دوستان من نگرانم نکنه شوهرم به اصرار خانواده اسم بچم موقع بدنیا اومدن با نظر اونا بذاره ما توافق کردیم آرمان بذاریم حالا شوهرم خودش گفته بهشون ها ولی نمیدونم چرا پدر شوهر من امروز کادو خریده بود برای بچم که بدنیا نیومده گفت برای محمد امین 😐😐😐😐👊👊👊شوهرمم همش به شوخی میگیره میگه تو چیزی نگو

حتماااا دربارش حسابی باشوهرت حرف بزن.
روز گرفتن شناسنامه هم همراهش باش

یه چیز بد ک خیلی زیاد دیدم اینه که قبل ب دنیا اومدن بچه اسم رو اعلام میکنن و بقیه میان نظر میدن و اینا.شما باید وقتی بچه اومد بگین

ببین الان خودت توی استرس هستی
سعی کن به خودت استرس اضافی ندی
به شوهرتم بگو استرس واس بچه خوب نیس شوخی بیجا نکن با من. بعدم محکم بهش بگو اسمش رو همونی که توافق کردیم بزاری والا دلخور میشم ازت و باز میخوام بچه شیر بدم پس رو بچه ام تاثیر میزاره
ی بار بشین سنگاتو باهاش وا بکن بعدم دیگه توکل کن به خدا و استرس اضافی رو تحمل نکن

اسم پسر من هاکانه. یه بار برادرشوهر بزرگم توی جمع گفت هاکی چنان توپیدم بهش گفتم بچم اسمش هاکانه اسمشو نصفه تلفظ نکنید همه چشاشون گرد شد. از شدت جدی بودنم دیگ نگفت هاکی

محکم برخورد کن اصلا کوتاه نیا

من باشم شوهرم این کارو کنه دیگه اصلا باهاش حرف نمیزنم مگه پدر شوهر یا مادر شوهرمون میخاد بزاد ک تصمیم میگیرن

از الان چرااسمشو گفتی!به هرحال دیگه واکنشی نشون نده باهمسرت هماهنگ باش بنظرم

منم اسم پسرم رو با شوهرم میخوایم محمد امین بذاریم بعد مادرشوهرم چند روز پیش گفت من خودم اسمشو انتخاب کردم سید احمد😌😐 ماهم هیچی نگفتیم چون تهش قراره کار خودمونو بکنیم

عزیزم ترس نداره که
خیلی ریلکس بهشون‌بگو‌اسمش اقا ارمانه

بزار یاد بگیرن تو‌هرکاری دخالت نکنن

من دو هفته دیگ زایمان میکنم ولی به خانواده شوهرم‌حتی نگفتم‌اسم بچمو‌چی میخوام بزارم و‌به شوهرمم گفتم فعلا حق نداری اسمشو به کسی بگی

فقط خانواده خودم میدونن

یبار مادرشوهرم اومد‌گفت اسم انتخاب کردین؟شوهرم گفت نه
گفت من دنیا انتخاب کردم
شوهرم گفت مگه‌تو‌باید اسم انتخاب منی؟هیچ کی غیر از مادر بچم حق نداره اسم انتخاب کنه

دهنشو بست و رفت

ای امان امان
من برا دخترم اینجوری بود که من میگفتم باران اونا میگفتن مریم شوهر سابقم میگفت مریم 🫠
تو بیمارستان که دنیا اومد خودم با شکم پاره رفتم دنبال کاراش اونجا یه نامه میدادن برا ثبت احوال اسمش رو زدم باران اونجا
فردای روزی که مرخص شدم هم بدون اینکه به کسی بگم مدارکارو برداشتم رفتم ثبت احوال گذاشتم باران شناسنامه رو برداشتم اومدم ...
ولی خب من شانس رو اونجایی اوردم که اصلا تو باغ نبود شوهره
نه میدونست چیکار بایدبکنه نه میدونست کجا باید بره
بعد اینکه شناسنامه گرفتم هم گفتم تو بیمارستان دادن نگفتم خودم رفتم دنبالش
تا یکی دو ماه همه مریم صداش میکردن دیگه دهنشون عادت کرد

موقع شناسنامه گرفتن همراهش برو

درکت میکنم این استرس تو وجود منم هست