و بلاخره تجربه زایمان طبیعی من:
بچم یک ماه زودتر به دنیا اومد با اینکه آزمایشات و سونوگرافی هام مشکلی نداشت بچم تو ۳۶ هفته بدنیا اومد و خیلیم یکهویی نبود از چند روز قبل تر انگار به دلم افتاده بود کارامو انجام دادم وسایل یخچال و کاچی آماده کردم خونه رو تمیز کردم آرایشگاه رفتم تا اینکه یه شب یکم تب لرز و بدن درد گرفتم
من از روز قبلش درد داشتم نمیدونستم درد زایمانه از ۲ نصف شب درد کمر و استخوان زیر سینه گرفتم تقریبا شدید بود ۵ آروم شدم خوابیدم تا ۸ بیدار شدم تا ۱۱ درد کشیدم صبحونه خوردم حموم آب گرم رفتم خونه رو جمع کردم ساعت شد ۴ حرکت کردم سمت بیمارستان تا برسم شد ۷ بعد رفتم اورژانس معاینه شدم گفتن یک سانتی دردم آروم نشد رفتم بخش زایشگاه ماما گفت الکی اومدی یه چند ساعت بمون برو رد کارت ' بعد تست آمینو شور گرفتن بازم گفتن خبری نیس بعد ۲۰ دیقه تست مثبت شد معاینه کردن دیدن ۳ سانتم معاینه بعدی ۵ سانت شدم از ساعت ۱۰ بستری شدم دردام شدید شد و واقعا شدید بودن اما نفس عمیق میکشیدم فقط دم و باز دم و قرآن میخوندم و دعا میکردم بعد دیگه ساعت ۳ واقعا از تحملم خارج بود دردام تا اینکه گفتن بچه داره بدتیا میاد

۸ پاسخ

۳۶ هفته دستگاه نرفت؟ امپول ریه زده بودین؟

الان حال نینی خوبه؟
دستگاه نرفت؟
وزنش چند بود وقتی دنیا اومد

جدی ماما سر دکتر داد زد؟😅 من هرجا رفتم ماماها بله قربان‌گوی دکترا بودن

پارت #۲
بچه بدنیا اومد بردنش بخش منم به ماما گفتم که برام واژنمو جمع کنه و بخیه بزنه کارش که تموم شد دکتر شیفت اومد برای معاینه آخر و متوجه شد سرویکسم پاره شده و خونریزی دارم و گفت باید بخیه بزنم تا ۶ صبح داشت بخیه میزد برام خیلی سخت بود و واقعا نمیتونستم تحمل کنم بهم مخدر زدن و خلاصه ساعت ۵ تموم شد کارش ماما اومد دید بخیه های ترمیمی پاره شده و جیغ داد کرد سر دکتر که چرا مراقب نبودی دکتر هم گفت کار من مهم تر بود و منم اون وسط جیغ و داد که ولم کنید اما دکتر گفت نمیتونم باید مطمئن باشم که بعدا مشکلی پیش نیاد برات و ماما هم دوباره شروع کرد به ترمیم تا اینکه ۷ دیگه راحت شدم و رفتم بخش برای استراحت و واقعا راضیم از زایمانم با اینکه درد زیادی کشیدم
مامانایی که دکتر گفته طبیعی براتون مناسبه لطفا با آرامش برید برای زایمان و بجای جیغ و داد نفس بکشید دم و بازدم عمیق داشته باشید
سزارینی ها هم حتما همراه داشته باشید و کمپوت انجیر چای کم رنگ و اسپرسو فراموشتون نشه
زایمان هر دو روش درد های خودشو داره و هیچکدوم به دیگری برتری نداره

