خیلی زیادشدن اینجوری کارمنم دیدم
🤣🤣😅🤣😅😅😅خاک توسرش خخخخ
وای یاخدا چ بدددد
یاد ی خاطره افتادم از مدرسه ک تعطیل میشدیم، تاکسی ها جلو درب بودن سوار میشدیم ک بریم روستا ،یبار گفتن تاکسی ها نیومدن باید بریم اون یکی خیابون منم رفتم وقتی سوار شدم بابام هم اونجا بود ،رسیدیم خونه خدا شاهده ،۴،۵تا کمربند نوش جان کردم ک چرا از درب مدرسه پیاده اومدم ی خیابون دیگه حالا هی میگم تاکسی ها نمیان گوش نمیداد،بعدش هم مامانم قهر کرده بود بام
به کجا چنین شتابان واقعا اصلا حیا دیگه معنی نداره
بعد گذشت و یدفع سر دختره بالا اومد دوباره پسره گرفتس بغل رو پاش نشوند همش بوسش میکرد ، دید فایده نداره😁منم خو هیچکس نمیدید شوهرمم تو ماشین داشت با همکارش صحبت میکرد ، یدفع دختره رو دراز کرد خوابید روش لب ازش گرفت یعنی فککنم تا یه روب رو دختره بود فقط لباشو خورد خلاصه یکم مالوندنش و دختره مقنعش رو پوشید کیفیش رو انداخت شونش سوار شدن رفتن ،،، مثلا الان میره خونه به خونوادش میگه کلاس جبرانی داشتم 🤦♀️ آخه اینا دیگه درس خون میشن اون دختر الان فکرو ذکرش اون کاراس،بعد اونا رفتن دیدم یه اکیپ دیگه اینور نشستن یه عالمه پسر با دوتا دختر مدرسه ای جلوشون مشروب شروع کرده بودن مشروب خوردن دیگه تاریک شد من رفتم ولی اونا باز بودن آخه چطور خونوادشون کار ندارن ، من نیم ساعت دیر میرسیدم خونه تمام آشنا و فامیل و همسایه و معلما میفهمیدن از بس مامانم میگفت دیر رسیده نمیدونم کجاست ،
من جاشون خجالت کشیدم😐😂
میرفتی جلو میگفتی خوش میگذره؟خونه خالی بدم خدمتتون؟
اه خاک واقعا
خدایا بچه هامون رو از ایندوره آخر زمان حفظ کن
چه دنیایی شده چقد جرئت داشتن تو پارک همچین کاری بکنن
خاااک😅
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.