۸ پاسخ

همدردیم 🥴

با هم همدردیم
بچه من قبلا بهتر بود
والا با دوچرخه بازی میکرد
حالا با همون دوچرخه ام میگه بیا هولم بده
جرررم داده

سلین منم همینجوره ولی گاهی مادرشوهرم میاد ۲-۳ ساعتی میبرش یکم واسه خودم تنها میشم

وای نگو بخدا منو شوهرم دیگه آرزوی مرگ میکنیم البته پسر من از اول یه بچه نق نقو بهانه گیر بود یعنی از روزی به دنیا اومد همه میگفتن خدا صبرت بده بااین بچه الان که دیگه افتضاحه
من حتی در حد ۱دیقه میخوام برم یه چایی کوفت کنم برا خودم دنبالم میاد میگه منم میخوام

دختر من این ..‌مثل مته سوراخ می کنه سرم

حالا حساب
من امروز سبزی خورشی گرفتم نشستم پاک کردم حالا بچمم ک 3 سالو 4 ماه داره هی نق بزنه هی نق بزنه
اصلا بچها تو این سن لج کارررررر هستن
من ک دیوونه شدم

عزیزم تمام نشدنی هست کم کم بزرگ بشن به امید خدا بزار برن مدرسه هر دوران یه جور هست نوجوان بعد جوانی هر دوران دردسر خودش را داره مهد بنویسه خوبه من میزارم سه ساعت اون تایم باشگاه برو به کار خونه و خرید برس

والا اینجوری ک جلو میره ب نظرت تموم میشه؟ 😂
منم عین توم و رسما هیچ کمکی چیزی ندارم ک بچه رو برا 5دقیقه پیشش بزارم
اما چن روز قبل رفتیم رستورانت و اونجا من نتیجه این سه سال دهن سرویس شدنم
پوکیدن مغز و جسم و همه رو دیدم و اینکه تربیت ک فقط خودت باشی و هی پیش مامان بزرگ و اینا نباشه
بیبین نتیحش عالیه
فقط تحمل کن اما این لابلا یجوری برات تایم پیداکن ک نفس بکشی
دیگه مث قبل نیس ک بگیم 24ساعت وقت داشته باشیم الان 5دقیقه تو سکوت ی چای بنوشی همونم برات استراحته و تقویت کن خودتو
دگه تهش چاره نیست منم موندم

سوال های مرتبط

مامان پرهام مامان پرهام ۳ سالگی
مامان رایانی🥹😍 مامان رایانی🥹😍 ۳ سالگی
بچها امشب ی اتفاق افتاد ک من تو ماشین نشستم گریه کردم خیلی حالم بد شد من خودم ادم خجالتی بودم از اول این موضوع از بچگی تا الان خیلی اذیتم کرده از وقتی مادرشدم خیلی بهترشدم قبلا با همسرم بیرون میرفتیم به همسرم میگفتم تو قیمت این لباسو بپوش در این حد برعکس همسرم ک خیلی اعتماد بنفس داره میون صدنفر غریبه ام باشه جمعو تو دستش میگیره




امشب تو شهربازی رایان بازی میکرد بعد ی دختر ۸/۹ ساله ام اونجا بود داشت پازل درست میکرد رایانم میدویید دستش خورد ب پازل دختره اونم اومد ب رایان گفت چرا خرابش کرذ چرا بهش زدی
رایان ساکت شد بغض کرد هرکاری کردم نموند بازی کنه میگفت منو از اینحا ببر بیرون برم ی باز دیگه بکنم نتونست چیزی بگه نه ک بگم امشب اینحوری شد ها رایانم خجالتیه میریم جایی ادم غریبه ای اونجا باشه نه حرف میزنه نه تکون میخوره این خیلی منو اذیت میکنه
یا ی نفر اسباب بازی از دستش بگیره نمیتونه پسش بگیره
میترسم همینجوری بمونه تو جمعای خانواده خوبه بازی میکنه حرف میزنه حاضر جواب هست ولی وقتی ی غریبه میبینه ساکت میشه
بخدا خیلی اذیت میشم اینجوری میشم
اون شب رفتیم ی جایی رایان تاا اخرک برگشتیم همش دستش دهنش بود ازجاش تکون نمیخورد هرکیم باهاش حرف میزد جواب نمیداد
من باید چیکار کنم باعاش خودش درست میشه یا باید من کار کنم😔