۳۴ پاسخ

حالا مثلا با یه بار خوردن چی میشد ک احترام داری نکردی و گارد گرفتی و پدرشوهرت ناراحت کردی ...میتونستی بگیری از دست بچت بگی عمه جون خوب نیس براش و سری حواس بچت پرت میکردی عصبانی شدنت درست نبود خودت خراب کردی

خیلی زیاده روی نکردی؟؟لیوان فقدازدستش میگرفتی

من بچم از یک سالگی داره مبخوزه
سخت نگیر بابا
منم خیلی حساس بودم در حدی ک نمیزاشتم نوشابه بخوره ولی دیدم هرچی سخت بگیرم بدتره
بین بچه ای ک نوشابه خورده تا نخورده هیچ فرقی نبود من ب چشم دیدم
برا همین منم ول کردم
ولی شما زیاده روی کردی عزبزدلم

بنظرم شما شورشو دراوردی و جوگیر شدی، ۱ ب احترام شما ب بچت ک مهمون بودین عمو همسرت نوشابه داده باخودش گفته بچس
۲ من جای شوهرت بودم محکم توی دهنت میزدم ک بخاطر یه لیوان نوشابه مث عقده ای ها نگی بچم بچم حالا انگار کسی بچه نداره
۳ زیادم ناراحتی از کامنتم میخواستی نزاری مم نظرمو گفتم و درستم هست، شما مشکل روانی داری خانم یاحسادت یا کینه یا دوبهم زنی ک دوس داشتی جمع خانوادگی رو خراب کنی...من قضاوتم اینه

یکبار با ارومی گفتی ده بار گفتی وقتی ارومی نمیفهمن خوب داد زدی دمتگرم

چون اول پیام نوشتی قضاوت کنید میگم.
رفتار خیلی تند بوده و اصلا ارزشش رو نداست بقیه رو ناراحت کنی و بچه رو هن آزار بدی درسته مطلب درمورد اینکه نوشابه ضرر داره هست همینقدر هم رفتار درست روی اعتماد به بنفس بچه تاثیر داره اینکه شما بخوای احساس ضعف بدی اصلا درست نیست.حالا میخورد چی میشد .
بعد عزیزم شما که رفتار خودت رو توجیه میکنی پس نخواه کسی انتقدر کنه

درکت میکنم عزیزم .حالا نباید اونقدر هم تند برخورد میکردی

افرین به تو شیر زن افرین شیر مادر حلالت
خاک بر سر شوهر من.

کارش اشتباه بوده ولی بچه اگه یبار خودش نوشابه بخوره دیگه نمیخوره بخاطر گازش من یبار با اصرار دخترم بهش دادم یه قلوپ خورد و گریه کرد دیگه اسمشو نمیاره

خوب یکم با آب قاطی میکردی وبهش میدادی تا از سرش بیفته

درک میکنم و بنظرم کار عمو شدیدا اشتباه بود اما برخورد شمام خیلی تند بود و پدرشوهر حق داشت عصبانی شه

کار خوبی کردی ،دفعه دیگ دخالت نکنه 😅

نمک قاطی نوشابه کن اصلا نمیخوره
من از بچگی بچم هر وق میبینم میخاد از پناهیش مقداری نمک میریزم تو نوشابه میدم بهش نمیخوره
الان اصلاااا طرف نوشابه نمیاد و میگه اکه. دست هر کسی میبینه عوق میزنه

من بااب قاطی میکنم میدم دستش چون همه دارن میخورن بچه فکرمیکنه چی هست که نمیدی چون یه بارماسس تندخوردیم به دخترم ندادیم یه زرش ریخت پایین اونوبرداشت خوردوجیغ میزدکه سوخته بچه هادوس دارن تست کنن

کار خوبی کردی آفرین داری🙌👏👏👏👏

شمابایدمیگرفتی خالیش میکردی یکم میموند داخلش اب میریختی میدادی هم صدابچت میوفتاد هم بی احترامی نمیشد

منم این قضیه برام پیش اومد ولی با شوخی ‌خنده لیوان نوشابه رو از طرف گرفتم ک دخترم نخوره
اینجوری ب کسی هم برنمیخوره

سلام دوستان
کارشناس ومشاوره پوست ومو
هرسوالی داشتید رایگان درخدمتم

چ آدمای سمجی

میتونستی لیوانو آب کنی یه قطره نوشابه بریزی اینطوری اونم چیزی نمیگفت

وقتی کامنتارو خوندم فهمیدم مامانای زیادی هستن توانایی نه گفتن به بقیه رو ندارن و این کارتو بی احترامی میدونن ،به نظرم کارت درست بود چون دیدم امثال اینجور آدما رو ،وقتی تو مادری میگی نه ،حق نداشت يواشکی بده کارش خیلی زشت بود اصلا هم تو این مورد فرق نمیکنه پیر باشه یا جوون ، بعضیا چون خودشون نتونستن نه بگن خیلی بد و بی ادبانه هم کامنت گذاشتن

