سلام دخترا.
عصابم خیلی بهم ریخته.
امروز پسرمو بردم خانه بازی خیلی عجیب بود ک برای اولین بار ی بچه بود و کلا با پسر من دوتا بچه اونجا بودن.ی دختر ۷ ۸ ساله بود ک ماسک داشت و سرفه های خلطی میکرد.چون شهسان دو هفته پیش این ویروس گرفتو بشدت تب میکرد و حالش یابد بود من تا زمانی ک کلا خوب نشد اینو حوضخانه بازی نمیبردم چون نمیخواستم بچه های دیگ رو مریض کنه و اینو میفهمم و و باقی مادر ها هم باید بفهمن ک بچه‌ های مردمو مریض نکنیم.
خلاصه این بچه هی ب پسرم نزدیک میشدو چند بار با زبان کودکانه گفتم دخترممم؟دختر نازم؟؟شما سرما داری لطفا فاصله بگیر پسر من همسن شما نیست ک با هم بازی کنین.باززز میومد و مثل آدم بزرگا حرف میزدو میگفت من سرما ندارم من دیشب بیمارستان بودمممم اینارو با صدای بلند میگفت.چون مادرش هم نبودو سه ساعت بچشو اونجا گذاشته بود و از سر خودش باز کرده بودش نمیتونستم ب مادرشم بگم و تذکر بدم.
دائما میرفت ب مسئول اونجا بلند بلند میگفت باز میومد پیش ما و با ماشین محکم میزد ب وسایل بازیه پسرم.
دیگ دیدم با زبان بچگانه متوجه نمیشه کمی جدی تر گفتم برو اونور.
یهو دیدم شروع کرد ب داد زدن(بدونه گریه)ک زنیکه چرا گفتی من مریضم چرا خفه نشدیییی🫨

تصویر
۳۰ پاسخ

میکنن زنا ازشون میترسن؟من میرفتم جلو اون میرفت عقب)
ب زنش گفت بریم بریم گفتم گفت تو حقی نداشتی گفتم بچتو تربیت کن چون مردم مسئول تربیت بچه دیگران نیستن گفت برو پدر بزرگم نمیتونه با من اینجوری حرف بزنه گفتم بله پدر بزرگم نمیتونه ولی من میتونم ولی فکر کنم علاوه بر بچت باید تورو هم تربیت کنم گفت برووو باباتو ببوسسس گفتم تو هم حتماااا مامانو ببوسسسسس(چرا مردا فکر میکنن زنا ازشون میترسن؟من میرفتم جلو اون میرفت عقب)
ب زنش گفت بریم بریم گفتم ترسیدیییی؟نترسسسس
خلاصه ک درسته حرفامو زدم و برخوردمم کردم(اون بچه بی تربیت رو خط قرمزمممم ک بچم بود پا گذاشت یه پرت کردنش رو صندلی کمش بود)
بعد رفتن اونا مسئول اونجا گفت این مرده پدر بچه نبود دوست پسره مادرس و از شوهرش سه ساله جدا شده.
در کل ما مادرا باید بچمون طوری تربیت کنیم ک دیگران مسئولیت تربیت بچهامونو ب عهده نگیرن.
در کل من عاشق بچه هامو خیلی دوسشون دارم دیگ ببینین این بچه نان استاپ بدون مکث یکسره فحش میدادو نفرین میکرد.

من نگاش کردم یه صلوات فرستادم و ب دوربین نگاه کردم🫠
مسئول گفت حرف دهنتو بفهم ادم بدا بزرگترش با ادب صحبت میکنه باز گفت من با غریبه ها هر جور دوست دارم حرف میزنم روش کرد ب من گفت کفنت کنن.
دستام میلرزید دوس داشتم بزنم تو دهنش دستامو مشت کردم فشار دادم گفتم خدا تورو پدرو مادرتو کفن کنن ک این حرفارو یادت دادن.باز رفتم ی قسمت دیگ از خانه بازی پسرمو سرگرم کردم باز صداش میومد ک وایسااااا بزار مامانمم بیاددد(من بی‌صبرانه منتظر مادر بی مسئولیتش بودم)
دیدم اومد تو اتاقی ک ما بودیم گفت (البته اللهی زبونششش لال شهه)ک بچت بمیره دیگ نتونستم خودمو کنترل کنم پاره شدم از رو زمین بلندش کردم پرتش کردم رو صندلی با حرف شونه هاشو فشار میدادم گفتم اینجا لال میشی میشینی تا مادرت بیادد در حالی ک خیلی دوس داشتم محکم چند بار بکوبم تو دهنش باز میگفتم بچس(ولی بچه ای ک این نفرینارو میکنه دیگ نمیشه بهش گفت بچه چون با اشاره و با داد و بدونه هیچ گریه ای نفرین میکرد)

