بازگشت آدرینا به ممه قسمت پنجم
یواش یواش با صدای شششش و حرکت گهواری تو بغلم میخوابوندمش بعد یواش پستونکو میدادم کنار فورا سینمو میذاشتم دهنش
اویل لازم بود خواب عمیق بره کم کم شد تا چشاشوبست
یه هفته بعد شد نیمه خواب
و نهایتا الان خیلی راحت بی دعوا خون خونریزی تو بیداری و هوشیاری کامل راحت میگیره
البته که محیط یه جای اروم و ترجیحا تاریک باید میبود اوایل
ولی الان اگر بخواد بخوره تو عروسیم باشم سینمو بذارم دهنش میخوره
خیلی سخت بود این مدت ولی میدونستم اگر موفق بشم کاری کنم راحت سینمو بگیره و شیشه رو نخوام بدم خیلیی به نفعمه بعدا
چون ادامه دادن این روند دوشیدن که راه به جای نمیبرد
شیر خشک هم حالا به قول بعضیا سم که نیست ولی من به چند دلیل اصلا دوست نداشتم شیر خشک بدم و دوست داشتم بچم سینه خودمو بدم

دلیل اول :شیر مادر برای نوزاد دارو محسوب میشه نوزادی که شیر مادر میخوره کمتر مریض میشه و سیستم ایمنی قوی تری داره چند وقت پیش من خودم سرما خوردم ناجوررر همسرم و تمام اطرافیمون سرما خوردن اما بچه من مریض نشد
با اینکه اصلا رعایت نکردن اطرافیان و یهو میدیدم میرفتن بغلش میکردن قوربونت برم قوربونت برم کنان در حالی که تا کون سرما خورده بودن بوسش میکردن تا من میرسیدم کولی بازی در میوردم دیگه دیر بود
برای خندن قسمت های قبلی و بعدی روی اسمم برنید وارد پیجم شید

۱ پاسخ

والا پسرمن سینه رو میگیره ولی لامصب شیرم کمه قوتم نداره هرکاری بگی انجام دادم شده دوشیدم ۱۰۰سی سی بهش دادم ده دقیقه بعد جیغ زده ۶۰تاشیرخشک خورده خوب شده

سوال های مرتبط

مامان آدرینا مامان آدرینا ۴ ماهگی
بازگشت آدرینا به ممه قسمت چهارم
صبح به صبح ناشتا با تجویز دکتر البته دو سی سی امپرازول میدادم
کولیف و گریپ واتر هم هر از هشت ساعت با تجویز دکتر میدادم این سه تا خیلی رو بچم می ساخت رفلاکسش و کولیکش کاملا تحت کنترل در میومد اگر سر ساعت و منظم میدادم دارو هارو حداقل به دلیل جمع شدن گازو گوز تو دلو رودش یا برگشت شیر سینمو پس نمیزد

بچه من معمولا با صدای ششششش و تکون های خیلی ریز گهواره ای اروم میشه پس موقع شیر دهی خیلی ریز تکون میدادم پامو نه اونقدر زیاد که خودش باعث رفلاکس و برگشت شیر بشه در حد یه حرکت چوسکی
نکته بعدی این که هر بار میخواستم شیر بدم روزای اول حتما حتما میخوابوندمش و تا زمانی که خوابش عمیق نشده بود سینمو در نمیوردم بذارم دهنش
پستونک این وسط خیلی کمک حال بود هرچند که بعضی وقتا واقعا دلم میخواست پرتش کنم تو سطل زباله چون احساس میکردم داره یه تیکه پلاستیکو به ممه من ترجیح میده
از گشنگی میمیرد ولی سینمو نمیگرفت تا پستونک میدادم میگرفت
اما من صبر ایوب داشتم و با پستونک برخورد گشت ارشادی نکردم هر بار سینمو میدادم و میدیدم نمیگیره پستونک رو میدادم
سینمم آماده کنار صورتش نگه میداشتم

برای خوندن قسمت های قبلی و بعدی رو اسمم بزنید وارد پیجم شید
مامان آدرینا مامان آدرینا ۴ ماهگی
جدایی ممه و آدرینا قسمت هفتم

این پیرزنهای فامیل بهم میگفتن ندوش شیرت خشک میشه ولی من باز جوان بودمو جاهل میگفتم سواد نداری **نگو اتفاقا من با دوشیدن زیاد شد شیرم
اونا هی میگفتن چرا داری کون خودتو پاره میکنی هر بار میدوشی خب سینتو بذار دهنش ولی باز هم من جوان بودمو جاهل میگفتم اینجوری راحت ترم

