تجربه زایمان طبیعی
من روز جمعه ساعت 4 صبح دردم شروع شد ولی دردم کم بود در حد پریودی
دیگه همون موقع پاشدم همه کارامو کردم
خونه رو مرتب کردم پارکینگ و حیاط حمومو دستشویی همه رو شستم
و دردام همینجوری بود
ولی دردام شروع میشد می‌نوشتم تا بدونم دردام چند وقته یکباره
فاصله دو تا دردام کم بود و 6 دقیقه ای بود این خوب بود ولی زمان دردام 30 ثانیه بود به خاطر همین میدونستم موقع زایمان نیست
دیگه چون من قرار بود برم شهر دیگه به خاطر زایمان طبیعی بدون درد تا ساعت 6 غروب صبر کردم و 6 غروب گفتم برم بیمارستان معاینه م کنن ببینه چندسانتم که با معاینه گفت 2 سانتی گفتم میخوام برم شهر دیگه برا زایمان گفت بیا ان اس تی بده اگه خوب بود الان راه بیوفت برو
در حین ان اس تی متخصص شیفت اومد بالاسرم مامایی که خیلی مهربون بود و معاینه م کرده بود بهش گفت میخواد بره شهر دیگه شما ان اس تیشو ببینید اگه خوب بود بره
متخصص هم گفت عالیه میتونی بری ولی نرو بمون اینجا خودم میام بالاسرت
و اینجوری شد که منم موندم بدترین بیمارستان شهرمون
به متخصص هم گفتم خودتون میدونید این بیمارستان وضعش افتصاحه من به خاطر شما می مونم
و متخصص هم گفت باشه و بهم گفت الان بستریت نمیکنم فعلا برو خونه تون برو حموم تو حموم اسکات بزن و تو خونه پیاده روی کن
تا جایی که میتونی درداتو تو خونه بکش بعد بیا بستریت کنم

۲۳ پاسخ

قسمت اول

منم اومدم خونه کارایی که گفت انجام دادم
و زمان بین دردام و مدت دردام همون بود ولی یکم دردم داشت بیشتر میشد دیگه ساعت 11 شب دوباره رفتم
که ببینم چندسانتم که یه ماما بداخلاق معاینه کرد گفت 4 سانتی باید بستری بشی
و چون خیلی بد معاینه کرد افتادم خونریزی
هرچی گفتم میخوام برم خونه نذاشت  دیگه به خاطر خونریزی ترسیدم و موندم
دیگه ساعت 2 و اینا بود متخصص اومد برام توپ اورد که ورزش کنم باهاش و دردامو تا 7 سانت با نفس عمیق و آب گرم(میرفتم دوش آب گرمو می‌گرفتم به خودم) کنترل میکردم
ولی از ۷ سانت تا ۱۰ سانت یکم اذیتم شدم دردم یکم زیاد بود ولی جوری بود که بتونم از پسش بربیام
بعدم که ده سانت شدم گفت هر وقت دردت گرفت باید زور بزنی
که هر وقت دردم می‌گرفت زور میزدم اینجا چون زور میزنی تمرکزت می‌ره رو زور زدن و انگار درد کم میشه
بعدم که سر بچه اومد پایین گفت دیگه زور نزن تا ببریمت زایشگاه و من اون لحظه یه دنیا خوشحال شدم

قسمت دومش

تو زایشگاه آمپول بی حسی زدن و یکم برش داد من اصلا هیچی نفهمیدم بعدم با دوتا زور بچه اومد
بعد گفت چندتا سرفه کن تا جفتم بیاد که بعدش جفت اومد بعد هم بخیه زد و اومدم تو بخش
۴ الی ۵ باری هم ماساژ دادن شکممو
بعدم اوردنم تو بخش و تمام

