امروز صبح ک از خواب پاشدم اینقدر بدجور سرماخورده بودم حس نداشتم برم سرکار
با اون حال رفتم سرکار زنگ تفریح ک خورد تو پله ها اینقدر بچه ها از پشت هل میدادن ک به شدت خوردم زمین چند تا پله ام سرخوردم دست و پام هر کدوم رفت یه طرف تمام مفصلام پیچ خورد
حالا من پخش رو زمین شدم فرصت نمیدادن بلند شم از روم رد میشدن😐فقط میخواستن برن
تصور کنید یه معلم ریز میزه زیر دست و پای بچه ها با هیکلای درشت
یعنی اگه یکی از دانش اموزام منو از زیر دست و پا نمیکشید بیرون معلوم نبود چ بلایی سرم میومد 😐از ناحیه ی انگشتای پا مچ زانو و دست داغون داغونم😐😐 امنیت جانی هم نداریم بخدا
حالا من وقتی عصبی میشم ب شدت خندم میگیره مگه خندم وایمیستاد😐🤣هیچی دیگه سرماخوردگی داشتیم بدن درد هم اضافه شد
😔😔

ببخشید ولی صحنه رو تمام جزئیات تو ذهنم تصور کردم خنددم گرفت😂😂😂

یه سال تو یه مدرسه‌ای ماشینمو میذاشتم تو حیاط. یه بار دیدم زیر دستگیره در ماشینم آدامس چسبوندن. فرداش به معاون گفتم. نشست همه فیلمای دوربین روز قبلو نگا کرد. دوتا دانش‌آموز رو گذاشت جلوم گفت کار ایناست. فقط بگو چجوری کبابشون کنم!
به معاون حتما بگو. اینا باید تنبیه بشن.

معلم چه مقطعی هستی عزیزم

ببخشید واقعا چقدر خندیدم
واقعا شاغل بدونم خیلی سخت ها

بچه ها چ گستاخ شدن والا ما جلو معلم هامون سرفه یا عطسه نمی‌کردیم درجا نفسمونو میبریدن 🤣🤣 الان ن تاره باید باج بدی ب بچها