هی خواهر این روزا اینقدر تکراری شده .نه که با نهال حوصلم سر میره .در کل هر روزم مثل هم شده شباها هم که اینقدر طولانی و دیر میگذره که فقط کلافه میشم.
من صبح ک بیدار میشیم
اسباب بازیاشو میریزم همه رو
میرم براش صبحونه درست میکنم ولی متاسفانه ب اسباب بازی ها قانع نیست و پشت سرم میاد داخل آشپزخونه و تمامی کابینت هارو خالی میکنه
بعدش ک صبحونه دادمش نیهان عاشق آهنگ هستش براش آهنگ میزارم یکم نای نای میکنه ب قل خودش 😄 منم دست میزنم براش یا باهاش میرقصه
بعدشم ناهار و یکم بازی با اسباب بازی ها
توپ بازی اینا
شب با همسرم و دخترم هر شب میریم ی دوری میزنیم با کالسکه و پیاده روی میکنیم
وااای من که دیق کردم از تنهایی با بچه خییلی سخته همچی انگار تکراری شده😩
عرضم به خدمتت ما از ۶ صبح که آقای پدر میره سرکار بیدار میشیم
تا هشت تو اتاقش مشغولیم بعدش شبکه پویا میزنم براش و صبحانه میخوریم
یه دور کابینت ها رو اباد میکنه😀یه دور هم جاکفشی ، بعدش میره تو اتاقش با وسیله هاش باز میکنه و با تلفنش حرف میزنه یکم باهام کتاب میخونیم بعضی صبح ها هم میریم پیاده روی تاا ساعت ۱۲ که میشه دیگه خسته میشه و میخوابه تا حدودا سه یا سه و نیم
بعدشم بیدار میشه و ناهار میخوره و یکم بازی میکنه باباش میاد شیفت عوض میشه
ی وقتایی میبرمش مغازه ی وقتایی خونه مادر شوهرم ی وقتایی کوچه راه میرع ی وقتایی از تنهایی جفتمون نق میزنیم بهمدیگه
اره همش خونه...باهم بازی میکنیم غذا درست میکنم توبغلمه میوفتم دنبالش ک بگیرمش اون فرار کنه... آهنگمیذاریم میرقصیم شبکهپویا میبینیم
تا ده خوابه بعد پامیشه باهم صبونه میخوریم بعدش بازی میکنه خودش گاهی باهم بازی میکنیم آهنگ میذارم باهم میرقصیم خوراکی میخوریم... تاشب که باباش بیاد ولی همچنان حوصله دوتامون سر میره از تنهایی
والا من همه وقتا باهاش نیستم وقتاییم که هستم نمیدونم چیکار کنم
الانم همسرم رفته ماموریت مرخصی گرفتم پیششم راحت بگم که دیوانه شدم از غذا نخوردنش از چسبیدناش
بدبختی ویروس هم گرفته بدتر
من باهاش بازی میکنم سوار ماشین میکنم توخونه دورش میدم خودش اگه حالش خوب باشه بازی میکنه گاهی از روزا بیرون میریم بعد خواب بعدظهرم خاله اش میاد
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.