سلام چرا سوال نمیاد فرزندپروری

فرزندپروری فرزندپروررری

تصویر
۷ پاسخ

سلام بر شما اصل موضوع اینه که مرگ و زندگی دست خداست نه دست دکترا،،،،،ولی بستگی به نوع سرطان هم داره چندین نفر تو اطرافیان خودم داشتن که با برداشتن سینه چندین ساله دارند زندگی میکنند و متاسفانه یکی از دوستانم با وجود اینکه سینه برداشته شد و شیمی درمانی شد و پرتو درمانی ولی متأسفانه فوت کرد

من میشناسم کسانی رو که با این بیماری جنگیدن و خوب شدن امید و روحیه بالا بهترین درمان برای سرطانه عزیزم
کنارش باشید تا جایی که میتونید باهاش مثل بیمار رفتار نکنید

عزیزم من خودم درگیرش بودم سرطان باید امید داشته باشی خودت و خانوادت پشتت باشن نباشی اون بیماری نمیکشه یاس و ناامیدی و افسردگی میکشه . اینجوری بهت بگم که سرطان سینه مثله سرماخوردگی شده انقدر زیاد شده دکتر من میگفت درمانشم راحته و پره . فقط ادم دلش باید بخاد و دنبالش باشه نباشی خودت داری خودتو از بین میبری . به سن و سالم ربط نداره. شبی که من جراحی کردم تخت بغلیم خانمه ۹۰ سالش بود دخترش سرطان تیرویید داشت نوشم سرطان خون داشت . ولی میگفت و‌میخندید میگفت اول از همه من خوب میشم بعدشم اونا .

سلام عمر دست خداست عزیزم مهم ترین درمان امید داشتن بیمار ‌من از اطرافیان سرطان لنفوم داشتن و درمان شدن مثانه داشتن درمان شدن اما به شدت روحیه داشتن هم خودشون هم اطرافیانشان.سینه اگه منتقل نشده باشه به ارگان های دیگه با تخلیه اش امید خدا خوب میشه

اگر به بدنش سرایت نکرده امید خوب بودنش زیاده

عزیزم عمر دست خداست خیلی ها دیدم چندین ساله خوبن و تحت نظر خیلی هم جواب نمیگیرن امید به خدا مهمه این که استرس نداشته باشه اینکه نترسه و اصلا اصلا سرما نخوره چون سرماخوردگی ب شدت سیستم ایمینیشون میاد پایین دایی خودم سرطان خون داشت ۲۹ سالش بود پیوند مغز استخون هم گرفت و دکترا خیلی راضی بودن اما دو روز بعد پیوند سرما خورد و متاسفانه فوت شد اون صحنه ی خدا حافظی که تو بیمارستان نمازی داشتم باهاش ۵ سالم بود اصلا از یادم نمیره 😭 . ولی ترس بدترین چیه

میگن فال خوب بزنین
اگه به خدا خوش گمان باشی همون پیش میاد
اگه بد گمان باشی هم همون پیش میاد

همه چی دست خداست
خیلی بیماری سختیه سرطان خیلی
ان شالله هرچه زودتر حالش خوب خوب بشه

سوال های مرتبط

مامان توت فرنگی🍓 مامان توت فرنگی🍓 ۶ سالگی
مامان نازنین و محمد مامان نازنین و محمد ۶ سالگی
مامان نازنین و محمد مامان نازنین و محمد ۶ سالگی