بسلامتی دستگاه نرفت چند کیلو بود

36 هفته و چند روز بودی وزن بچت چقد بود دستگاه نرفت امپول ریه زدین مبارکم باشع

مرده شور اون ماما که گفت برو ردکارت رو بشوره

درخواست میدی من درخواست هام پره

سوال های مرتبط

مامان معجزه(رادین) مامان معجزه(رادین) ۵ ماهگی
تجربه زایمان

پارت دوم#

روز چهارشنبه ۱۱ تیر از غروب بعد داشتن رابطه بدون جلوگیری دردام خیلی زیاد شد و فاصله کم اما باز قابل تحمل بود اما به وضوح مشخص بود تاثیرش . شب رو با قرص مسکن استامینوفن صبح کردم اما ساعت ۴ باز بیدار شدم نتونستم بخوابم درد کولیکی توی کمرم و قسمت لگن داشتم که می‌گرفت ول میکرد صبح شوهرم رو بیدار کردم که بریم بیمارستان اما چون بیمارستان خصوصی کمی از ما دور بود گفتم بریم دولتی معاینه بشم اول که آیا اصلا تغییر کردم یا نه بعد برم رفتم بیمارستان و اونجا گفتن ۲ سانتی نوار قلب بچه رو گرفتن خوب بود و گفتن فعلا زایمانی نیستی برو دردات بیشتر شد بیا منم ساعت یک ظهر آمدم خانه ماما بیمارستان گفت افاسمان خوبی داری عصر بیا دوباره معاینه شو اومدم ورزش کردم حمام کردم رو توپ کار کردم دردام بیشتر شد شدتش فاصله ش هم کمتر شد تقریبا زنگ زدم دکترم گفت برو بیمارستان خصوصی که بهت نامه دادم معاینه کنن رفتم اونجا معاینه شدم گفت ۲ فینگری تعجب کردم با این همه درد که بیشتر شده چرا هنوز ۲ سانتم اونجا هم نوار قلب دادم خوب بود اما چون درد داشتم و انقباض ثبت شد بستری شدم ساعت ۱۰ شب برای زایمان طبیعی عصر قبل از اینکه بیام بیمارستان دکترم گفت روغن کرچک بخور و مایعات و غذا نخور یا خیلی سبک منم روغن خورده بودم خیلی روان شدم اسهال معده مم خالی بود گفتن آبمیوه و کیک بخور برای nst دردام هی داشت بیشتر میشد با فاصله کمتر تا ساعت ۱۲ شب درد داشتم اومد برام آمپول فشار زد دوباره معاینه کرد گفت ۳ سانتی تقریبا و دردام خیلی زیاد بود اما باز یه جوری تحمل میکردم تا اینکه ده دقیقه بعدش اومد آمپول فشار زد یعنی ساعت شد ۱۲:۳۰ من حس کردم دارم میمیرم از درد وحشتناک بود زنگ زدن دکترم خودشو رسوند
مامان آیهان👶💙 مامان آیهان👶💙 ۲ ماهگی
مامان پسته پسر👶🏼🩵 مامان پسته پسر👶🏼🩵 ۵ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
یک هفته قبل زایمانم رفتم معاینه ۱ سانت بودم ولی سر بچه بخاطره ورزشام پایین بود و جای خوبی بودی دیگه کلی ورزش کردم و اسکات زدم و … اما دردم نگرفت که نگرفت🫠چند روز قبل زایمانمم رفتم مجددا معاینه دیدم همون ۱ سانتم دیگه مامام گفت اب ولرم و خاکشیر و عسل و یکم زعفرون بخورم ، شب خوردم ، صبح زودم بیدار شدم خوردم و دردام همون ۱ ساعت بعد شروع شد ساعت ۸ صبح درد داشتم دیگه دوبار حموم داغ رفتم و اینا ساعت ۴ رفتم بیمارستان ۳ سانت بودم اما چون درد منظم داشتم بستری شدم تا بستری شدم ساعت ۵ اینا شد ، یکم رو توپ ورزش کردم شدم ۴ سانت زنگ زدم ماما همراهم امد و ورزشارو شروع کردیم که خوب خیلی موثره و اینکه شوهرمم کل پروسه زایمان پیشم بود که واقعا تاثیر مثبت داشت اگه ماما همراه و شوهرم نبود قطعا دیوونه میشدم ، خلاصه ساعت ۹ شب اینا معاینه شدم دیدم ۵ سانتم که کیسه ابمو پاره کردن و من چون دیگه نمیتونستم برم تو وان رفتم روی توالت فرنگی نشستم و کمرمو اینارو زیر اب گرم گرفتم و همچنانم ورزش کردم ساعت ۹:۳۰ دیگه داشتم از شدت درد جون میدادم چون از ۸ صبح بیدار بودم و درد داشتم خیلی خسته بودم هیچی نخورده بودم از ترس مدفوع و اینا فقط اب عسل میخوردم که قندم نیوفته خلاصه وقتی ۹:۳۰ کفت بیا رو تخت برای معاینه چشمام سیاهی میرفت پیش خودم میگفتم بقیشو چجوری ادامه بدم و .. همین که دراز کشیدم گفت فول شدییی😳چشمام ۴ تا شد اصلا انگار دوباره امدم بیمارستان یا انگاری از خواب بیدار شدم دیگه هیچ خستگی نداشتم وقتی اینو شنیدم ( برای همین بود که همه ماما ها میگفتن از ۵ سانت تا ۱۰ سانت خیلی زود میگذره )