من تازه داستان خوندم به نظر خودم میگم‌بچه درسته حرف زشت زد ولی خوب این حرف هارو یادش دادن پدرمادرش مقصر اونا هستن واقعا ادم نمیدونه چی بگه دخترم میبرم کلاس مشاور میاد همیشه با مت حرف میزنه میگه شما مسئول تربیت بچه هستین وقتی تو بچه رو بزاری بری بعد بهش اهمیت ندی خب بچه میشه مثل همین ما بخدا از اینده بچه هامون میترسیم چه برسه الان ولی اینا کلا بی خیال هستن واقعا متاسفم برای پدر مادری که اینطور هستن شما هم کاری خوبی کردی درسته بچه بود ولی باید یاد بگیره با بزرگترش چطور برخورد کنه

دیروزم دقیقا من با ی مادری توپارک بحث کردم بچش گذاشته بود دنبال پسرم بزنش بعد رفتم ب مادرش میگم خب بچتو کنترل کن میگ جرامیگی
اصن جامعه ی جوری شده ک میری بیرون یاباید بقیه بجنگی یا خودت خودتو بخوری

متاسفانه از این آدمای بی مسئولیت زیاده من سه بار بچمو بردن خانه بازی عین سه بار یه بچه مریض اونجا بود آمد چسبید به بچم‌ مریضش کرد و رفت منم دیگه خانه بازی نمیبرمش بعضیا به جا عذرخواهی طلبکارم میشن

چرا فیلم گرفتی از بچه کارت درس نبود .... اینک اینطور قضاوت می‌کنی و تهمت میزنی هم که ......

عزیزم نسل الان واقعا ادم باید بترسه باهاشون دهن ب دهن بشه

دیدم اون لحظه گفت باشه ولی باز ک فاصله گرفتم شروع کرد ب اینک چرا ب من گفتی مریضی و اینا.
دستام میلرزید و منتظر مادرش بودم.
مسئول زنگ زد ب مادرش گفت بیا و بچتو ببر از خود بی خود شدست خسته شده سه ساعت چرا نمیایی دنبالش ما داریم تعطیل میکنیم.

حالم از این طور مادر ها بهم میخوره
چقدر بشعور بوده خدا لعنت کنه زنای خراب رو که زندگی خودشون و بچه هاشون و بقیه رو خراب می‌کند به جای این کار ها بتمرک تو خونه بچه آت رو تربیت کنه پس فردا میره تو جامع
خدا به داد شوهر آینده اش برسه
واقعا چه دنیایی کثیفی شده
ی مشت زن خراب تو جامع پیدا شده
و دارد بقیه ای زن ها رو هم خراب می‌کنه
خدا ازشون نگذره

واضح تر میزاشتی عکس زنازاده رو یکم فحشش بدیم
چقققد گندمیزنن تو جامعه این جور بچه ها

عزیزم در اینکه اون دختر بچه رفتارش اشتباه بوده هیچ شکی نیست ولی واقعا ما نمیتونیم بچه های مردمو تربیت کنیم ... من جای شما بودم اول اینکه اصلا تو این فصل با اینکه واکسن آنفولانزا زدم براش نمیکردم خانه ی بازی چون ویروس های دیگه هم هست که سریع منتقل میشن فقط از طریق تنفس نیست از طریق دست زدن به وسایل هم منتقل میشن. ما وقتی بچه ها رو می‌بریم محیط های آلوده باید توقع هرچیزی رو داشته باشیم چون همه مثل ما نیستن که رعایت کنن من خودم وقتی مریض میشم یا بچه مریض میشه حتی خونه ی مامانم نمیرم تا خوب بشه کاملا.