من از اول گفتم میخوام طبیعی زایمان کنم من از سزارین بیشتر میترسم
و واقعا هم راضیم
من شاید تا چند ساعتی بعد از زایمان یکم بخیه هام اذیتم میکرد دردی نداشتم ولی میخواستم بشینم و راه برم میترسیدم بیشترو ترسم یکم اذیتم میکرد
ولی از فرداش که ترسم ریخت اصلا انگار نه انگار که من بودم دیروز زایمان کردم
من اگه برگردم عقب دوباره طبیعی زایمان میکنم
درسته یک الی دو ساعتی درد می‌کشی(دردهای قبلش شبیه دردای پریودیه، درد زیادش همون یکی دو ساعته ولی دیگه تموم بعدش نه دردی داری نه اذیتی)
البته باید رعایتم بشه بعد از دستشویی خودتو خشک کنی و سشوار بگیری که عفونت نشه چون عفونت کنه صد در صد درد داره
من خودم به فردای زایمانم مثه یه آدم عادی بودم خداروشکر
آها اینم بگم کسایی که می‌خوان طبیعی زایمان کنن گرسنه نرن بیمارستان
یه غذای مقوی قبلش بخورید

هرکی مدل بدنش فرق میکنه من توبارداریم اصن گوشت اینانمیخوردم خوراکم اصن خوب نبودچون ب همچی ویارداشتم نمیدونم شایدبرااینکه بدنم ضعیف بوده ۶ساعت دردکشیدم ولی یساعت مونده ب زایمانم دیگ صدام رفت روهوا ازبس جیغ میزدم ولی دکترم خیلی دلداریم میدادولی برامن اثری نداشت🥲ولی طبیعی بخای حساب کنی بهتره ترس داره ولی بهتره

شما قبلش ورزش و پیاده روی هم میرفتی؟؟؟

بسلامتی عزیزم قدمش خیرباشه براتون

خداحفظ کنه نورا خانومو برات
من سزارینیم

به سلامتی گلم قدم نورسیده مبارک

خدارو شکر زایمان خوبی داشتی قدم نو رسیدتم مبارک باشه عزیزم ❤

دختر تو زایماااان کردی؟ وااااایییی عزیزم بسلامتی قدم نو رسیده مبارککککککککک😍😍😍♥😘😘😘😘😘😘

ای جانم خوشحالم که به خواسته دلت به سلامتی رسیدی گلم ان شاالله عاقبت بخیر بشه زیر سایه پدر مادرش آخر اسم جوجه مون چی گذاشتی

مرسی عزیزم که گفتی تجربه اتو خدا کنه واسه منم همین دکتر شیفت باشه اذیتم نکن🥲💔

چند هفته زایمان کردی گلم

مرسی ازتوضیحات دقیقت انشاالله ماهم بتونیم واینکه مفیدبودممنونم مبارک باشه نی نی رو

عزیزم از قبلش ورزش میکردی برای زایمان طبیعی؟ یا کار خاصی انجام میدادی؟

عزیزم زایمان با تاریخ گهواره چقد فرق داشت

ممنون از توضیحاتت عزیزم 😍😘

ممنون از توضیحاتت عزیزم

عزیزم چندتا بخیه خوردی؟

افررررین
منم برگردم عقب بازم طبیعیو انتخاب میکنم واقعا راضیم

چقد خوب ک‌گفتی اینارو
منم قبل بیمارستان خونمو‌ ی دست بزنم
خدا خیرت بده
تجربه اولمه ندارم هیچی تجربه‌

