آخه چرا اینقدر باید غصه بخورم ناشکری نمیکنم ولی خیلی خستم تراول زایمانم سختی کشیدم افسردگی درحالیکه بقیه زایمان میکردن خش وخرم بودن دوستم هم چندروزبعدازمن زایمان کردسزارین انقدرک میگن بده سرده روزبرخودش میگشت حالا من ک طبیعی بودم تا دوماه نمیتونستم بشینم دخترمم ک زردی داشت تا دوماه درگیرش بودم بعد هم ک خوب شد باز سینمونمیگرفت پدرمودرآورداعتصاب شیر کرده بود یعنی تا چهار پنج ماه من بدبخت درگیربودم روزوشبم فقط گریه یادمه محرم رفته بودم حسینیه وقتی میدیدم بچه ها انقدرراحت شیرمیخورن دلم شکست انقدرگریه کردم گفتم خدایا چرا بچه من باید اینکاراروبکنه وقتی کسی درکی نداشته باشه این چیزارونکشیده باشه راحت قضاوت میکنن و حرفاشون بیشترنمک میزنع روزخم حالا هم سرغذاخوردنش میگن گشنه بشه میخوره اما ن اینجوری نیست نمیخوره دلم میخواد ی تفنگ میداشتم خودموخلاص میکردم خسته شدم از صبح ک پامیشم تا شب همش سردردم همش گریه گریه 😭😭😭😭

۱۵ پاسخ

براش اسماویت بگیر یعنی فوقالعاده است

دقیقا منم تو حال و روز تو بودم بچه ی نارس ،سزارین با بخیه هام بچه بستری برا زدی ۴۰ روز زردی طول کشید اونم با درصد بالا ،،بعد که گفتم داره روبراه میشه یه سینه مو کلا نخورد با مصیبت تو خواب میدادم بعدش این یکی رو هم نخورد خشک و نخرد دقیقا ۴ ماهه بود با سرنگ شیر میدادم ،بعد یه ماه یه سینمه و خورد خشک و نخورد ،،الان کلا غذای بافت دار نمیخوره یعنی یه چیز سفت بره دهنش عوق میزنه هر چی خورده رو بالا میاره ،هیجا نمیرم چون همش میگن چرا نمیخوره کوتاهی کردی دیگه حوصله ی توضیح ندارم که به خدا نخورد مجبورم اینجوری غذا بدم ،،کاملا درکت میکنم

عزیزم پیله کردن به غذا باعث بد غذای میشه درکت میکنم پسر من بد غذا نبود از اول این چند روز تغریبا ۳ ۴ روز بد غذا شده بود شب روز میگفت شیر تا مثلا پریشب شیر میخواست شیرش اتفاقی داغ بود نمیتونست بخوره گریه گریه سریع ماکارونی داغ کردم گذاشتم دهنش یکم که خورد ارم گرفت ساعت ۶ عصر بود شب رفتیم خانه مادر شوهرم هرکاری کردم غذا بخوره نخورد فقط یه تیکه نون دیگه فقط شب دوبار بیدار شد شیر خورد صبح باز به زور تخم مرغ بعدش رفتیم خانه مامانم انجا خواهرم براش قطره خریده بود که توش اهن روی زینک اد داشت دادم بهش انگار اب رو اتیش بود باز یکم غذا خورد امروزم بهش تقریبا دوتا تخم مرغ دادم خورد

ببین دقیقا بچه منم مثل بچه شماس از روز اول که تعریف کردی تا به الان

منم زایمان سزارین راحتی داشتم یعنی روز سوم پسرم بستری شد خودم همراهش موندم و سه روز سر پا بودم ولی پسر منم خیلی سخت سینمو گرف زودم ولش کرد ، واااای تو رو خدا حرف این مردم نفهمو ولش کن

واااااای تو چقد شبیه منی اتفاق هایی که برات افتاده

پسرجاریم سه ماه از الوین بزرگتره چهارتاموزویه جامیخوره دیروزسرسفره یدونه نان لواش کاملشو برای خودش آبگوشت لقمه گرفت خورد بعدش پدر شوهرم به مامانش میگه این بچه هیچی نخورده ببربهش ناهار بده،بچه منه بدبختم اگه یه ذره نان بذارم دهنش بالامیاره

مجبوریم بیشترازمشکل بچه،حرف خانواده شوهرم تحمل کنیم مادر شوهرم دیروز میگه اینقدبه ذور دادین اینجوری شد

عزیزم غصه نخور دقیقا منم این مشکلات و دارم ازدوماهگیش به ذورباقطره چکان بهش شیر میدم ازهشت ماهگیش هم رفلاکس شدید داره ده تا دکتر بردم هیچی نمیخوره آرزو به دل موندم یه باربامیل خودش حداقل میوه میخوره،موزوباگوشت کوب له میکنم با گوشی مشغول میکنم میریزم حلقش همه میگن گشنه نگهش دارم بخوره ولی بقران نمیخوره بعضی وقتاازغصه درونم آتیش میگیره کسی خبرنداره

