۱۱ پاسخ

مامان بند انگشتی جان از لحاظ مالی چی بهت خرج میده
اگه میده حتما کم‌کم برا خودت پس انداز کن یواشکی

شوهر منم ۱۲ساعت سرکاره، ولی وقتی میاد خونه میگه بریم دور دور، ولی بعضی وقتا من انقدر خستم میگم خودت با بچهها برید اونا هم بیشتر میرن پارک بعد میرن خونه مامانم شام میخورن میان، اخ اون چند ساعت بچهها رو میبره چقدر برام لذت بخشه
همون که گفتی درسته تربیت مادر شوهرت بد بوده

عزیزم با زبون خوش باهاش حرف بزن بگو من و دخترم به تو احتیاج داریم باید بهمون وثت بذاری

منم شوهرم رفیق بازه بعضی شبا تا دیروقت بعضی شبام زود میاد خونه راننده ماشین سنگینه دوسه روزم میبینی نمیاد خونه ولی خدایی خانوادش به بچه هام اهمیت میدن نمیذارن کم و کسری داشته باشن ولی بیرون رفتن مردا واقعا غیرقابل تحمله

آخه میشه به خانواده شوهر یا شوهر رو داد

چه کاریه مث یارو زنه مهمونشون کرده بود و سم انداخته بود داخل غذاهاشون زبونشونم بریده بود شما هم همینکار بکنید😂😂😂😂😂

من ن راه پس دارم ن راه پیش

هی خاهر وضیعت گوهه من از تو بدتره دوتا بچه پشت سر هم شوهرمم رفیق باز شبا دیر میاد خونه
تا میادم محل نمیده بهم بخداا افسرده شدم هرشب گریه میکنم هر شب خودمو نفرین لعنت میفرستم واسه این زندگیه گو نکبت بار

شوهر منم همش سرکار ولی حتی یه ساعت بیکاریش و هیچوقت با دوست نمیگذرونه از اول نذاشتم یا کار یا خانواده

من امروز از بس گریه کردم شبیه قورباغه شدم
منم خیلی تنهام
شوهرم صبح تا شب سرکاره یه وقت ازادم ک پیدا کنه با دوستاشه
درحالی ک من از همه چیم گذشتم
خیلی تنهام

خداحفظت کنه برای دخترت واقعا مادر نمونه ای هستی لطفا قوی باش و ادامه بده اون دختر به تو نیاز داره

سوال های مرتبط

مامان نیکا مامان نیکا ۲ سالگی
در راستای اینکه با دخترکم چه بازی هایی میکنیم
من اول رو کاغذ سفید نقاشی کشیدم بعد که دیدم دخترکم دوست داره رو کاغذ رنگی کشیدم و رو چوب بستنی های رنگی (الان همه جا ازش میفروشن) چسبوندم بعدم رو در جعبه کفش با چاقو چندتا سوراخ زدم و گذاشتم
بازیشم اینجوریه که
مثلا من فروشندم ( بعضی وقتام عروسکاشو هردفعه یکیشونو فروشنده میکنم) دخترم خریدار . میاد با یه کارت که بهش دادیم مثلا ازمون خرید میکنه و میره دوباره میاد میخره یادش دادم دونه دونه باید بیاد بخره بعدم ببره بذاره تو اتاق
وقتی این بازی تموم شد با تمام این چیزایی که ازم خریده میریم تو خونش و با قابلمه گاز پلاستیکیش مثلا غذا درست میکنیم میخوریم
با این چیزا یک ساعتی حداقل سرگرم میشن هرچند که دخترک من کمتر دوساعت راضی نمیشه حتی ولش کنم صبح تا شب میگه بیا این بازی رو بکنیم
خلاصه اینم یکی از بازی های ما درواقع با این بازی قوه تخیلشو قوی میکنم و یادش میدم کم کم با خودش بازی کنه
شمام امتحان کنید شاید کوچولوهاتون دوست داشتن😍
مامان دلوین مامان دلوین ۲ سالگی
دلم خیلی گرفته...دخترم با بدبختی تازه خوابید....من آدم حسودی نیستم ولی واقعاً حسودیم میشه به کسایی که خونواده هاشون حمایتشون میکنن تو بچه داری ملی کمک اشون میکنن... ایشالله خدا برای هم دیگه نگهشون داره...ای کاش خونواده منم یکم کمکم میکردن...ی ماه پیش آنقدر فشار اومد بهم دخترمو با پرویی بردم گذاشتم خونه مامانم یروز اونجا باشه منم استراحت کنم شب برم بیارمش ...بهش گفتم مامان دیگه خسته شدم کم آوردم کمکم کن هفته ای یکبار صبح بیارم نگهش دار تا شب من یکم مغزم آزاد بشه گفت باشه بیار هفته بعدش هم بردم...بعد رفت مشهد ی هفته نبود اومد هم روزی یکساعت باید مامانشو میبرد فیزیوتراپی من دیگه بچه رو نبردم اونم هیچی نگفت منتظر بودم پنجشنبه و جمعه قبلی بهم بگه بچه رو بیار آخه هی به از زبون بچه میگفتم مامانی کی منو نگه می‌داری مامانم خسته شده منم این چند هفته کمر درد شدید داشتم ،دیدم پنجشنبه و جمعه خبری ازش نشد ...همش میگفتم خسته ام و فلان..بعد فهمیدم نشسته برای خواهرم بارونی دوخته و برای خودش شلوار دوخته .. دلش به حال من بدبخت هم نسوخته...مادر من جوونه سنی ندارن...منم شوهرم شبها ۱۰ و نیم شب میاد علنآ با بچه همش تنهام تو خونه ..هر دو سه ماه یکبار دعوت کنم میاد سر میزنم بهم وگرنه من همش میرم هفته ای دوبار بعد از سرکار با شوهرم دو سه ساعت میشینیم میایم....اونوقت فامیلمون با من زاییده از شنبه تا چهارشنبه می‌ره سرکار مامانش میاد خونش قشنگ بچه رو نگه میداره... پنجشنبه و جمعه هم این می‌ره خونه مامانش ... خدا حفظشون کنه برای هم ...ولی منم دوست داشتم مادرم یذره حمایتم کنه یذره دلش به حالم بسوزه نمیگه این دخترم کنر درد شدید گرفته زانو درد داره بچه اشم که خیلی اذیتش می‌کنه همش هم دست تنهاس