۴. بعد نشستم کلی فکر کردم
گفتم من واقعا کم گذاشتم؟ نه...
تقصیر من بود که شیرم کم شد و محمدعلی دیگه شیرمو نخورد؟ بازم نه...
اون حق داشت باهام این رفتار رو داشته باشه؟ قطعا نه!
یه راه کارهایی هم برای اینکه شیرم برگرده و بتونم به بچه شیر بدم گفت البته. تا الان که فایدهای نداشت تقریبا. ولی گفت ده روز انجامش بدم و اگه نشد، دوباره برم پیشش
ولی به فکر افتادم که این دفعه که رفتم اگه چیزی گفتن حتما جوابشون رو بدم. چون این سری زنه یک ریز داشت وراجی میکرد و اصلا اجازه حرف زدن به ما نمیداد (خیلی اصرار داشت ثابت کنه که حرفای ما رو حفظه و حرفامون براش تکراریه😐ولی چند بار سورپرایز شد، از قیافهاش معلوم بود)
برا همین این دفتر رو برداشتم که یه جدول بکشم برای این ده روز
و هر روز عین کارایی که گفته رو مو به مو انجام بدم و تیک بزنم
من که مطمئنم شیرم برای بچه کفایت نمیکنه
فقط میخوام اگه حرفی زد این جدولو بزنم توی صورتش که یاد بگیره اول گوش بده بعد ور بزنه😄
یه کم بیادبی شد ولی خب، اگه بدونید چقدر بد با مادرها برخورد میکنه قطعا میگید بیشتر از اینا حقشه
به ذهنم رسید یه شکایت نامه هم تنظیم کنم، خوبه به نظرتون؟
وای چرا بعضی از این مشاورا شیردهی انقدر عقده ای ان ببخشیدا
برا منم همینطور رفتار میکرد هعی
خدا ببخشدش من که گذشتم تا خدا هم کمک کنه از پس حق الناس هام بربیام
منم دفعه بعدی مواجه بشم حتما جواب میدم
اره حتما اگر جایی هست که توبیخشون کنن حتما ب فکر شکایتنامه باش...
مثلا پایگاه های بهداشت اگر تخلف کنن یا بد برخورد کنن میشه به شبکه بهداشت گزارش داد
۲. و اون خانمی که اونجا بود با پوزخند طوری باهام صحبت کرد که انگار من برای راحتی خودم (و نه به خاطر بیماری) به پسرم شیرخشک دادم و در نتیجه باعث شدم که شیرمو پس بزنه. خیلی باهام بد صحبت کرد و تا تونست سرم داد زد. انگشت اشارهش رو گرفته بود جلوم و عین کسی که داره یه بچه رو دعوا میکنه با تشر داشت بهم میگفت که حق ندارم به بچه شیشه شیر بدم و...🙂
انقدر دریده بود، شوهرمو صدا زد بیاد داخل اتاق و چنان محکم سینهمو فشار داد (برا اینکه ثابت کنه شیر دارم) که یه دردی توی سینهم پیچیده بود انگار کسی با مشت بکوبه توش... کل لباسمو به گند کشید. سر دخترمم که رفتم همین کار رو میکردن میگفتن برو بابا تو که شیر داری تنبلی نکن با سرنگ بهش بده... با همین کارشون باعث شدن دخترم کلی لاغر بشه و آخرشم شیرخشکی شد. آخه لامصب تو هنوز نمیدونی فقط شیر داشتن کافی نیست و باید اون شیر قوت داشته باشه؟🙄
ادامه👇🏻
کدوم مرکز رفتی؟
من تا حدودی میتونم بفهمم چی میگی
وقتی زایمان کرده بودم
شیر نداشتم سزارین بودم بعد پسرم وزنش کم بود جون نداشت محکم مک بزنه شیر بیاد
بخدا چند بار هی اومدن مثلا یاد بدن چطور شیر بدم میگفتم شیر نیومده
