۱۰ پاسخ

منم همینطورم برا ۴ ماهگیش بردم مامانا با بچه هاشون گریه میکردن چون ۳تاا تزریقی بود ولی من گریه نکردم فقط زود پسرمو بغل کردم نازش کردم شیرش دادم اروم ک شد اومدیم خونه بعد اونا دونفرم با خودشون اورده بودن یکی میخواست اونارو ارون کنه یکیشون گفت وای چقد سنگی گفتم بیا دست بزار رو قفسه سینم قلبم هزارتا میزنه دستم یخه ولییی خودمو سفت گرفتم تا بچمو اروم کنم چون میدونم اینا برای خودشه برا سلامتیشه

بچمون تیکه ای از جونمون انگار یه تیکه از قلبمون کندن و چون نمیخایم درد بکشه بچمون این از احساسات یه مادره ن سوسولی گلم

خدا روشکر راستین تو واکسنش و آزمایشی که ازش گرفتن یه لحظه گریه کرد بعد اروم شد ولی چون تو ختنه اش نه منو گذاشتن تو نه همسرمو از دکتر ترسیده بود از اولش شدید گریه کرد تا اخرش منم پشت در پابه پاش گریه میکردم🥲دست خود ادم نیست انگار چنگ میندازه دل ادمو فشار میدن

کاااااااااااااااش منم سندگل بودم ای خدااااا😭😭😭😔

وای دقیقا یه ماه دیگه واکسن دوماهگیه دخترمه درسته ناراحتم میدونم اذیت میشه تب میکنه ولی همه اینا بخاطر سلامتیشه دیگه منم بشینم پابه پاش گریه کنم کی به بچم برسه اون بچه به من نیاز داره

هر بچه ای نیاز به یه مادر قوی داره و اون رو الگوی خودش قرار میده، هر ترسی و هر واکنشی که مادر نشون بده بچه هم بلافاصله همون واکنش ها رو داره، پس بهتره مادر محکم و قوی ای باشیم تا بچه هامون نترس بودن رو ازمون یاد بگیرن، مخصوصا پسربچه ها.

منم همینم ناراحت میشم از دردش دلم میگیره اما گریه نمیکنم بهرحال برای سلامتیشه فقط چه خوب می‌شد اون چیزایی که تزریق می‌کنن و در قالب قطره خوراکی میدادن چون پسر من سر واکسن دو ماهگی‌خیلی ترسیده بود

دقیقا منم
منم سختم شدجلوخودم وگرفتم نازش کردم اومدیم خونه بهش رسیدم خداروشکر تب نکرد

کاش منم سنگ دل بودم💔🥲من دخترم گریه میکنه پا به پاش گریه میکنم شایدم بقول تو سوسولم ولی خیلی حساسم نقطه ضعفم شده😔

باهات موافقم.
من پسرم ۳ سالشه سرش شکست اون موقع ۷ ماه سردخترم حامله بودم.
بغلش کردم بردم بیمارستان گفتن باید بخیه بخوره چون میترسه باید بیایی باهاش تو اتاق عمل .
ببین داشتم غش میکردما ولی بچمو بغل کردم بردم‌تا تهش کنارش وایستادم دستشو گرفتم ک ازمن امنیت بگیره.
بعدش پرستار میگفت بابا چه دلی داری تو

سوال های مرتبط