منم بچه هامو میزارم خونه مامانم
با شوهرم میرم بیمارستان
از الان دلم میسوزه برای بچه هام
منم پسرم شب میمونه پیش شوهرم من و مامانم میریم برای زایمان. دقیقا ۸ آذر
آخی...منم از الان ناراحت اون روزم ک باید ولش کنم برم بیمارستان .
وای سخت ترین لحظست ان شاءالله صحیح وسالم فارغ شی و زودتر بری پیشش
من گذاشتم پیش بابام و همسرم و ساعت ۱۰ صبح رفتم بیمارستان و زایمان کردم عصرش امد پیشم کمی و رفت خونه یه شب خوابید پیش بابام و باباش و صبح هم همگی امدن دنبالم زیاد نبود
وای منم دلم پیش پسرمه از الان بغض دارم چکن حتی یه شبم ازم دور نبوده، مامانم میاد خونم ، شوهرم تو بیمارستان ازم مراقبت میکنه
منم بجز شوهرم کسیو ندارم
من شاید دق کنم واس همین یک شب انقد از الان بفکرم که نگو
چند هفته و چند روزی وچند هفته و چند روز میخوای زایمان کنی
اره سخته،منم فکرم درگیره چجور یک شب رو تحمل کنم،
دقیقا منم یه دلم پیش دخترم بود
از شب قبلش تا صبحش که ازش خداحافظی کردم طی زایمانم یه روزی که بیمارستان بودم، تو همه این مرحله ها صورت کوچولوش جلوی چشمم بود🥹
اخی عزیزم. خاهر یا مادر خودت نیستن پیش اونا بزاری. ؟
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.