۸ پاسخ

خدا ببخشه برات ولی تو رو قرآن ملاحظه کنین اینجا پر از مامان که سرشار از استرسن خیلیا درگیر افسردگی پس از زایمان آخه چرااااااااااا باید باعنوان کردن از دست دادن بچه ۲ سال جیگر همه مامانا خون بشه و ترس و لرز بیاد تو وجودشون

تونستی کنار بیای منم پسرمو از دست دادم
چیکار کردین😭😭

خدارو شکر الحمدلله خدا بهت ببخشه سالم وسلامت باشه گل پسرمون تولدشم مبارک گلم
ولش کن ادم حسود باید همیشه ترد بشه اصلا اهمیت نده بزار بفهمه برات مهم نیست تا از حسادت بمیره🥴🥴🥴🥴

الهی شکر خدا حفظش کنه نور ب قبر بچت ک دل شکستتو درمان کرده حکمت خداوند بوده یکی بگیره یکی بده جاش خدا رو شکر کن

تولدش کلی مبارک خدا بهت ببخشتش😍
بره بدرک...

ولش کن اصلا من به جات بودم محلش نمیذاشتم چرا خواستی سلامش کنی به تو و پسرت اهمیت نداده توهم بهش بها نده مثل خودش رفتار کن

اگ ناراحت نميشي جواب بدي چرا اينطوري شد بچت؟؟تولدگل پسرت هم مبارك

وا برا چی

سوال های مرتبط

مامان پسرم❤️ مامان پسرم❤️ ۱۴ ماهگی
من تا حالا عکس پسرمو استوری نزاشته بودم چون مامان و بابام و شوهرم میگفت اصلا
نزار. ۲ روز پیش تولد پسرم بود با شوهرم تصمیم گرفتیم عکسشو بزاریم برای اولین بار. مامان و بابام بازم راضی نبودن هی میگفتن تو خودتو زتدگیت خیلی تو چشم هستین. از چند تا فامیل شنیدیم که هیچی تو زندگی کم نداره دبی زندگی میکنه شوهر عالی بچه نداشت که خدا اونم بهش داد. خلاصه میگفتن عکس بچتو نزار( ماشالله پسرمم خوشتیپه🤣)خلاصه ما گفتیم نه بابا همه عکس میزارن پس باید چشم بخورن. راضیشون کردیم و همه عکس پسرمو گذاشتیم خاهرای خودم و خاهرشوهرام. خلاصه گذشت و دیشب رفتیم با پسرم حموم زیر دوش حموم نشسته بودم پسرمم رو پام نشسته بود. یهو دوش حموم باا تمام میله ها و تجهیزاتش از جا کنده شد افتاااد رو سرم. شوووک بهم وارد شد سریع به پسرم نگاه کردم ببینم تو سر اونم اومده یا نه که خداروشکر تو سرش نیومده بود😭 خدا رحم کرد به پسرم. خیلی سنگین بود تا چند ساعت سرگیجه داشتم. الان فهمیدم مامان و باباها بهتر از ما میفهمن.به چشم اعتقاد نداشتم ولی الان اعتقاد پیدا کردم. خدا پسرمو دوباره بهم بخشید که تو سرش نیومد😢🙏🏻
مامان پسرا❤️ مامان پسرا❤️ ۱ سالگی
سلام مامانا
لطفا بخونین و نظر بدین

ما 3 تا جاری هستیم و یه خواهرشوهر، به نسبت وضع مالی بخوام بگم جاری وسطی وضعش از همه بهتره خیلی پولدارن، یه رستوران همیشه شلوغ هم دارن در کنار کارهای دیگه شون، 3 تا بچه هم دارن. جاری اولی هم وضعشون خوبه و اونا هم 3 تا بچه دارن. خواهرشوهرم 2تا بچه دارن و ما هم 2تا. تولد بچه هام هردو خرداده و چند روز فاصله داره، چون پارسال زایمان کرده بودم برا پسر اولم نتونستیم تولد بگیریم می‌خواستیم امسال تولد بزرگتر بگیریم. دو سال قبل تو رستوران جاری وسطی برا پسرم تولد گرفته بودیم ولی خود جاریم و بچه هاش نیومدن و فقط برادرشوهرم که صاحب رستورانه بود، بقیه فامیل همه بودن. امسال گفتیم خانواده پدری و مادری رو جدا دعوت کنیم و یه تولد گرفتیم با فامیل خودم. قرار بود شنبه بعد که تعطیله فامیل پدری رو دعوت کنیم خونمون و کلی تدارک ببینیم ولی بازم جاری وسطی گفته نمیتونیم بیایم، گفته شوهرم که رستورانه و خودمونم خونه پدرم هستیم پیله چینی داریم (2 سال قبلم برا همین نیومد منتهی نگفته بود نمیایم وقتی رفتیم رستوران دیدیم نیستن)
از یه طرف تولد 2تا بچه هاش یه ماه پیش بود دعوت کرد ما رفتیم بدون چون و چرا
بقیه تو کامنت اول