مامان ساحل و سهیل 🤍 مامان ساحل و سهیل 🤍 ۷ ماهگی
من اومدم با تجربه زایمان بچه دومم
من روز ۱۲ صبح حالم خوب بود پاشدم خونه جمع کردم رفتم خونه مامانم از اونجا اومدم یکم درد داشتم فقط رفتم صدا قلب بچه گوش دادم گفت ۱ سانتی خوبه قلبش برو پیاده روی کن
من اومدم خونه یکم ورزش کردم و پیاده روی کردم و رفتم ی دوش گرفتم
اومدم آماده شدم تا برم ان اس تی
رفتم ان اس تی و همه چی خوب بود معاینه کردن گفتن دو سانتی بستری نکردن گفتن هنوز زیاد مونده تا زایمانت برو خونه هر چی گفتم بستری کنید بستری نکردن راهم دور بود
اومدم خونه خمین ک رسیدم خونه نیم ساعت بعدش ی چی انگار ت دلم افتاد پایین تق صدا داد کیسه آبم پاره شد
و راه افتادیم تا بیمارستان ۱ ساعت راهه دردام‌داش شروع میشد رسیدم بستری کردن معاینه گفتن ۳ سانتی
دردام اولش قابل تحمل بود رفته رفته با سرم بیشتر شد هر ۱ دقیقه ۱ بار بود دیدن دردام زیاده اومدن سرم قطع کردن
گفتن ببینم درد عادی خودت چقد خر ۵ دقیقه ی بار شد گفتن اگه حس مدفوع داشتی مارو صدا کن صدا زدم اومدن دیدن گفتن ۴ سانتی
کردم از درد انقد جیغ داد زدم
رفتم سرویس واسه ادراد ک وقتی اومدم دردم بیشتر شد جیغ زیاد شد گفتم ی چی داره میاد بیرون انگار ک اومدن نگا کردن گفتن ۷ سانتی بردن زایشگاه انقد روز زدم میگفتن نمیخوایم پاره بشی ولی انقد زور زدم خودم پاره شد پوستم بدون اینکه اونا تیغ بزنن
ساعت ۴و ۴۰ دقیقه پسرم ب دنیا اومد همه دردام ر راحت شدم اون لحظه بعد اینکه اومد بخیه بزنه بهم یکم درد داشتم فقط
پسرم ساعت ۴ و ۴۰ دقیقه ب دنیا اومد دادن بغلم الانم فعلا بستریم تا فردا سر زایمانم برای همه مادرا دعا کردم انشالله همه بسلامتی راحتی زایمان کنن بچه اشون بغل کنن
من ک با اینکه بچه دومم بود سخت زایمان کردم
مامان آیهان کوچولو مامان آیهان کوچولو ۷ ماهگی
تجربه زایمان
من ۱۶ ام رفتم دکتر بهم گفت ۲ سانت بازی برو پله بالا پایین کن رفتم ساختمان پزشکان ۱۰ طبقه رو بالا پایین کردم اومدم ولی دردی نداشتم مامانم گفت نرو اذیتت میکنن منم خلاصه نرفتم اومدم پیاده روی کردم و ورزشهای لگنی کردم ۱۷ ام هم رفتم ورزش لگنی خصوصی انجام دادم شب دردام شروع شد کمر درد داشتم منتظر موندم تا صبح رفتم ساعت ۶ بیمارستان معاینه شدم ۵ سانت بودم بستری شدم تا ماما همراهم اومد ساعت ۸ بود هنوز ۵ سانت بودم ورزشارو شروع کردم کیسه آب و زدن ساعت ۱۰ دوباره ۵ سانت بودم دیگه تا امید شده بودم کامل که یهو بالا اوردم حس دفع پیدا کردم دردام زیاد شد اومد معاینه کردن ۸ سانت بودم آماده شدن برا زایمان ساعت ۱۱ و نیم با دردای زیاد زایمان کردم تا ۲ ریکاوری موندم بعد اومدم تو بخش ۶ تا بخیه بیرون خوردم داخلی هارو نمی‌دونم خلاصه خیلی سخت بود ولی گذشت
حتما حتما ماما همراه بگیرین خیلی خوبه خیلی
من ماسک بی دردی گرفتم اصلا تاثیری روم نداشت استفاده نکردم