جا من بودی چکار میکردی الان فقط غصه ات شکمشع بخوره . پسر من خیلی شیطون شدع امروز یه سیم دوشاخه فرو کرد تو پریز برق کل خونه پرید یا از میز میرع بالا وسایل برقی رو میچینه رو هم ابپاش دادم گلدون اب بده رفته تمام برگ های جدید سانسوریه رو تیکه تیکه کردع ریخته زمین سمی هم هست😔دعواش کردم رفته کتاب داداشس پاره پوره کرده . باز دخترت حرف میزنه پسر من کلا حرف نمیزنه هرکی میاد یه تیکه میندازع چرا حرف نمیزنه ببرش گفتار درمانی شاید اوتیسم داره مجبورم بخاطر این حرفها هیچ مهمونی نرم برمم با دختر داییم مقایسه میکنن میگن ببین چقدر زرنگه یکسالگی از شیر گرفته الان دوسالش نشده از پوشک گرفتتش مثل بلبل هم حرف میزنه هرچی میگم بچه با بچه فرق دارع هنر که نکردخ بچه رو انداختن تو زجر از حقش محرومش کردن که بگن ما بچه امون زرنگه . خداروشکر کن این غذا نخوردنش درست میشه فقط باید ور بری با هرچی مزه دار کردن شکل غذا رو عوض کردن یا به عروسکش غذا دادن ببرش کوچه بزار تو کالسکه غذا شو بزار جلوش ماشینا رو نگا میکنه بخوره من که یا تو حموم دارم بهش میدم یا تو کوچه اس شبها هم که کل خونه رو کثیف میکنه هیچی نمیخوره بعد تو خواب صدبار بیدار میشه گریه میکنه مجبورم نقل بدم ساکت بشع اللن دو هفته اس اسهال استفراغ داشت تازه اسهالش بند اومده فقط صبر کن درست میشع اصلا مقایسه اش نکن خودت اذیت میشی

سلام عزیزم
دخترت دندوناش کامل شده؟ شاید بخاطر اونه
ببین‌گلم همه اینایی که گفتی رو منم داشتم و دارم. همه رو
باید یه جوری خودتو با یه کار درگیر کنی که فکرت از اینا بیاد بیرون. وگرنه باور کن همه همین هستیم. باید رو خودت مدیریت داشتع باشی

قربونت برم من‌ عزیزدلم😔
تو حق داری ،حق داری ناراحت باشی عزیزم واقعا هم روزهای سختی رو گذروندی من میفهممت🤍
از خدا میخوام یه‌جوری دخترت به غذابیوفته بیای بگی خسته شدم هی‌باید یچی‌ بهش بدم بخوره😍
من مطمئنم روزهای پر از شادی و قشنکت خیلی نزدیکن ،شعارنمیدم‌ اما پسرمنم بی‌نهایت شیطونه کلا دست تنهام ولی میدونم که دو سالو رد بکنن عاقل‌تر میشن

خدا بخت صبر بده دقیقا منم درکت میکنم چون همه اینا را کشیدم

منم بخدا خیلی سختی کشیدم قشنگ میفهممت زایمان سختی داشتم اول رفتم طبیعی بعد ۱۴ساعت درد رفتم سزارین بعد افسردگی و تنهایی بچه ها بزرگ میشن عیب نداره این روزا هم میگذره میشه برامون خاطره واسه غذا خوردنش بهش زینک بده الان پسر منم همینه مثلا آش نمیخوره میرم فرنی میپزم اونو میخوره چاره نیست چیکار کنیم

افسرده شدی عزیزم حتما برو مشاور

سوال های مرتبط

مامان 💕دلوین💕 مامان 💕دلوین💕 ۱ سالگی
خیلی خستمه خیلییی شب و روز کارم شده گریه ناشکری نمیکنم این بچه خدا خواست سالم دنیا اومد چقدر نذر و نیاز کردم با مریضی من و حرف دکترا ولی خستم کرده اینقدررر لجبازه غذا که نمیخوره همممممش گوشی من دستش فیلترشکن نمیاره جیغ غذا میدم جیییغ برای خواب جیغ آب به زور میدم شیر به زور میدم شب و روووووز پستونک دهنشه و گوشی دستش داخل اینستا تا هم قطع میشه جیغ و گریه...تا وقتی باهاش تنهام خوبه وقتی باباش میاد از بس بد عادتش کرده جیگرم خون می‌کنه با گریه هاش همش میگم یا تو بمیری یا من بعدم مثل خر می‌شینم گریه میکنم میگم خدایا توبه ببخشید بچس بغلش میکنم بوسش میدم یا منو کتک می‌زنه این بچه اصلا آروم قرار ندارد اینقدر امروز خودمو زدم سر درد دارم😭دیروز ۱۲ ظهر بیدار شد نخوابیددددد تا ۷ صبح امروز بخدا خیلی خستم😭بچه های شما هم اینقدر لجباز هستن؟؟؟تلم میسوزه هیچیییی نمیخوره ولی یه سره شیطنت و اذیت لاغر شده😭دکتر گفت همچین بچه ای ندیدم تا حالا چیزی نخوره