اوناییک یکیودارین توبچه داری واقعاکمکتون میکنه قدرشون بدونین
اگ دخترم نبود قطعاخودمومیکشتم انقدر ازلحاظ روانی داغونم

باور کن منم که کسیو دارم کنارم وقتی دخترم جیغ میکشه هیچکس هیچکاری نمیتونه بکنه ‌ . خواب خودم انقدر استرس دارم که هرچی میگن بخواب ما هستیم خوابم نمیبره . غذا ؟ یادم نمیاد تو این یک ماه یه وعده غدا درست از گلوم پایین رفته باشه. صبحانه که نمیخورم ناهار و شام هم روزی یک وعده اونم به زور چند قاشق چون از نظر روحی داغونم. پس غصه نخور کسی کنارت نبست بودن هم فایده ای برات نداشت به اون صورت

مامان‌ماهلین بیا بغلم چقدر میفهممت منم یه چشمم اشکه یکیش خون . الهی خدا کمک ما بکنه منم دیگه از نظر روانی به فروپاشی رسیدم حس میکنم افسرده شدم

درکت میکنم ولی من خدارو شکر شوهرم وقتی باشه کمک حالم هست یا مامانم مادر شوهرمم هست ولی خوشم نمیاد بدم دست اون هرچی دارو گیاهی میخواد ب خورد بچه بده.. وقتی بهش اهمیت نمیدمم بدش میاد هرکاری می‌کنه پسرشو با من بد کنه بینمونو خراب کنه موفق نمیشه مارموزه لعنتی ظاهر خوبه پشت سر حرف میزنه اوایل نمیدونستم چه آدمیه جاریم میگفت باور نمیکردم

دقیقاا
من سر بیخوابی دارم جون میدم
چند وقته سردردم اصلا خوب نمیشه
همینجور باهامه
واقعا شرایط سختی داریم
خودم درکت میکنم چی میگی

عزیزم خستگیتو درک میکنم اما این حال بدت از زایمانتم هست کلی خون ازت رفته اروم اروم بهتر میشی اروم قرار میگیری

عزیزم چقدر ناراحتی و ناله میکنی. به خدا هممون همینیم توکلت ب خدا باشه. بیخیال باش. انقدر غر نزن. اجر مادر بودنت رو کم نکن

آجیم و مامانم و پسرم خدا خیرشون بده واقعا اگ اینا نبودن من الان تیمارستان بودم🥺

درک میکنم من دیشب تمام استخونام از درد تیر می کشید

من مامانم هست کمکم میکنه ولی ربطی نداره وقتایی ک عصبی میشم خیلی غیر قابل کنترل میشم یعنی احتمال داره چاقو کنارم باشه فرو کنم تو شکم خودم اینقد بد میشم حالم از خودم بهم میخوره رفتم بهداشت گفتم گفت افسردگیه بهت دارو نمیدم سعی کن خودت خودتو اروم کنی تا سه ماه دیگه باز بیا ببینم چجوری شدی

عزیزم بهداشت ک میری برو قسمت سلامت روان باهاشون صحبت کن هزینه ام نمیخاد کمکت میکنه