۹ پاسخ

فک نکنم .بچه ی من که چیز سفت رو انقد تو دهنش نگه میداره تا خودم متوجه میشم و در میارم

مادر شوهرم میگه شوهر من کوچیک بوده یه سنجاق قفلی بزرگ مهره هم انداخته بود رو سنجاق کنار بچه بوده خوردتش قورت داده روز بعد دفعش کرده گفت خیلی استرس کشیدم ولی دفعش کرده

وای نه بابا نخوردهه

نه بابا ما هم نمی‌تونیم اینو قورت بدیم چه برسه به بچه

پسرم یک ماه پیش انداخته بوده دهنش بعد توفش کرده
پیش مادرشوهرم بود صدام ک زد هی داشت نفس کم نیاورد خیلی حالم بده شد شوهرم هی داشت گریه میکرو دادوبیداد
یه وضعی بود ولی مادر شوهرم میگفت نه میخ نبوده و گیره پرده بود بردم بیمارستان گفت 10تونان بده تا 4ساعت بمونه علایمش رو ببینیم
علایمش عادی بود
منم ک پول نداشتم نشستم دعا کردم بعدش بهش شیر دادم بعد همونجا یک ساعت دیگه هم بودم
کم کم دوباره سر حال اومد و دیدم خدارو شکر هیچیش نیست رفتم خونه هیچی هم دفع نکرد
بعد همه باورشون شد ک میخ رو خورده نتوانسته قورت بده توف کرده

نه امکان نداره

انشاالله که نخورده بد به دلت راه نده
چند روز پیش به کلیپ اینستا دیدم بچه ناخن گیر کوچیک قورت داده بود کلا استرس گرفتم هر چی وسطه جمع میکنم

به نظرت میتونه ؟ ههههه ن عزیزم آدم بزرگ نمیتونه این بخوره چه برسه به بچه

فکر نکنم چون بخواد قورت بده بلاخره یه زوری میخواد برای قورت دادنش

سوال های مرتبط

مامان زندگیم مامان زندگیم ۱۷ ماهگی
خدایا من واقعا نمی دونم چیکار کنم
شوهرم خیلی آزار روحی روانی میده بهم
مثلا امشب بهم می گه فردا می خوام یه کاری رو برم
منم گفتم نمی خواد بری
بعد بلند بلند حرف میزنه نمی گه بچه خوابه خودم هم چشمام خسته بود
دوباره می گه درست بگو برم یت نرم
بعد من می گم نه نمی خواد بری
دوباره می پرسه
بخدا خیلی روحی روانی داغونم کرده
به شدت دارم کم میارم خیلی سخته با همچین مردایی زندگی گردن
اصلا آدم خوبی نیست
بخدا نمی دونم باهاش چیکار کنم
حتی مس خواستم به خانوادم بگم که خیلی اذیتم می کنه تو خونه
اما گفتم خانوادم که اصلا طلاق رو قبول نمی کنن
پسرم هم گفته داره خیلی کوچولوئه تازه پسرم تشنج های بدون تب داره
باید سرساعت دارو بخوره و همه چیش به موقع باشه
باهمه وجود ایم مرد هم به شدت منو اذیت می کنه
هر کاری بهش می گم انجام نمیده
مثلا خودش شام می خوره
پسرم هم دائم گریه می کنه نمیزاره من غذا بخورم
همیشه ناهار و شام من نمی تونم بخورم
چون شوهرم خودش غذاشو می خوره میره
دیگه حتی برای چند دقیقه بچه رو نگه نمی داره
واقعا این حجم از بی رحمتش تو خونه رو نمی دونم چیکار کنم
بدگویی منو خانوادم رو میره به پدرومادر می کنه
منو پیش خانوادش بی نهایت بد می کنه
واقعا من چیکار کنم تو رو خدا بگید😭😭😭😭😭
مامان زندگیم مامان زندگیم ۱۷ ماهگی
خانما شوهر من خیلی به شدت ناشکره
بی نهایت آدم ناشکریه
سر همین ناشکر بودنش پسرم بی دلیل از پنج ماهگی تشنج کرد
هر گناهی و هر اتفاقی هم میوفته نمی دونم چرا باید من و بچه ام تاوانشو پس بدیم
مثلا تشنج کرده بود پسرم
بعد دکتر گفت همین دارو کفایت می کنه نیازی نیست داروی سختی تجویز کنم
بعد شوهرم مدام اسرار بر اینکه نه داروی خارجی و سخت بده
این دوباره تشنج می کنه
یعنی خیلی راحت هم لفظ همه چی رو میاره
خیلی راحت ناشکری می کنه
انقدر از دست شوهرم و خانواده اش حرص و جوش خوردم
که امروز تیک عصبی بهم وارد شد
یهو عروس بچه رو محکم کوبیدم به دیوار
عین دیوونه ها شدم انقدر باهاش بحث کردم
خانوادش هم از اون......نقطه چین
مثلا مادرش هر موقع منو اذیت می کنه
پیر من چند وقت پیش بیمارستان بستری بود بخاطر همین ضعیف شده
بعد مادرشوهرم
چون فهمیده بود دارم غصه ضعیف شدن بچه امو می خورم
هی نیش میزر عه خیلی ضعیفه اصلا به یکساله ها نمی خوره این بچه
بچه های من دوشت بودن
یا اون دفعه برگشت بهم گفت فلانی سطحش بالاتر از شوهرش بوده براهمین موقع زایمان مادرشوهرش پیشش مونده
چون خودش موقع زایمان حتی نیومد دیدنم
منم هر موقع سر حرفاش حرص می خورم
آه می کشم دلم می شکنه
اما هر موقع از مادرش آه می کشم و ناراحت می شم
به جای اینکه یه بلایی سر اون بیاد
سر بچه ام میاد
هر دفعه که از دست مادرشوهرم ناراحت شدم
بلا سر بچه ام اومده علتش رو نمی دونم
عدالت کجاست
الان می ترسم دیکه می گم هر چی و اذیتم کنن ناراحت نشم
به نظرتون دعاو سحر نیست