۴ پاسخ

اصلاقبول نکنیدماهم چندبار بهمون گفتن همسایع ها ک شوهرم مدیرساختمون بشع قبول نکردیم خیلی مکافات داره

همسرم 5سال مدیرساختمون بودهمش بحث داشت باصاحبخونه هاومستاجرا،اصلااوضاعی داشتیم طرف طبقه اول بودشارژآسانسورنمیدادمیگفت استفاده نمیکنم😐میگفتیم همه بایدشارژوبدن فرهنگ اپارتمان نشینی و....حالابیاحالیشون کن،خداروشکرامسال راحتیم

وای خیلی حوصله میخواد دردسرداره

مدیر ساختمون ی نفر بیکار باید باشه ک بچه هاش بزرگ شده باشن وگرنه سخته
پارسال ب ما گفتن بشین گفتم ما اصلا آخر هفته خونه نیستیم نمیشیم

سوال های مرتبط

مامان 🦋ᗩYᕼᗩᑎ🦋 مامان 🦋ᗩYᕼᗩᑎ🦋 ۴ سالگی
سلام مامانای با تجربه و کاربلد .
من پسرمو کلاس نقاشی میبرم چندماهه اونجا با دوتا از مارا دوس شدم گاهی بچه هارو باهم میبریم بیرون ..
یکی ازاین بچه ها دست ب زن داره ..الکی و بیخود پسر منو میزنه سر اسباب بازی .کاری هم نداره ها یهو میاد میزنه و خودشو میزنه ب نفهمی ..
منم ب پسرم ازاول یاد دادم زدن کار خوبی نیی خدا ب ما دست داده ک ناز کنیم ن بزنیم اصلا ب هیچ وجه نمیزنه کسی و.یعنی تو کلاسشون همه میگن چقددر آیهان آروم و مهربونه باهیشکی کاری نداره سرش ب کار خودشه..چندبار ب بچه هه تذکر دادم ک حق نداری آیهان و بزنی انقدری عصبم میکنه ک آخر ب آیهن گفتم اگه زد توام بزنش هرکاری میکنم نمیزنه فقط میگه بهش گفتم نزن کار خوبی نیس میاذ ب من میگه فقط..
یا میدوعه میاد طرفم نمیزنه ..حالا نمیدونم چیکار کنم الان و نبرم کلاس .
مدرسه رو چیکار کنم نکنه همینجوری بمونه فقطم بااین بچه مشکل داره ..مشکل ک چ عرض کنم اون بچه مشکل داره باهمه همه رو میزنه..مادرشم تذکر زیاذ نمیده..
نمیدونم چی جوری آیهان و قانع کنم بزنتش دهنمو سرویس کرد بابا
مامان شَه سان🤴🏼 مامان شَه سان🤴🏼 ۴ سالگی
سلام دخترا.
عصابم خیلی بهم ریخته.
امروز پسرمو بردم خانه بازی خیلی عجیب بود ک برای اولین بار ی بچه بود و کلا با پسر من دوتا بچه اونجا بودن.ی دختر ۷ ۸ ساله بود ک ماسک داشت و سرفه های خلطی میکرد.چون شهسان دو هفته پیش این ویروس گرفتو بشدت تب میکرد و حالش یابد بود من تا زمانی ک کلا خوب نشد اینو حوضخانه بازی نمیبردم چون نمیخواستم بچه های دیگ رو مریض کنه و اینو میفهمم و و باقی مادر ها هم باید بفهمن ک بچه‌ های مردمو مریض نکنیم.
خلاصه این بچه هی ب پسرم نزدیک میشدو چند بار با زبان کودکانه گفتم دخترممم؟دختر نازم؟؟شما سرما داری لطفا فاصله بگیر پسر من همسن شما نیست ک با هم بازی کنین.باززز میومد و مثل آدم بزرگا حرف میزدو میگفت من سرما ندارم من دیشب بیمارستان بودمممم اینارو با صدای بلند میگفت.چون مادرش هم نبودو سه ساعت بچشو اونجا گذاشته بود و از سر خودش باز کرده بودش نمیتونستم ب مادرشم بگم و تذکر بدم.
دائما میرفت ب مسئول اونجا بلند بلند میگفت باز میومد پیش ما و با ماشین محکم میزد ب وسایل بازیه پسرم.
دیگ دیدم با زبان بچگانه متوجه نمیشه کمی جدی تر گفتم برو اونور.
یهو دیدم شروع کرد ب داد زدن(بدونه گریه)ک زنیکه چرا گفتی من مریضم چرا خفه نشدیییی🫨