وای شبیه باباشه یا مامانشه یا فلان. بهمم میگن بچت شبیه کیه میگم شبیه خودش😁 چون واقعا نمیتونم تشخیص بدم.
شمام زیادی روش حساس شدی

ب قول دوستان شاید چشماتون ضعیفه.بعدم بعضی وقتا شوهر منم همینطوره مثلا میگ این بازیگر همونه که توی فلان سریال بود در صورتیکه خیلی باهم فرق دارن.ببین بعضیا کلا تو تشخیص چهره ماهر نیستن.من خودم تو مسیریابی خیلی لنگ میزنم.اصلا خودتو نگران نکن

اینکه باابجیت دیدی دوقلو بودن؟

به نظرم مشکلی نداری فقط چت کردی رو این موضوع همین

عزیزم خوب دقتت پایینه والا نمیشه اسمش ‌گذاشت مریضی

منم بعضی وقتا دو نفر فک میکنم شبیهن ولی بقیه میگن نه اصلن نگران نباش

شاید هواست پرته دقت نمیکنی نکردن نباش

عزیزم این که مهم نیست ذهنت در گیر نکن گلم.اما نمی‌دونم میخوای اول برو چشم پزشک شاید چشمات ضعیف شده باشه .یا با یه مشاور مشورت کن

سوال های مرتبط

مامان هدیه خدا مامان هدیه خدا ۱ سالگی
من همیشه با پسرم میریم پارک نزدیک خونمون اما دیروز با همسرو‌ پسرم. رفتیم یه جای دورتر از خونمون تقریبا از شهر دوره ، بعد من پسرم رو بردم سرسره بازی کنه یدفع چندتا موتوری اومدن که همشون پشتشون بچه مدرسه ای سوار کرده بودن بچه‌ ها از مدرسه تعطیل شده بودن با دوست پسراشون اومده بودن پارک بعد هممممممه سن پایین دخترا کلا بچه بودن، بعد یه نیم ساعتی گذشت من بین سره سره ها بودم تنها بودم زیاد مشخص نبودم بعد موتوری ها هر کدوم پارک کردن یه طرف نشستن ، یدفع یکیشونو نکاه کردم دیدم رفتن تو بغل هم دختره سرش تو خشتک پسره بود پسره هم سر دختر رو محکم گرفته بود، بالا و پایین میکرد ، منم خو فقط نگاه کردم 😁تعجب کرده بودم بچه های سن پایین اینکارارو بکنن اونم تو روز روشن تو پارک ولی خب خلوت بود،، پیش خودم گفتم اینا از خانواده هاشون نمی‌ترسن مثلا نمیگن الان خونوادمون یا اشنامون مارو میبینن یا خونواده ها نمیگن بعد از مدرسه تا الان کجا بودی؟؟؟؟خلاصه بقیش و بگم تو کامنت می‌زارم
مامان شاهان مامان شاهان ۲ سالگی
من پسرم چند روز دیگه دو سالش میشه و پسرعموش ۱۰سالش
بعضی موقع ک داخل حیاط هستن سرپسرم داد زده چیزی بهش نگفتم چند شب پیش باز خونه مادر شوهرم بودیم پسرم دخترعموشو ک یه ماه از پسرم کوچکتر بود هول داد خیلی دوستش داره همش بغلش میکن پسرعموش دوباره سرپسرم داد زد با صدای بلند خواهرشوبغل کرد بعد من اونجا بودم مادرشم بود خواهر شوهرم گفت بهش حق نداری تا پدرمادراشون هستن سر بچه کسی داد بزنی اوایل اینجوری نبود اصلا پسرم با خواهرش بازی میکرد دعوا میکرد چیزی نمی‌گفت الان مثل یه آدم بزرگ رفتارمیکن حتما مادرپدرش بهش گفته ک پسرمن این کارکرد تو ام از خواهرت دفاع کن وگرنه قبلا اینجوری نبود تا امروز دوباره دیدم سرپسرم داد زد گفتم داد نزن سرش تو بزرگی اینا متوجه نمیشن دیدم مادرشوهرم میگه پسرعموش گفتم هرکی باش حق نداره تا پدرمادرش هست دادبزن سربچم سرخواهرخودش هرچقدردلش میخواد داد بزن اما بچه من اجازه نداره مادرشوهراز پشتش گفت عمو عمه سرتو اصلا دادنزدن گفتم تا اونجایی ک عقلم رسیده ازگل نازکترنگفتن حالا شاید کوچیک بودم اونم پدرمادرم هست قرار نیست هرکسی از راه برس حرف بزن دیگه چیزی نگفت مشکل اینجاست هممون تو یه حیاط زندگی میکنیم واقعا خسته شدم از اینکه هرروز بیدارمیشمو میبینم دورم محفوظ نیست سریع پسرم می‌ره داخل حیاط تا یه کاری میکن همه صداش میکنن دست نزن اینجوری نکن هزار حرف دیگه این جاریمم تازه آمده هردوتاشون مال یه محله هستن باهم بیرون میرن پارک میرن اصلا نمیگن تو میایی نمیایی اگه مراسم ختمی چیزی باش اصلا ب آدم نمی‌گم واقعا غریبه غریبه
مامان سام وحسین مامان سام وحسین ۲ سالگی