۶ پاسخ

بعضی ازپدرومادرااصلا شعور ندارن ومتاسفانه همین بیشعوری روبه بچه ام انتقال میدن. آفرین به شوهرت خوب جوابشونو داده

برن گمشن بابا
یه ذره شعور و درک و عقل ندارن
دختر باید با ناز و نوازش بزرگ بشه
مگه میدون جنگ یا مسابقه مردان آهنین هست

من پارسال شب یلدا مهمون بودیم خونه مادر شوهرم دختر جاریم با دختر خودم ۹ ما فاصله سنیشونه دختر جاریم یاد گرفت بود بزنه فقط تا اومد سراغ دختر موهاشو بکشه من یهو صداش ععع نه رومیسا کارت بده جاریمم هیچ نمیگفت فقط نگاه میکرد دیدم اونم دخترشدپرو باز اومد ادامه بده منم گفتم عمو دعوات میکنها تا بلکه حساب ببره اینو گفتم عقب نشینی کرد رفت دیگه نیومد سمت دخترم جاریم داشت اتیش میگرفت که چرا جلو بچشو جمع کردم بعد چند دقیقه اومده بود تو جمع میگفت ادم نباید اینقدر رو بچش حساس باشه من بچمو میزارم به با بچه های خواهرم بازی کنن یا دعوا کنن منم بدم اومد گفتم نمیشه که ولشون کنی یهو اینا که متوجه نیستن یه موقع انگشت میکنن تو چش وچال هم بعدشم اینقدر حسو شده بود از حرف من تا دخترش کاری میکرد میگفت نکن مامان عمو میزننتا والا من اصلا منظوری نداشتم نه عموش دلش میاد نه من ولی یه جوری گفتم بلکه بچه حساب ببره زدن از سرش بیوفته

پسر من از دوس داشتن زیاد بچه هارو میکشه تو بغلش بوسشون میکنخ ک معمولا بچه ها گریه میشن ولی اگه کسی اذیتش کنه میزنه هرچی ام دستاشو میگیرم میگم زدن بده با این دستا باید ناز کنی یکی ام ب خودم میزنه واقعا ما مامانای پسر دار سعیمونو میکنیم بچه ها خیلی شیطونن ماهم گناه داریم 🤣من توی یه جمع ک میرم فقط کنار پسرمم هیچی از دورهمی نمیفهمم

واه 😶واقعا حرفی ندارم فقط متاسفم براشون همینو بس

منم شوهرم ی پسرعمو ددره از دختر من ۹ ماه بزرگتره یعنی ببین نشد یبار با دخترم ی جا باشن اون ی جای تفلک بچم چنگ نندازه یا نزنه ولی خوب اون مادرش حداقل معذرت خاهی میکنه یا بچش دعوا میکنه
ولی من هرجا اون باشه مطلقا هییییچ کاری نمیکنم جز مراقبت از دختزم ب دخترمم گفتم اگر زدت بزنش دیگه واقعا دیدم نمیشه خیلی بده بچه ای ک میزنه

سوال های مرتبط

مامان نفس مامان نفس ۲ سالگی
سلام خانوما میگم هرکی هرچی میدونه راجب این مشکل من بهم بگه ناراحت نمیشم
من تازگیا یعنی یکسالی میشه که خیلیا رو شبیه هم میبینم مثلا دوتا بازیگر متفاوت رو فک‌میکنم یه نفر بعد بقیه بهم میخندن میگن اینا اصلا شبیه هم نیستن چه برسه یه نفر باشن بعد توضیح میدن با تمسخر که این فلانیه این فلانیع
بعد دیروز تو یه مهمونی بودم به یکی گفتم اینا خواهر دوقلو هستن انگاری شیبو از وسط نصف کنی گفت اصلا اینا باهم فامیل نیستن چه برسه خواهر دوقلو کلی هم خندید بهم
بعد امروز رفته بودیم پارک با خواهرم بچمو برده بودم از این پارک های سرپوشیده یه دفعه من گفتم یا خدا آبجی این دختره که اون طرف بود داشت بازی میکرد الان قبل ما نشسته تو استخر توپ گفت آبجی یعنی نیک ساعته تو متوجه نشدی اینا دو تا خواهر دوقلو هستن گفتم آبجی اینا خیلی شبیه بهم هستن از کجا بدونم گفت خواهر خودتو مسخره کردی اینا زمین تا آسمون فرق دارن
من چه دکتری باید برم چرا اینجوری شدم خودمم میترسم ولی رو نمیکنم
مامان هدیه خدا مامان هدیه خدا ۲ سالگی
من همیشه با پسرم میریم پارک نزدیک خونمون اما دیروز با همسرو‌ پسرم. رفتیم یه جای دورتر از خونمون تقریبا از شهر دوره ، بعد من پسرم رو بردم سرسره بازی کنه یدفع چندتا موتوری اومدن که همشون پشتشون بچه مدرسه ای سوار کرده بودن بچه‌ ها از مدرسه تعطیل شده بودن با دوست پسراشون اومده بودن پارک بعد هممممممه سن پایین دخترا کلا بچه بودن، بعد یه نیم ساعتی گذشت من بین سره سره ها بودم تنها بودم زیاد مشخص نبودم بعد موتوری ها هر کدوم پارک کردن یه طرف نشستن ، یدفع یکیشونو نکاه کردم دیدم رفتن تو بغل هم دختره سرش تو خشتک پسره بود پسره هم سر دختر رو محکم گرفته بود، بالا و پایین میکرد ، منم خو فقط نگاه کردم 😁تعجب کرده بودم بچه های سن پایین اینکارارو بکنن اونم تو روز روشن تو پارک ولی خب خلوت بود،، پیش خودم گفتم اینا از خانواده هاشون نمی‌ترسن مثلا نمیگن الان خونوادمون یا اشنامون مارو میبینن یا خونواده ها نمیگن بعد از مدرسه تا الان کجا بودی؟؟؟؟خلاصه بقیش و بگم تو کامنت می‌زارم
مامان ❀بنـد انگشتے❀ مامان ❀بنـد انگشتے❀ ۲ سالگی