البته هم که راحت بود اولش بعدا داستان شد چوب خدا صدا نداره بزنه دوا نداره اون ** نگو بیسواد های که گفتم چوب شد رفت تو ماتهتم
وقتی به مشکل خوردم که ادرینا خانوم دیگه سینمو نگرفت و بعد از یه هفته با اینکه هر از دوساعت میدوشیدم دیدم داره سینم خشک میشه و اگه اون زمان که سینمو میگرفت هر از دوساعت نود سی سی داشتم شده بود شصتا
که اصلا کفاف نمیداد و بچه همیشه گرسنه بود دوباره رفتم شیر خشک خریدم حالا من مونده بودم با یه خانوم از خودم ادایی تر که نه شیر داشتم براش بدوشم نه سینمو میگرفت نه حاضر میشد شیر خشک بخوره به زورررر گرسنگی شدید یکمی میخورد
خلاصه سرتونو درد نیارم
ممه های ما شده بود فحش خار مادر خانم تو بغلم خوابیده داره ناز عشوه غمزه میاد برام میخنده تا ممه مینداختم بیرون حتی نزدیک دهنشم نمیبردم که بگیم مجبورش کرده باشم جیغ میزد عربده میکشید یقه پاره میکرد
خیلی حس بدی بود قلبم
ا هر بار حتی گریه هم کردم چندبار
احساس پسر زشتی رو داشتم که دخترا فقط به خاطر پولش میخوانش

برای خوندن بقیش یا قسمتای قبل ر‌و اسمم بزنید وارد صفحه من میشید تو قسمت سوال ها از قسمت اپلی شروع کنید خوندن
مامان JANA🎀✨️ مامان JANA🎀✨️ ۱۰ ماهگی
شیر مادر و شیرخشک کمکی
#پارت_اول
مامان هایی که از قبل من رو دارن میدونن که از ۱و نیم الی ۲ ماهگی بچه م یکی از دغدغه های اصلی‌م این بود که در کنار شیر خودم یک وعده یا دو وعده شیر خشک بدم اما فکر کنم یکی از بد قلق ترین فرشته ها فرشته کوچولوی من بود و به هیچ روشی شیر خشک رو قبول نمی‌کرد.

اول اینکه چرا از اول شیرخشک کمکی ندادم:

اگر بخواید شیرخشک کمکی بدید باید تا ۳ هفته اول تولد بچه بهش بدید واگرنه احتمال اینکه بعدش بگیره خیلی کمه چون به شیر مادر وابسته میشه و ممکنه بافت پلاستیک توی دهنش رو دوست نداشته باشه و یا اینکه از حالتی که یهو شیر زیاد وارد دهنش بشه بدش بیاد و بترسه و نتونه درست قورتش بده، حالا چرا من از اول ندادم، چون که تو زمان بارداری تصمیم گرفته بود فقط شیر خودم رو بچه بدم و با شیرخشک کاملا مخالف بودم گفتم تا خودم شیر دارم چرا شیرخشک بدم! بماند که بعدتر نظرم عوض شد، و اطرافیان!!! امان از اطرافیان !!! میگفتن چرا میخوای در حق این بچه ظلم کنی؟ میخوای شیرخشکیش کنی؟ هر چی میگفتم نه بابا فقط میخوام شبی ۳۰ سی سی بدم که هم راحت تر بخوابه هم بهتر وزن بگیره، میگفتن نه اگه شیرخشک بره تو دهنش دیگه شیر خودت رو نمیخوره! خلاصه عذاب وجدانی به جون من انداخته بودن که حتی وقتی به شیرخشک فکر میکردم با خودم میگفتم من چقدر مادر بدی هستم که میخوام با بچه م اینکارو بکنم!
مامان آدرینا مامان آدرینا ۴ ماهگی
بازگشت آدرینا به ممه قسمت اول

متوجه شده بودم دخترم دو شخصیتیه
وقتی بیداره یه سلیطه پلاستیک پرسته که پستونکو شیشه شیرو به ممه گوشتی نرمالوی من ترجیح میده
دومین شخصیتش وقتی خوابه خودشو نشون میده
یه دختر نازه گوگولی عاشق ممه خیلی راحت توی خواب سینمو میگرفت بی دعوا بی دردسر بدون خون خونریزی
اصلا خیلی وقتا دنبالش میگشت....
منم گفتم باشه میخوای بچرخی پس به چرخ تا بچرخیم
طی یک عملیات انتحاری ... هرچی مربوط به شیشه شیره جمع کردم ،همه شیشه شیر هاش
شیره خشک و شیر دوش برقی حتی برس مخصوص شستشوی شیشم جمع کردم ریختم تو پلاستیک دره پلاستیکو گره دادم اومدم بندازم تو سطل زباله یادم اومد شیشه شیراش اونتو چیکو دکتر بروانه کلیه فروختم تا سیسمونیشو به چوصی وار ترین شکل ممکن تکمیل کردم
رفتم گذاشتم تو کمد در کمدم قفل کردم میخواستم کیلیدشو قورت بدم که شوهرم وساطت کرد گفت میرم مغازه شما کون خودتو جر نده
خلاصه که رفتم پا بوس پیرزنای فامیل گفتم مادر من پشیمونم از دوشیدن حرفتونو گوش ندادم حالا دارم خشک میشم این رسوا خانومم سینمو نمیگیره جوری کولی بازی درمیاره ساختمون میلرزه
چه خاکی به سر کنم
گفتن سینتو بچپون تو دهنش تو خواب بهش بده
اصلا به زور بهش بده بذار گشنش بشه خودش مجبور میشه بخوره
گفتن سختیت سه روز بیشتر نیست بعدا درست میشه این یکی رو واقعا ** میگفتن یه ماه طول کشید
خلاصه که هر کاری میکنی بکن فقط دیگه شیشه
نده!

