۱۰ پاسخ

اره منم اعتقاد دارم
ولی دست توی گلوش که نمیکنه قسمت زیر گلو رو ماساژ میده بعد از بینی بچه فوت میکنه هر چی خورده باشه میاد بیرون

من الوند بردمش ۱۵۰ ت گرفت ولی بچم همون تو ماشین خوب شد غذا خورد خداروشکر

تصویر

ببین دخترمن ینی ۳ روز لب ب هیییچی نزد هیچیاااا فقط آب و شیر میخورد...نون میزاشتم دهنش میاورد بیرون نمیتونست قورت بده ۳بار بردم قدس امپولای زد تهوع و سرم برای اسهال زدن خوب نشد‌ک نشد
بابامینا هی میگفتن بچه قاروقه ببرش من میگفتم نمیخام ب این چیزا عادتش بدم ولی بعد ۳ روز دیدم بچم داره از بین میره اصلااا بردمش باورت نمیشه استخون پای مرغ از گلوش دراومد دقیقا دورور قبلش بهش پای مرغ داده بودم

تو شهر ما نیست که قاروق من اولین باره می‌شنوم من پسرم 3سال پیش غذا خورد پرید گلوش من تا1سال درگیر سرفه اش بودم سی تی .عکس همه‌ چی الان که شما گفتین فهمیدم که چیری پرید گلوش براهمین سرفه میکرد .

وقتی ببینی بچه ات یا خودت انقدر اذیتی صد در صد میری. چون آدم به هر دری میزنه که خوب بشه با دکتر یا دوا. حتی این طب سنتی قدیمی

عزیزم یکبار بچه‌رو ببری همیشه باید ببری متاسفانه

آره عزیزم اینجا تو شهر ما هم هست . با نگاه کردن به چشم ها میفهمه. ولی موقع در آوردن فوت نمیکنه دست میکنه در میاره. من خودم چندین بار رفتم. واگه بوده برداشته بارها با شوهرم رفتم و گفتم بزار خودمم برم به من گفت نه. اما برای شوهرم سه دونه گیر کرده بود.
مامانم چندین ماه سرفه های طولانی می‌کرد. هر بار بهش میگفتم قبول نداشت و می‌گفت دروغ بعد میگفت چندشم میشه دست تو حلق میکنن میگفتم مامان بخدا دستکش یکبار مصرف داره بیا بریم. بردمش همین که دید گفت این برای خیلی وقت دیگه عفونت کرده در آورد.و به مامانم گفت این قرص هارو بخور .مامانم خوب شد چنان سرفه هایی می‌کرد که آخرش بالا می‌آورد. حتی شربت و قرص هم می‌خورد اما خوب نمیشد. بعد این دیگه سرفه ها قطع شد. خدا خیرشون بده برای ما هم اوایل میرفتیم چند سال پیش ها ۱۰ تومن می‌دادیم الان فکر کنم ۵۰

منظورتون چیه
قارووق یعنی چه

سلام‌ممنون میشم ادرس دقیقش رو برای ماهم بگیری که بچه هامون هی اینجوری میشن خدا خیرت بده

😐😐 منم خیلی شنیدممم

سوال های مرتبط

مامان سبحان مامان سبحان ۱۵ ماهگی
دیشب خدا بهم رحم کرد🥲 دیروز بچم رو بردم بیرون اومدیم خونه بچم آروم بود یهو بچم خوابید تو خواب همش گریه میکرد همش با خودم میگفتم برم اسفند دود کنم برای بچم چیزیش نشه وقتی از خواب بیدارش شد همش گریه می‌کرد گریه بند نمیشد خواهر شوهرم اومد سرگرمش کرد آروم شد خواهر شوهر هم بهم گفت براش اسفند دود کن گفتم بهش غذا میدم بعد به بچم غذا دادم سپردمش دست باباش رفتم براش زغال بزارم تا اومد انگار یه چیزی خورده بود تو گلوش گیر کرده بود چ‌وضعی بود😑شوهرم که فکر میکرد نون خورده تو گلوش گیر کرده بهم میگفت بهش آب بده تا بره پایین 🤦🏻‍♀️ولی من اینکارو نکردم پشتش زدم تا یه یکم بالا اومدیکم خون هم اومد بردم بیرون زدم پیشتش تمام غذایی که خورد بود رو بالا آورد با کمی خون دیدم یه تکه پوست تخمه هم بیرون اومد😑😑گلوش رو بریده بود تا اومد بیرون 🥲🤦🏻‍♀️ از یه طرف هم مادرشوهر تا دید اومد شروع کرد به فوش دادن من عصبی بود 😅😐همش اسم‌مردن میورد 😑😒 بچت میمورد بچت فلان میشد