عزیزم درد زایمان هرچند دقیقه ای و چند ثانیه میگیره ؟

به سلامتی عزیزم
کدوم بیمارستان بودی

چه خوب که تجربتونو میگید😍منم هفته دردام شروع شده دو سانتم

سوال های مرتبط

مامان فندوق مامان فندوق ۳ ماهگی
سلام مامانا من اومدم تجربه زایمان براتون بگم خلاصه شو
من از پنج شنبه صبح بیدار شدم گفتم بزار چای با زعفران با خرما بخورم شاید دیدی دردام شروع شد 39هفته 3 روز بودم خوردم شب که شد دردام شروع شد و ب 5 دقیقه رسید ساعت 1 شب رفتم بیمارستان گفت هنوز 1 سانتی و بستری نمی‌کنیم میخوای برو نوار قلب بگیر بیار رفتم آبمیوه خوردم ساعت 3 رفتم نوار قلب خوب بودم ولی درد داشتم گفت برو ساعت 6 باز بیا معاینه کنم باز 6 رفتم گف 1 نیم سانتی وای خیلی حالم بده بود دردام ولی دهانه رحم باز نمیشد گفت بری خونه راحت تری اینجا اذیت میشی دیگه اومدم خونه یکم خوابیدم گفته بودن شب بیا باز انقد پیاده روی کردم رفتم تو وان 10 دقیقه نشستم با آب گرم خیلی خوب بود دردم کم میکرد دیگه از شدت درد ساعت 10 شب رفتم باز بیمارستان گفت 2 سانتی وای خیلی دیگه حالم بده بود گفت ساعت 5 صبح باز بیا بستری میکنیم دیگه اومدم خونه نمی‌تونستم دردام کنترل کنم ساعت 1 رفتم گف 3 سانت 40 درصدی زنگ زدن ب دکترم کف بستری کنید دیگه بستری شدم
بقیه پارت بعدی
مامان علیسام مامان علیسام ۱ ماهگی
پارت ۱
سلام رفقا قرار بود بیام تجربه زایمان بگم

من قبل زایمان دو بار بستری شدم بیمارستان بخاطر انقباض و اینا
و تو هفته ۳۳ یک سانت دهانه رحمم باز بود
تا ۳۵ استراحت کردم بعد ۳۵ ادامه کلاس ورزش های ماما رو رفتم و تو خونه ورزش میکردم هر روزم میرفتم بازار پیاده روی و خوشگذرونی 😂
تا ۳۸هفته و ۵ روز که چند روزی بود حرکتاش کم شده بود بعد از ظهرش ک بازار بودن برای پیاده روی گفتم تا بیمارستان هم برم برا ان سی تی
رفتم ان اس تی گرفتن و گفتن خوبه قلبش اینا و تو دستگاه انقباض هم نشون میداد

ی زنه بود اونجا گفت بیا تا معاینه هم کنیم ببینیم چند سانتی دیگه معاینه کرد و گفت دوسانتی
میخواستم برگردم خونه ک احساس خیسی کردم رفتم سرویس دیدم خون میاد ازم رفتم بهشون گفتم گفت بیا تا معاینه کنم دوباره معاینه کرد و سه سانت شدی برو ی ساعت راه برو یا بیرون بشین بعد بیا ببینیم ویکم راه رفتم ک کمر اینا خیلی درد میکرد دیگ نشستم تا ی ساعتش تموم شد رفتم گفت نزدیک چهاری اگه هنو تحمل داری بستری نشی بهتره برو ی دو ساعت دیگ بیا دیگه منم رفتم خونه شام اینا خوردم لوازمم رو جمع کردم باز برگشتم بیمارستان که دوباره معاینه کرد گفت چهار ونیمه تقریبا و کارای بستریمو کردن و فرستادنم بخش زایمان رفتم بالا اونجا باز خودشون معاینه میکنن
و گفت تو هنو سه سانتی چرا پایین گفته چهارو خورده ای و..
باید منتظر بمونی صبح شه تا دکتر بیاد بگه چه کنیم
مامان فراز قشنگم🥹🧸 مامان فراز قشنگم🥹🧸 ۲ ماهگی
پارت۲
تا خود صبح من هی زمان میگرفتم همینجور ادامه داشت تا ساعت ۳ دیگه دردا میگرفتن و زمانشون طولانی شده بود تقریبا به ۳۰ ثانیه و ۴۰ ثانیه و فاصله ی بینشون هم کم بود هر ۵ یا۷ دقیقه یبار،دیگه زنگ زدم با گریه به شوهرم که بیا بخدا بچه داره میاد خودش رو برای ۳ونیم رسوند خونه گفت پس ماما همراه چی میگفت وقتش نیست و اینا گفتم خیلی دردام زیاد شده یکم ماساژ داد و اینا دیدم درد آروم نمیشه ساعت ۵ رفتیم بیمارستان معاینه کرد گفت ۳ سانتی بستری نمی‌کنیم برو پیاده روی کن باز بشی باید بیشتر باشه ان اس تی هم گرفتن و من برگشتم تو حیاط بیمارستان هی قدم زدم به ماما همراه زنگ زدم بستری نمیکنن گفت برو بگو درد دارم نمیتونم پیاده روی کنم رفتم از درد به خودم میپیچیدم‌ ها ایندفعه پرستار دیگه بود گفت بخواب معاینه کنم ببینم معاینه کرد گفت ۲ونیم اصلا بستری نمی‌کنیم فعلا برو پیاده روی کن ساعت ۹بیا😐آقا دیگه سرتون رو درد نیارم من اومدم تو سالن زایشگاه و حیاط بیمارستان هی قدم بزن شوهرم گفت بریم دنبال مامانت بیاریم که پیشت باشه حرکت کردیم به سمت خونه ی مامانم اینا تقریبا نیم ساعت راه بود و برگشتیم خونه که ساک و اینارو برداریم و من یه دوش آبگرم بگیرم یعنی تو کل این زمان من داشتم درد میکشیدم ها دردامم‌ با تنفس کنترل میکردم خیلی کمک کننده بود،رسیدیم خونه و من رفتم زیر دوش آبگرم شوهرم اومد زیر دوش کمرم و دلم رو ماساژ داد و ساعت ۱۰ و ربع اینا شد دیگه تقریبا رسیدم بیمارستان رفتم معاینه کرد گفت ۴ سانتی برو پذیرش کارای بستری رو بکن
مامان معجزه(رادین) مامان معجزه(رادین) ۵ ماهگی
تجربه زایمان