این قسمتی که خوندین هفت قسمت قبل داره بزنید رو اسمم وارد صفحه من بشید و از قسمت اول جدایی ممه و آدرینا بخونید
مامان آدرینا مامان آدرینا ۴ ماهگی
بازگشت آدرینا به ممه قسمت سوم

گفتم انتحاری نمیشه رفت جلو ریز ریز کمش میکنم
اولش اگر روزی شیش بار شیشه میدادم کم کم کمش کردم تا جای که بعد از دو هفته شدروزی یک بار و نهایتا دو سه روز یه بار و تا انتهای ماه سوم هفته ای یک بار اونم در شرایطی که مجبور میشدم شیشه میدادم(مثلا یه بار مراسم عروسی بودیم نمیشد مجبور بودم شیشه بدم یا مثلا هفته بعدش موعد واکسن چهار ماهگیش بود باباش پا درمیونی کرد گفت تو رو خدا جیکر بچه رو خون نکن درد داره بدوش بهش بده )
خلاصه که حذف دائمی شیشه امکان پذیر نیست برای هیچ کس وجودش خیلی وقتا کار راه اندازه
قبل تر گفتم سینمو به هیچ عنوان نمیگرفت و جیغ میزد هر بار میدیدش اما چطور با این شرایط موفق شدم سینمو بهش بدم
راه حل اول :
ادرینا خانوم رفلاکس داشت وقتی شیر میخورد از دریچه معدش هی شیر میمومد بالا و اذیت میشد گریه میکرد سینمو پس میزد !
راه حل ؛یه بالشت پشت سرم میذاشتم بهش تکیه میدادم به جای چهار زانو نشستن دو زانو مینشستم اما یکی از پاهامو صاف میکردم (اون پای که سر بچه روش بود بالا بود )(مثل زمانی که اتل متل توتوله بازی میکردیم😂)
اینجوری سر و بالاتنه بچه بالا قرار میگرفت قسمت معده پایین و کلا یه حالت اریب مانند میشد و شیر برنمیگشت بالا که نتونه بخوره
برای خوندن قسمتهای قبلی و‌بعدی رو اسمم بزنید و وارد پیجم بشید
مامان توت فرنگی ها🍓🍓 مامان توت فرنگی ها🍓🍓 ۸ ماهگی
*خواب مستقل* پارت ۲
بعد از یک هفته بچه ها اون تایم براشون جا افتاده بود که وقت خوابشونه
دیگه ساعت ۷ که اماده میشیدیم برای خواب زودتر میخوابیدن قبلا تا ساعت ۹ شده بود طول میکشید
ولی بعد از یک هفته دیگه تا ۸ بچه ها خواب بودن

حالا وارد مرحله بعدی شدیم »»» باید کمکم رو کم میکردم مثلا تکون دادن رو کم میکردم تا دیگه کلا حذف شه
بعضیا هستن با شیر میخوابونن اونا هم روش دیگه داره (تو پارتای بعدی میذارم)

حالا روش کار چطوری بود؟
بعد از انجام روتین بچه ها رو چند دقه تو بغل تکون میدادیم بعد ک آروم میشدن میذاشتم توی تختشون (چون عادت داشتن به بغل گریه میکردن) دوباره بغلشون‌میکردم تکون میدادم آروم میشدن دوباره میذاشتم رو تخت ، روی تخت با شوش گفتن و دست زدن روی سینه اش آرومش میکردم(اصطلاحا میگن شوش تب) اگه باز گریه میکرد بغلش میکرد این کار رو تا زمانی که بچه ها رو تختشون بخوابن و تو بغلم نخوابن تکرار میکردم

این کار اوایل اصلا راحت نیست، شاید ساعتها طول بکشه
برای من ساعتها طول کشیده

من این کار رو ۳ روز مداوم انجام دادم تا بچه ها تقریبا عادت کردن

ادامه رو پارت بعدی میذارمم