کاشکی دوربین نداشت می‌زدی توی دهنش کثافت رو

به هرحال خودشون میدونن به ماچه گناهش کردن خودشون اما اصلاتربیت بچش درست نبود واثعاحق داری عصبانی باشی

وای چه تنشی رو تحمل کردی ….آقا بیارم توی پارک واس من اتفاق افتاد نسبتا مشابه این قضیه …شوهرم باهام
بود گفت بیا بریم کلا ازی پارک اگه تنها بودم که یه دعوا با مامان میکردم 😂

خدا همچین مادرایی رو لعنت کنه که اون بچه ام آینده ای نداره با این مادر

چه بچه بی تربیتی بود معلومه مامانش ازخودش بدتر بوده

مگ میشه بچه این حرفا رو بزنه خدااا

وای چ لچه بیشوریییییییی من بودم میزدمش

دمت گرم

کاش بلافاصله میومدی بیرون فهمیده بودی دختره مریض و بی ادبه

خدا به دادش برسه بزرگ بشه چی میشه

بله س سری ازخانواده ها خیلی بد بچه هاشون تربیت میکنن،خونه ی ما ویلایی به همسایمون گفتم چرا اشغال میریزی دم درمون دخترش که نهایت 10سالش باشه ازتو حیاط دادزد خفه شو حرومزاده البته مامانشم خیلی بی ادب بود

واقعا متاسفم واسه همچین پدر و مادرهایی که فقط بلدن بچه پس بندازن و دیگه بلد نیستن تربیت کنن
با تمام احساس درکت کردم چون دقیقا همچین اتفاقی تابستون تو پارک واسم پیش اومد یه پسر بی تربیت که شاید دست کم سه سال از دخترم بزرگتر بود گیر داده بود به دوچرخه دخترم که باید منم باش دور بزنم و نه خودم نه دخترم اجازه ندادیم یهو دور شد و سمتمون سنگ و کلوخ پرت میکرد و فوش رکیک میداد هرچی دنبال مادر ولگردش گشتم معلوم نبود کجاست یه خانمی بم گفت مامانش باهاش بود نمیدونم الان کجاست خلاصه دیدم ولکن نبود جلوش گوشی رو گرفتم و الکی گفتم آلو پلیس به بچه بی‌تربیت تو فلان پارک گیر داده دقیقا اون لحظه صدای آژیر پلیس از کنار پارک میومد اصلا نفهمیدم چطور غیبش زد 😂😂

منم بودم کنترل خودمو از دست میدادم میزدم در دهنش

ترسیدیییی؟نترسسسس
خلاصه ک درسته حرفامو زدم و برخوردمم کردم(اون بچه بی تربیت رو خط قرمزمممم ک بچم بود پا گذاشت یه پرت کردنش رو صندلی کمش بود)
بعد رفتن اونا مسئول اونجا گفت این مرده پدر بچه نبود دوست پسره مادرس و از شوهرش سه ساله جدا شده.
در کل ما مادرا باید بچمون طوری تربیت کنیم ک دیگران مسئولیت تربیت بچهامونو ب عهده نگیرن.
در کل من عاشق بچه هامو خیلی دوسشون دارم دیگ ببینین این بچه نان استاپ بدون مکث یکسره فحش میدادو نفرین میکرد. توشه)گفتم بزارم فیلمو ببینی چه پیرزنان نفرین میکنه؟گفت خانم لطفا تو ببخش گفتم دخترت عصبیم کرد محکم نشوندم رو صندلی گفت خوب کردی🫠
خلاصه یکم محترمانه باهاش حرف زدم حساب کردو داشت از در میرفت بیرون صدای ی مرد اومد ک کییییی بچه روبرو فشارررر داد؟رفتم جلو با اشاره به خودم گفتم مننننن

