پارت ۲۵
تکه سوم : " اطلاعات بدهید"
مدتی قبل پسرم علاقه زیادی به یک بازی در تلفن همراه پیدا کرده بود
با هم توافق کردیم روزی ۲۰ دقبقه با گوشی من بازی کند
اما اخیرا وقتی میدید دوستانش تبلت شخصی دارند دوست داشت بیشتر بازی کند و با خود میگفت چرا من گوشی یا تبلت نمیتوانم داشته باشم؟
دوست نداشتم از کنترل بیرونی استفاده کنم و بگویم این قانون خانواده ماست.از طرفی گفتن امواج گوشی برای بچه ها خیلی ضرر داره و به چشمات آسیب میزنه در این شرایط کارساز نیست و با گفتن اینکه همه دوستام تبلت دارن و چشماشون سالمه بحث به درازا می کشید.
فقط ده دقیقه وقت گذاشتم و در گوگل سرچ کردم و به دنبال مضرات موبایل برای کودکان گشتم.وقتی پسرم از مدرسه آمد گفتم علی جان بیا ببین چه چیزهایی اینجا نوشته و چندمورد از آن آسیب ها که جدی تر و برای کودکم قابل لمس تر بود را به زبان کودکانه گفتم.سعی کردم آنچه میگویم با تصویرهایی که در گوگل پیدا کرده بودم همراه کنم.یک فایل ویدئویی یک دقیقه ای هم دانلود کرده به او نشان دادم.در آن فایل درباره تحقیقات دانشمندان درباره اثر امواج موبایل بر موش ها صحبت میشد .پسرم با کمال حیرت گوش داد و بعد گفت مامان تو رو خدا این گوشی رو بذارین کنار.وقتی پدرش به خانه آمد گفت بابا من میخوام یه قانون بذارم باید یه ساعت زنگ دار بخریم چون گوشی حتی اگه خاموش باشه و بهمون نزدیک باشه ضرر داره.نباید تو اتاقمون گوشی بذاریم

۳ پاسخ

👍👍👍

عاااااالی👌👌

👏👏👏👏

سوال های مرتبط

مامان گل پسر مامان گل پسر ۱ سالگی
سلام مامانای گل خوبید...می‌خوام نظرتونو در مورد تایم گوشی و تلویزیون بچه ها بدونم
من خودم به شخصه مخالف گوشی گرفتن و تلویزیون گرفتنم برای زیر دوسال...و تا الان هم خیلی رعایت کردم...اصلا تو خونه تلویزیون روشن نمی‌کردم و خداروشکر پسرمم وقتی می‌رفتیم جایی و تلویزیون روشن بود واکنشی بهش نداشت و علاقه نشون نمی‌داد...
ولی تقریبا از ده یازده ماهگی تا الان که درکشون از محیط بیشتره و جنب و جوش زیاد دارن اصلا نمی‌ذاره پوشکش کنم به حدی که انگار داره باهام کشتی میگیره...منم در حد سی ثانیه یک دقیقه گوشی رو روشن میکردم و فیلمهای خودشو نشون میدادم تا بتونم پوشکش کنم...الان خیلی بهونه میگیره میره گوشی رو میده دستم یعنی روشنس کن...موقع غذا که اصلا براش نمی‌گیرم و می‌خوام یه راهکار برای پوشک کردن بگید که اینم از سرش بیفته
و اینم بگم من خواهرم مددکار بچه های اوتیسمیه و اینقد مددجو داره که وقتی حرفشونو می‌زنه بیشتر اصرار دارم که گوشی رو ممنوع کنم...اکثرا مددجو هاش بچه های شبه اوتیسم هستن که خودشون ژنتیکی اوتیسم ندارن و فقط به واسطه گوشی و تلویزیون علایم بچه های اوتیسمی رو پیدا کردن
مامان ارسلان مامان ارسلان ۱۳ ماهگی
پارت اول
"تربیت با آگاهی از ساختار مغز"
اغلب والدین درباره مسائلی مثل غذای مناسب برای رشد کودکان، هزینه کلاس های آموزشی مختلف، نحوه رسیدگی به بیماری فرزندشان و...اطلاعات زبادی دارند اما میتوان گفت متاسفانه حتی والدین تحصیل کرده هم، درباره ساختار مغز کودکان تقریبا چیزی نمیدانند.
والدین از نقش اساسی مغر در شادی، منظم بودن، خوب و درست تصمیم گرفتن فرزندان خود، پایبندی اخلاقی و به طور کلی هر انتظاری که از فرزندانشان دارند، مطلع نیستند.
در اصل این مغز است که شخصیت اصلی ما را می سازد.
" ارتباط مغز با رفتار کودکان"
شاید شما هم از اینکه دانسته اید مغز میتواند شخصیت کودک را تحت تاثیر قرار بدهد تعجب کرده اید.
شاید این معما با دانستن اینکه مغز با تجربه ها یا به عبارت ساده تر با ورودی هایی که دریافت میکند تغییر شکل میدهد تا حدودی روشن شود.
در اصل شکل مغز ارتباط مستقیمی با تجربه های ما و به طور کلی همه ی آنچه بر ما میگذرد دارد.
متاسفانه والدین از تاثیر خود به عنوان عامل اساسی در شکل دهی مغز فرزندانشان آگاهی ندارند.

ادامه دارد...
برگرفته از کتاب" مامان با من کودکانه سخن بگو"
مرحله به مرحله با هم میریم جلو
با نوشتن مطالب برای خودمم خیلی خوب جا میفته.
مامان ارسلان مامان ارسلان ۱۳ ماهگی
پارت شانزده
تجربه شخصی ( نویسنده):
پسر ۶ ساله ی من در بعضی روزها ساعت ناهار در مدرسه بود اما ناهار خود را نمیخورد و به خانه می آورد.
بدون هیچ قضاوتی موضوع را با او مطرح کردم
او گفت بعضی دوستام از رستوران براشون غذا میاد.چلوکباب، پیتزا..اصلا این غذایی که برام میذارین دوست ندارم
میتوانستم طبق عادت قدیمی،سخنرانی کرده و به توضیح درباره مفید بودن غذای خانگی و مضرات غذای رستورانی بپردازم
یا او را سرزنش کرده و بگویم اگه ناهارت را نخوری خبری از بستنی نیست
اما با این کار، خود را با مغز خزنده فرزندم درگیر و او را به دفاع از خود وادار میکردم.از همه مهم تر فرصت رشد را از مغز فرزندم گرفته و مانع رشد کنترل گر درونی او میشدم.
من : خیلی سخته که با ذوق و شوق بیای پای میزناهار اما بوی کباب دوستت هر غذایی را بی مزه میکنه.شاید ما هم بتونیم گاهی از رستوران غذا سفارش بدیم
به وضوح رضایت را در چشم فرزندم دیدم.
تصمیم گرفتم غذاهای جذابی مثل پیتزا و جوجه که در برنامه غذایی پنجشنبه و جمعه بودند با غذاهایی مثل عدس پلو و خورشت قیمه که در روز های وسط هفته مصرف میکردیم، جابه جا کنم.ماهی یک بار هم از رستوران برایش غذا سفارش دهم
با توجه و تمرکز به دلیل ماجرا، نه تنها موفق شدم از چسباندن برچسب بدغذایی به فرزندم پرهیز کنم، بلکه راه حل عاقلانه پیدا کنم.و از همه مهم تر این پیام را به فرزندم منتقل کردم که درکت میکنم و درکنارت هستم.تو میتوانی به من اعتماد کنی