من پسرم چند روز دیگه دو سالش میشه و پسرعموش ۱۰سالش
بعضی موقع ک داخل حیاط هستن سرپسرم داد زده چیزی بهش نگفتم چند شب پیش باز خونه مادر شوهرم بودیم پسرم دخترعموشو ک یه ماه از پسرم کوچکتر بود هول داد خیلی دوستش داره همش بغلش میکن پسرعموش دوباره سرپسرم داد زد با صدای بلند خواهرشوبغل کرد بعد من اونجا بودم مادرشم بود خواهر شوهرم گفت بهش حق نداری تا پدرمادراشون هستن سر بچه کسی داد بزنی اوایل اینجوری نبود اصلا پسرم با خواهرش بازی میکرد دعوا میکرد چیزی نمی‌گفت الان مثل یه آدم بزرگ رفتارمیکن حتما مادرپدرش بهش گفته ک پسرمن این کارکرد تو ام از خواهرت دفاع کن وگرنه قبلا اینجوری نبود تا امروز دوباره دیدم سرپسرم داد زد گفتم داد نزن سرش تو بزرگی اینا متوجه نمیشن دیدم مادرشوهرم میگه پسرعموش گفتم هرکی باش حق نداره تا پدرمادرش هست دادبزن سربچم سرخواهرخودش هرچقدردلش میخواد داد بزن اما بچه من اجازه نداره مادرشوهراز پشتش گفت عمو عمه سرتو اصلا دادنزدن گفتم تا اونجایی ک عقلم رسیده ازگل نازکترنگفتن حالا شاید کوچیک بودم اونم پدرمادرم هست قرار نیست هرکسی از راه برس حرف بزن دیگه چیزی نگفت مشکل اینجاست هممون تو یه حیاط زندگی میکنیم واقعا خسته شدم از اینکه هرروز بیدارمیشمو میبینم دورم محفوظ نیست سریع پسرم می‌ره داخل حیاط تا یه کاری میکن همه صداش میکنن دست نزن اینجوری نکن هزار حرف دیگه این جاریمم تازه آمده هردوتاشون مال یه محله هستن باهم بیرون میرن پارک میرن اصلا نمیگن تو میایی نمیایی اگه مراسم ختمی چیزی باش اصلا ب آدم نمی‌گم واقعا غریبه غریبه

۶ پاسخ

اون قسمت بچه ها رو زیاد حساسیت نشون نده به خود پسر عمو و بقیه حتی بزرگا چند بار قاطع برخورد کنی خودشون رو جمع میکننقطعاجاریات بهت حسودیشون میشه و میخوان خرابت کنن حواست باشه با این کاراشون میخوان از تو واکنش بگیرن و عصبی و ناراحتت کنن ،ولی اینکه تو رو صدا نمیکنن برات مهم نباشه تو هم همون لحظه با شوهرت با خواهر شوهرت برو بیرون یا باشگاهی چیزی وبت نام کن یا یه سرگرمی برای خودت مور کن بهت قول میدم در آینده نه چندان دور با هم بد میشن دشمن میشن و میان سمت تو فقط سکوت و صبوری و بی محلی کن یجوری وانمود کن که اصلا برات مهم نیست حتی وقتی برمیگردن با لبخند با اعتماد بنفس باهاشون حرف بزن فکر نکنن قهر با ناراحتی اصلا نقطه ضعف نشون نده که بدتر اذیتت میکنن من خودم تو این بازی خانواده شوهرم و جاری‌ام قرار گرفتم تجربه دارم آدمای اینجوری یکاری میکنن که از حرص و ناراحتی خودتو خراب کنی ،قطعا تو یا شوهرت یا خودت یچی داری که نمیتونن تحمل کنن و میخوان اذیتت کنن

والا من بچم اولین نوه س و کلا یک عمه داره و یکی دوبار سرش داد زد دست نزن نکن بشین من با تخم و سرسنگینی جلوی کلی مهمون از خونشون اومدم بیرون و بدون خیابان یک ازگل نازک تر بهش نمیگه

غلط کرده داد زده ده سالشه ک

باید حال جاری ت رو بگیری این سری که بچه هایش کاری کردن چنان واکنش نشون بده که احدی جرئت حرف زدن پیدا نکنه ،تموم میشه یکبار برای همیشه ☺️☺️☺️☺️☺️
جاری فامیل نمیشه غصه با هم بودن اونا رو نخور یه روز همین دوتا چنان به جون هم بیفتن ببین کی گفتم بهت
هرکس حرف زد به بچه ت بگو من هستم شما دوست داری بچه تربیت کنی یکی برای خودت بیار با بچه من کاری نداشته باشید
اول ش شاید سخت باشه ها اما درست میشن.
من وارد خانواده ای شدم که خودشون رو در تمام موضوعات صاحب عقیده و نظر میدونستن با هر واکنش منفی که فکرش رو هم نمیتونی بکنی .اما الان یه طوری شده میگن با بچه ش کاری نداشته باشید تهرون رو هم بدیم بهش ول کن ما نمیشه
تو بقیه موضوعات هم اظهار نظر نمیکنند
اظهار نظر یعنی زنگ بزنن به همسر ت بگن دکتر ببر زن مریض ت رو یا نه و اگر می‌بری فلان جا ببر یعنی میگشتن تو هر چیزی بدترین رو پیدا می‌کردند و میخواستن به هر روشی به من تحمیل کنند.
برای خودشون دنبال بهترین ها بودن و تازه هزینه ها رو هم به دوش همسر من مینداختن