تو خونمون اصلا نوشابه نمیاریم فقط برا مهمونیا
اونم تو ی لیوان نمک میریزم میارم ک اگ خاست تو همون لیوان میریزم میدم تا زبون میزنه عوق میزنه دیگ نمیخوره

حالا تو نوشابه رو میگرفتی تو یه لیوان دیگه نصف آب میریختیم یکم نوشابه توش هم بچه گول می‌خورد هم حرف پدرشوهرت زمین نمیموند سنم رو یخش کردی

خوب کاری کردی

نمیگم تو کار اشتباهی کردی اون طرف هم ادم خیلی بیشعوری بوده
تو هم خودتو با کسی مقایسه نکن هر کسی یه اخلاقی داره
ولی من بودم انقدر تند برخورد نمیکردم
حداقل با ملایمت میگفتم

با نوشابه کاری ندارم ولی باید حد خودشون رو بدونن مادر شوهر منم دیروز دو تا شکلات به درد نخور داد به بچم هی گفتم نده نده انگار نه انگار تمام چسبیده بود به دندوناش

منی ک چندبار دادم خورده 😐

میتونستی روش اب بریزی وفق شکل نوشابه به بچه میدادی

خب من جات باشم اصلا نمیرم همچین مهمونی ای

تو مهمونی سعی کن گیر ندی ب بچه چون همه دهنشونو باز میکنن میشن علامه دهر

والا من همیشه با شوهرم جربحثت میکنم سر نوشابه ب بچه نده اون میده بعش

من اصلا اجازه نمیدادم بچم بخوره، ولی این جور مواقع که بچه کلید میکنه و براش ضرر داره سرگرمش میکنم که یادش بره، حواسشو پرت میکنم. مثلا گوشی میدم بهش ، مگه شام چقدر طول میکشه، این ۵، ۱۰ دقیقه گوشی نگاه کنه
اخه مردم مثل مادر حوصله ندارن بچه هی بگه بده بده،‌ اونا یه کاری میخوان انجام بدن، بدون اینکه به این فکرکنن‌ که دارن تو تربیت بچه دخالت میکنن

حق با شما بوده من به دخترام نوشابه نمی نمیدادم تا پارسال خوردن مزه رفته دهنشون میخورن حالا

منم چند باری اینطور شده ولی خوب تند برخورد نکن اخمام‌رفته تو هم فهمیدن که ناراحت شدم ولی خوب از دست پسرم گرفتم گفتم مامان آشغاله نباید بخوری خداروشکر چون گاز هم داشت پسرم تا زد دهنش پس زد نخورد اونقدرم داشتم میگفتم وای وای اخی میخوری وای اح