ی پرستار بود اومد چندباری چنان سینه مو فشار داد که مثلا ثابت کنه شیر داره
یکم بعدش چنان درد قفسه سینه گرفتم نمیتونستم راست بشم خمیده بودم از درد
تا چند روز من بخاطر اون کارش درد کشیدم چقد عذاب کشیدم چون تجربه نداشتم
شب تا صبح پسرم برا شیر بیدار نشد و منم بالا سرش فقط گریه میکردم همون پرستار اومد ازمایش گرفت گفت قندش داره میفته ب زور باید شیر بدی تهش گفت همون دو قطره ک اومد با قاشق بده
پسرم تا چند وقت سینه نگرفت سر همین
تا صبح بیدار نشد اخرش زنگ زدم شوهرم بره شیرخشک بخره
باور کن یکم شیرخشک خورد جون گرفت بچم
الانم رفتی نترس جوابشو بده قشنگ از سر شادی و حال خوش ک به بچت شیرخشک نمیدی ☹️
سلام عزیزم بهت پیام میدم خصوصی چک کن
خب خودت ازبیرون شیربگیر..شیرای اونامثل آب میمونه وهیچ ویتامین وآهنی نداره...بایارانه براش شیربگیر..ماهی یکوخورده ای که چیزی نیست
خب چرا بری زیر منت خودت شیر خشک از بیرون بخر دیگ😐 اصن شیرخشک یارانه ای خوب نیس کیفیت نداره
اره منم ۱۰ روز از پریودیم گذشته بود ازمایش منفی شد ولی هنو پریود نشدم یک ماه شده
منم بخاطر عفونت کلیه ام تو بارداری نتونستم دارو بخورم کلا بدنم عفونت شده بود حتی شیرم از طریق شیرم دخترمم معده اش عفونت کرد جفتمون بستری شدیم دکتر نذاشت شیر بدم شیر خشک دادم منم رفتم برای شیر کوپنی گفت باید بیماری خاص داشته باشی تا بهت تعلق بگیره
میزدی تو دهنش زنیکه رو
همیشه آماده حمله باش
من رفته بودم بهداشت خانوم قبل من اونجا بود بچه اشو دیر اورده بود دکتره بهش میگف حوصله شماهارو ندارم خودمو اماده کردم رفتم تو فقط منتظر بودم ی چیزی بگه تا بهش بگم تو اینجا نشستی ک ب من خدمات بدی درست صحبت کن حوصله نداری گمشو کسی دیگ بیاد ک ب من چیزی نگف
مظلوم نباش حقت پای مال میشه تو این دور و زمونه هرکسی سلیطه باشه نمیتونن چیزی بهش بگن
خب خودتم قرص شیرافزا یاهم پودر میخوردی
خب ادامش
۳. ولی اون موقع که سر دخترم رفتم فقط من و مسئول اونجا توی اتاق شیردهی بودیم و همسرم نبود. این دفعه جلوی چشم همسرم سینه من رو گرفته بود و فشار میداد. لباس همسرمم کثیف شد. به شدت احساس حقارت بهم دست داد با این کارش. با خودم گفتم بیخود نیست که تا به این مبل مخصوص مادر نگاه کردم حالم بد شد، معلوم نیست چند نفر رو اینجا به این شکل تحقیر و سرزنش کردن...
خلاصه کلی تز های بیپایه و اساس داد... مثلا میگفت اگه از الان به بچه با قاشق چیزی ندی دیگه هیچوقت یاد نمیگیره با قاشق بخوره😳 باید با قاشق و سرنگ بهش شیر خشک بدی و...
و از اینجور حرف های الکی... فقط برا اینکه یه وقت به کسی شیرخشک ندن... خلاصه انقدر گفت و دعوام کرد که واقعا داشت باورم میشد عمدا به بچهم شیر ندادم و تمام تلاش هام یادم رفته بود و با کلی عذاب وجدان و ناراحتی از اونجا اومدم بیرون...
ادامه👇🏻
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.