عزیزم خیلی سخته نمیتونی برین جدا زندگی کنین🥲و اینک منم پسر خواهر شوهرم همینه اما وقتی دیدم اونا ب بچشون ک ۸سالشه گفتن پسر منو دعوا کنه منم اگر ب بچم حرفی بزنه دقیقا مثل خواهر بزرگتر میرم از بچم دفاع میکنم جوابشو میدم تو عالم بچگی باهاش کل کل میکنم بزار یاد بگیرن حق ندارن بچه کسی دعوا کنن

و این که عزیزم این جاری هات میخان تو اذیت بشی از این که نمیان دنبالت یا هرجا میرن نمیگن بیا .‌‌تو برات مهم نباشه مونده اونا که نیستی سعی کن تو خونه خودتو مشغول کارات تلویزیون یا گوشی بچه داری کنی ...زیاد محلشون نزار ...که فک کنن کین چین حتا مادرشوهرت ..

سوال های مرتبط

مامان شاهان مامان شاهان ۱ سالگی
مامان نفس مامان نفس ۲ سالگی
سلام خانوما میگم هرکی هرچی میدونه راجب این مشکل من بهم بگه ناراحت نمیشم
من تازگیا یعنی یکسالی میشه که خیلیا رو شبیه هم میبینم مثلا دوتا بازیگر متفاوت رو فک‌میکنم یه نفر بعد بقیه بهم میخندن میگن اینا اصلا شبیه هم نیستن چه برسه یه نفر باشن بعد توضیح میدن با تمسخر که این فلانیه این فلانیع
بعد دیروز تو یه مهمونی بودم به یکی گفتم اینا خواهر دوقلو هستن انگاری شیبو از وسط نصف کنی گفت اصلا اینا باهم فامیل نیستن چه برسه خواهر دوقلو کلی هم خندید بهم
بعد امروز رفته بودیم پارک با خواهرم بچمو برده بودم از این پارک های سرپوشیده یه دفعه من گفتم یا خدا آبجی این دختره که اون طرف بود داشت بازی میکرد الان قبل ما نشسته تو استخر توپ گفت آبجی یعنی نیک ساعته تو متوجه نشدی اینا دو تا خواهر دوقلو هستن گفتم آبجی اینا خیلی شبیه بهم هستن از کجا بدونم گفت خواهر خودتو مسخره کردی اینا زمین تا آسمون فرق دارن
من چه دکتری باید برم چرا اینجوری شدم خودمم میترسم ولی رو نمیکنم
مامان Nelin مامان Nelin ۲ سالگی
مادرا دیشب رفتم سوپری نلینم باهام بود یه خانم یه عروسک دلد نلین گفت تولد انام رضاس از طرف اقاس یه دخترخانمت ما به تموم بچه ها یه عروسک کادو میدیم این خیلی نگاه میکرد نلین ازش خوشش اومد منم ترسیدم سریع عروسک از دست نلین گرفتم و گذاشتم نایلون اخه ادم میترسه اعتماد کنه خلاصه خانم دنبالم اومد گفت میشه شما بچه کوچیک دارین کمک کنید بگین چی برا بجه ها بخریم گفتم من محسولات ماجان میخرم اخه سوپری چی داره چندتا غللت صبحانه برداشت گفت جطورن اینا بهش گفتم کدوم یرا چند ساله بعد گفت دلم میخاد دخترت بغل میکنم میشه منم گفتم زشت نلین دادم بغلش کرد ازبس دوسشداشت دوباره یه عروسک دیگه براش خرید دوتا غلات صبخانه بهش داد گفتم نه همون یکی کافیه خانم زور زور بردار گفتم باش برمیدارم وری یکیش میدم یه بچه دیگه تو ساختمونمون هستن بعد خانم گفت خب اینجوره همشا بردار پخش کن بین بچه ها گفتم اخه من این همه بچه نمیشناسم نهایتن دوتا سه تا بچه داریم گفت طوری نیست به هرکدوم دوتا بده کادو اقاس هیچی دیگه من اوردم و دادم بجه ها یه حسی بودا خانم میگفت خدا خواست شما واسته باشین بدین بچه ها ولی اونجا شوهرم خندش گرفت گفت اینقدر اصرار میکرد توام چسی میومدی نمیخام خخخخخخ ولی خیلی خوب بود یه حس خوبی بود از طرف امام رضا کادو دادن دخترم 🤩🥰😍