بودم حدود پنج دقیقشو و فحشاش توشه)گفتم بزارم فیلمو ببینی چه پیرزنان نفرین میکنه؟گفت خانم لطفا تو ببخش گفتم دخترت عصبیم کرد محکم نشوندم رو صندلی گفت خوب کردی🫠
خلاصه یکم محترمانه باهاش حرف زدم حساب کردو داشت از در میرفت بیرون صدای ی مرد اومد ک کییییی بچه روبرو فشارررر داد؟رفتم جلو با اشاره به خودم گفتم مننننن گفت تو حقی نداشتی گفتم بچتو تربیت کن چون مردم مسئول تربیت بچه دیگران نیستن گفت برو پدر بزرگم نمیتونه با من اینجوری حرف بزنه گفتم بله پدر بزرگم نمیتونه ولی من میتونم ولی فکر کنم علاوه بر بچت باید تورو هم تربیت کنم گفت برووو باباتو ببوسسس گفتم تو هم حتماااا مامانو ببوسسسسس(چرا مردا فکر

بعد یک ساعت اومد.
گفت چی شد اومدم گفتم خانم محترم میدونی دخترت چ حرفایی میزنه؟(ازش فیلم گرفته بودم حدود پنج دقیقشو و فحشاشدیدم اون لحظه گفت باشه ولی باز ک فاصله گرفتم شروع کرد ب اینک چرا ب من گفتی مریضی و اینا.
دستام میلرزید و منتظر مادرش بودم.
مسئول زنگ زد ب مادرش گفت بیا و بچتو ببر از خود بی خود شدست خسته شده سه ساعت چرا نمیایی دنبالش ما داریم تعطیل میکنیم.
بعد یک ساعت اومد.
گفت چی شد اومدم گفتم خانم محترم میدونی دخترت چ حرفایی میزنه؟(ازش فیلم گرفته

چ بی ادب
اینا از پس خودشون بر میان ک مادرش میزاره میره پی کار خودش

به شما گفت زنیکهه؟

چقدر بیتربیت

سوال های مرتبط

مامان مهدیس کوچولو مامان مهدیس کوچولو ۴ سالگی
مامان Lia&Dia مامان Lia&Dia ۴ سالگی
مامانا طبق شکی که تاپیک قبلی گفتم
شک کرده بودم به بیش فعال بودن دخترم گفتم ببرمش مهد ببینم اوضاع چطوره
رفتم اونجا با مربی حرف زدم که ثبت نام کنم اونم یه کم با دخترم صحبت کرد اسباب بازی بهش داد گفت بازی کن بعد گفت جمع کن موهایم بافت الاکلنگ آورد بازی داد و شعر خوند دخترم حرفاشو گوش میداد آروم بود اصلا یکی دیگه شده بود من فهمیدم بیش فعال نیست قبلانم مهمونی میرفتیم اونجا دخترم بکل عوض می‌شد و آروم ساکت حرف گوش کن چی بگم مودب و عاقل

ولی از مربی و محیط مهد خوشم نیومد ثبت نام نکردم اتاق مادرا جدا بود درب اتاق ها رو کلید می‌کرد میرفت و میاومد مدام کلید می‌کرد اخه دیگه اتاق مادرا رو چرا کلید میکنی مگه نباید شیشه ای باشه مادر ببینه داخل رو ؟بعد دخترمو جدا برد نیم ساعت داخل من پیشش نبودم میگم چیکار کردی اونجا میگه تنها بودم نشسته بودم
بعد اتاق های تو در تو و تاریک یه روز درمیون دو ساعت ۱۶۰۰
مهم هزینه ش نیستااااا میخواستم تو محیط باشه ولی تصمیم گرفتم خانه بازی ببرم با بچه ها بازی کنه خودم ببینمش تا اینکه نباشم اونجا یکی با حرص ببراش دستشویی یا با بچه ای دعواش بشه و گریه کنه چون مظلومه بالاخره بچه شیطون هم هست دیگه همه که مثل دختر من نیستن
دختر کوچیکمم اضطراب جدایی داره دلم به اونم میسوزه تنهاش بزارم پیش مامانم میمونه هاااا ولی 😞😔نمیدونم بخدا دیگه نمیدونم چی درسته چی غلط
چقدر سخته بچه پشت هم😭