۵ پاسخ

من سر بچه اولم ۲۰ سالم بود .خیلی ساده و بی زبون بودم.چون با خوانواده شوهرم تو یه ساختمون بودم و هستم.نتونستم ب دخترم‌برسم.هم بلد نبودم.هم مادرشوهر عوضیم اذیتم میکرد.هم شوهرم باهام یار نبود.هوامو نداشت.عوضش الان ک دخترم ۱۴ سالشه همجوره هواش رو دارم.تلافی تمام کارایی ک‌براش نکردم رو درآوردم.سر بچه دومم دیگه کامل پرو شدم .مادرشوهرم ی چیز میگه ۱۰ تا میزارم جلوش تحویلش میدم.الان دیگه جرات نداره بگه بالای چشمت ابروعه.شوهرم خداروشکر ۵ سالی میشه اومده تو تیم من.

حالااینا به کنار هرروز ارزو میکنم کآاااش به گذشته برگردم جواب اونایی که بهم بدکردنو بدم همش خود خوری میکنم که چرا ساکت موندم و چرا هنوزم همون ادم بی زبونم

پسر من که ۱۴ سالشه من هنوز عذاب میکشم که چرا بیشتر لزش مراقبت نکردم و ناشی بودم.درحالی که ۷۰ درصد اون وضع تقصیر من نبود

افسردگی بعد از زایمان منو هم نذاشت شیر داشته باشم انقد گریه میکردم فکر خیال پسرم شیر خشکی شد میک میزد میدید نمیاد گریه میکرد

ببین براارامش خودتم که شده گذشته رها کن

سوال های مرتبط

مامان رادین مامان رادین ۹ ماهگی
بچها باردار که بودم ۳۰هفتگی رفتم سنو گفت جنین بریچه و من انگار دنیا رو بهم دادن چون پول نداشتم زیر میزی بدم برم سزارین زایمان قبلیم ۴سال پیش بود با اینکه بچم ۲کیلو بود ولی خیلی در وحشتناکی داشتم و خیلی از زایمان دومم میترسیدم یعنی وقتی بیبی چکم مثبت شد تا اخرش ترس زایمان داشتم خدا خدا میکردم بریچ بمونه دکتر نیگفت بعید میدونم و من هر روز دعا تا روزی که۳۷هفته بودم گفت فکنم چرخیده برو سنو گفتم خانم دکتر من سر بچمو میفهمم بالاس نچرخید بچم تا رقتم سنو و اومدم بریچ بود و انگار دنیا رو بهم دادن خلاصه رفتم بیمارستان امین یه بیمارستان معمولی دولتی سزارین شدم خیلی ازم مراقبت کردن همه چیز عالی خیلی بهم سر میزدن انگار خصوصی بود خیلی خدارو شکر میکنم که اذیت نشدم چون ماها که دستمون خالیه نمیتونیم هزینه و زیر میزی و بیمارستان خصوصی بریم واقعا دردناکه و خیلی خوشحالم هنوز از بابتش خداروشکر میکنم همش به پسرم میگم افرین مامان که نچرخیدی تا لحظه اخر🤣🤣اینجا ۶ماهه حامله بودم