پارت دوم#

روز چهارشنبه ۱۱ تیر از غروب بعد داشتن رابطه بدون جلوگیری دردام خیلی زیاد شد و فاصله کم اما باز قابل تحمل بود اما به وضوح مشخص بود تاثیرش . شب رو با قرص مسکن استامینوفن صبح کردم اما ساعت ۴ باز بیدار شدم نتونستم بخوابم درد کولیکی توی کمرم و قسمت لگن داشتم که می‌گرفت ول میکرد صبح شوهرم رو بیدار کردم که بریم بیمارستان اما چون بیمارستان خصوصی کمی از ما دور بود گفتم بریم دولتی معاینه بشم اول که آیا اصلا تغییر کردم یا نه بعد برم رفتم بیمارستان و اونجا گفتن ۲ سانتی نوار قلب بچه رو گرفتن خوب بود و گفتن فعلا زایمانی نیستی برو دردات بیشتر شد بیا منم ساعت یک ظهر آمدم خانه ماما بیمارستان گفت افاسمان خوبی داری عصر بیا دوباره معاینه شو اومدم ورزش کردم حمام کردم رو توپ کار کردم دردام بیشتر شد شدتش فاصله ش هم کمتر شد تقریبا زنگ زدم دکترم گفت برو بیمارستان خصوصی که بهت نامه دادم معاینه کنن رفتم اونجا معاینه شدم گفت ۲ فینگری تعجب کردم با این همه درد که بیشتر شده چرا هنوز ۲ سانتم اونجا هم نوار قلب دادم خوب بود اما چون درد داشتم و انقباض ثبت شد بستری شدم ساعت ۱۰ شب برای زایمان طبیعی عصر قبل از اینکه بیام بیمارستان دکترم گفت روغن کرچک بخور و مایعات و غذا نخور یا خیلی سبک منم روغن خورده بودم خیلی روان شدم اسهال معده مم خالی بود گفتن آبمیوه و کیک بخور برای nst دردام هی داشت بیشتر میشد با فاصله کمتر تا ساعت ۱۲ شب درد داشتم اومد برام آمپول فشار زد دوباره معاینه کرد گفت ۳ سانتی تقریبا و دردام خیلی زیاد بود اما باز یه جوری تحمل میکردم تا اینکه ده دقیقه بعدش اومد آمپول فشار زد یعنی ساعت شد ۱۲:۳۰ من حس کردم دارم میمیرم از درد وحشتناک بود زنگ زدن دکترم خودشو رسوند