سوال های مرتبط

مامان Nelin مامان Nelin ۲ سالگی
مادرا دیشب رفتم سوپری نلینم باهام بود یه خانم یه عروسک دلد نلین گفت تولد انام رضاس از طرف اقاس یه دخترخانمت ما به تموم بچه ها یه عروسک کادو میدیم این خیلی نگاه میکرد نلین ازش خوشش اومد منم ترسیدم سریع عروسک از دست نلین گرفتم و گذاشتم نایلون اخه ادم میترسه اعتماد کنه خلاصه خانم دنبالم اومد گفت میشه شما بچه کوچیک دارین کمک کنید بگین چی برا بجه ها بخریم گفتم من محسولات ماجان میخرم اخه سوپری چی داره چندتا غللت صبحانه برداشت گفت جطورن اینا بهش گفتم کدوم یرا چند ساله بعد گفت دلم میخاد دخترت بغل میکنم میشه منم گفتم زشت نلین دادم بغلش کرد ازبس دوسشداشت دوباره یه عروسک دیگه براش خرید دوتا غلات صبخانه بهش داد گفتم نه همون یکی کافیه خانم زور زور بردار گفتم باش برمیدارم وری یکیش میدم یه بچه دیگه تو ساختمونمون هستن بعد خانم گفت خب اینجوره همشا بردار پخش کن بین بچه ها گفتم اخه من این همه بچه نمیشناسم نهایتن دوتا سه تا بچه داریم گفت طوری نیست به هرکدوم دوتا بده کادو اقاس هیچی دیگه من اوردم و دادم بجه ها یه حسی بودا خانم میگفت خدا خواست شما واسته باشین بدین بچه ها ولی اونجا شوهرم خندش گرفت گفت اینقدر اصرار میکرد توام چسی میومدی نمیخام خخخخخخ ولی خیلی خوب بود یه حس خوبی بود از طرف امام رضا کادو دادن دخترم 🤩🥰😍
مامان شاهان مامان شاهان ۲ سالگی
من پسرم چند روز دیگه دو سالش میشه و پسرعموش ۱۰سالش
بعضی موقع ک داخل حیاط هستن سرپسرم داد زده چیزی بهش نگفتم چند شب پیش باز خونه مادر شوهرم بودیم پسرم دخترعموشو ک یه ماه از پسرم کوچکتر بود هول داد خیلی دوستش داره همش بغلش میکن پسرعموش دوباره سرپسرم داد زد با صدای بلند خواهرشوبغل کرد بعد من اونجا بودم مادرشم بود خواهر شوهرم گفت بهش حق نداری تا پدرمادراشون هستن سر بچه کسی داد بزنی اوایل اینجوری نبود اصلا پسرم با خواهرش بازی میکرد دعوا میکرد چیزی نمی‌گفت الان مثل یه آدم بزرگ رفتارمیکن حتما مادرپدرش بهش گفته ک پسرمن این کارکرد تو ام از خواهرت دفاع کن وگرنه قبلا اینجوری نبود تا امروز دوباره دیدم سرپسرم داد زد گفتم داد نزن سرش تو بزرگی اینا متوجه نمیشن دیدم مادرشوهرم میگه پسرعموش گفتم هرکی باش حق نداره تا پدرمادرش هست دادبزن سربچم سرخواهرخودش هرچقدردلش میخواد داد بزن اما بچه من اجازه نداره مادرشوهراز پشتش گفت عمو عمه سرتو اصلا دادنزدن گفتم تا اونجایی ک عقلم رسیده ازگل نازکترنگفتن حالا شاید کوچیک بودم اونم پدرمادرم هست قرار نیست هرکسی از راه برس حرف بزن دیگه چیزی نگفت مشکل اینجاست هممون تو یه حیاط زندگی میکنیم واقعا خسته شدم از اینکه هرروز بیدارمیشمو میبینم دورم محفوظ نیست سریع پسرم می‌ره داخل حیاط تا یه کاری میکن همه صداش میکنن دست نزن اینجوری نکن هزار حرف دیگه این جاریمم تازه آمده هردوتاشون مال یه محله هستن باهم بیرون میرن پارک میرن اصلا نمیگن تو میایی نمیایی اگه مراسم ختمی چیزی باش اصلا ب آدم نمی‌گم واقعا غریبه غریبه
مامان تربچه مامان تربچه ۲ سالگی
خونه مامانم بودم ،خواهرمم بود با بچش،بچه اون ۴سالشه ،یه دو دیقه نگاهم از بچم رفت دیدم با ابپاش اب ریخته تو دوتا گوش بچم سریع با گوشپاک کن و دستمال پاک کردم گوش بچمو،بچم گریه میکرد دستمال رو رو گوش بچه اجیم گزاشتم و به بچم گفتم ببین گوش مهرادم پاک کردم که بچه اروم بشه ،مهراد بچا اجیم شروع کرد گریه کردن ،اجیم تو جمع که خاله ها و خواهرا بودن یه دفعه با اخم گفت چیکار کردی بچه منوووو ،گفتم کاری نکردم فقط دستمال رو دو طرف گوشش گذاشتم و به بچم گفتم ببین گوش اونم پاک کردم که آروم شد بچه ، خیلی ناراحت شدم از برخودش تو جمع ،دلم شکست یهو ،سریع لباس پوشیدم زنگ زدم تاکسی اومدم خونه ، هیچ وقت فکر نمیکردم یه روزی به خاطر بچه با من اینجوری حرف بزنه تو جمع،اصلا دلم نمیخاد مادرا خودشونو دخالت بدن تو بحث و دعوای بچه ها، ولی من فقط خواستم بچه اروم بشه فقط دستمال گذاشتم دو طرف گوش اون و گفتم مامان ببین گوش اونم پاک کردم ، تبه نظرتون کار من اشتباه بوده یا کار اون ؟؟ من باید چیکار میکردم؟ میخاستم بغضم نشکنه که سریع اومدم خونمون ،اومدم اینجا یه دل سیر گریه کردم ،شوهرمم امشب شیفت تا فردا صبحه،من تازه رفته بودم بمونم امشبو