۱۵ پاسخ

صرفا چون دوروبرت همه حامله هستن که نمیشه
ببین آمادگی روحی وجسمی و مالیشو دارید یانه

برای گواهینامه برای کنکور برای ورود به رشته ی مهم یا خیلی چیزای دیگه تست میگیرن ولی برای قبل ازدواج و بچه دار شدن که خیلییی مهمه نه

صرفا جهت شیرینی نوزاد و ناز بودنش نباید بیاریم
من هلاک بچه ام ، دلم غنج میره برای بچه ولی میبینم شرایط زندگیم چه مالی چه روحی چه اعصابی چه جسمی چه موارد دیگه آماده یه بچه دیگه نیست ، بچه اسباب بازی ما نیست که از سر خوش اومدن بیاریمش
تعداد بچه مهم نیست ، تربیت و پرورشش از همه چی مهم تره

من اصلا دوست ندارم نه توان دارم نه اعصاب. به همین یه دونه بسنده میکنم خدامدا سپاس بهم نیروی بیشتر بده تا دووم بیارم.

پول فراوان و اعصاب قوی داری بیار و گرنه همچی اشتباهی نکن

اگه شرایطش داری رو داری خوب بیار من به شخص دیگه نه توان جسمی دارم نه اعصاب اش رو خیلی هم با شوهرم اختلاف پیدا میکنم دست تنها هم هستم کسی نیست کمکم کنه سن خودم و شوهرم هم بالاست دیگه و حوصله بچه نداریم درآمد شوهرم تعریفی نداره پس با این شرایط بوسیده ام اش گذاشتمش کنار حالا نمیدونم در آینده چی پیش بیاد شاید نظرم تغییر کرد اما فعلا تا سه سال آینده اصلا قصد و انگیزه اش رو ندارم چون سر همین یکی دهنم سرویس شد

من دارم لاغر میکنم بیارم تصمیمو گرفت تولدش اقدام میکنم منم مثله تو چند ماه دو دل بودم ولی قطعی تصمیم گرفتم

فقط اگه حوصله وصبرت زیاده بیاردرغیراینصورت نیاربچه هاگناه دارن خیلی ازمادروپدرهارومیشناسم سربچه ی اول حوصله ندارن بچه دوم میارن هم اولی کتک میخوره هم دومی

نا ۵ ۶سال دیگ نمیارم شخصا

منم دوربریام تازه زایمان کردم ایقد هوایی شدم🤣🤣🤣ولی ای ثن پسر روزا ایقد از دماغم در میاره هی بخودم میگم بیا دیگه دلت یکی دیگه میخواد اینو ببین چکار میکنه باهات دیگه هوسم میره 😅😅

به نظرم من اگه شرایط مالی خوب باشه بیاری خوبه البته با اختلاف سنی ۳ تا ۴ سال خوبه نه کمتر الان من دخترم ۲ سال و نیمه تا دومی بیاد ۳ سال و دو ماه میشه خوبه سن مادر هم کم باشه هیلی خوبه حوصله بیشتره از ۳۰ سال به بعد حوصله کم میشه و زود رنج میشه آدم

من شیر ب شیر اوردم.بارداریم عالی بدون ویار و غصه گذشت.تو اون مدت همش ب دخترم یاد دادم ک با خاهر برادرش چطوری رفتار کنه.همش با شکمم حرف میزدیم نی نی کوچولو و فلان.احترام گذاشتن بهش یاد دادم.هیچوقتم حسودیشو نکرد و نمکنه.هفت ماهشه پسرم خیلی باهم خوب کنار میان.ینی چشم بسته به دخترم اعتماد دارم ک از داداشش نگهداری میکنه و در نبود من اذیتش نمکنه.شده خودش یکی دوساعت نگهش داره.بیدار شد پیتونک بذاره دهنش.لالاییش کنه.شدع از گوشیم لالایی بذاره براش و بخابونه.

من دوساله به جاریم میگم یه بچه بیارم بدم شما بزرگش کنین میگف نه اعصاب بچه داری ندارم. حالا نمیدونم چی شده دیروز حرف بچه پیش کشید گفت پسرت بد شده پیش ما نمی مونه ما تنهاییم گفتم خوب منکه گفتم اقدام کنم یکی بیاریم از اول بدیم ب شما.گفت اون یکی جاری قرارشد بعداز بچه سومش یکی حامله بشه بده بما ولی دیگه اسمشم نیاورد.
خیلی دلم میخاد خدابهم بچه بده بسپارمش به عمو و زن عموش. خونشون انقد سوت و کوره انقد از بی کسی خستن دلم کبابه براش.

من هم خیلی دوست دارم یکی دیگه داشته باشم و فاصله سنی نهایتا ۴سال باشه. ولی واقعا توان ذهنی ندارم. دارم دیوونه میشم با این یکی

طبيعي بودي؟

سوال های مرتبط