۱۲ پاسخ

مرض دارن یبار مینن هاچاق شدی بارداری یا میگن چشات ی جوریه بارداری یا ایودی تو ور میداری نی نی نمیخوای خیلی فضولن

اره نگو، مثل خودشون باش هرچی گفتن بگو یکم بی حالم ،

اصلا نمیخوام بگم

اگر خواستی خیلی زود بگی بعد سونوی ان تی بگو... یعنی از قلب و سلامتش مطمئن بشی...
از طرفی خیلی توضیح نده
اصلا اهمیت نداره بقیه قراره چی فک کنن یا چکار کنند.
تو راه خودتو برو عزیزم

آخراش رو اصلا متوجه نشدم.
ولی خب چه اهمیتی داره بگه یا نگه
یا اصلا به کی اول گفته یا به شما نگفته ناراحتی نداره حقیقتا.شماهم هر وقت صلاح دونستی بگو بارداری دنبال بهانه و فلان نباش برای بارداری خودت هر زمان خواستی بگو باردارم و تمام.
فاصله بارداریتون هم که در حد چند روزه حرفی توش نیست.

دلیلی نداره دروغ بگی منم جاریم پارسال تا شیش ماهگی ب کسی نگفت دخترخاله هم هستیم من الان باردارم دوماهه استراحت مطلقم از خونه بیرون نرفتم گفتم کمردرد دارم چون محیطی که توش زندگی می‌کنیم کوچیکه همه تقریبا شک کردن ب بارداریم خیلیم وزن کم ردم حالا دیشب منو دیده مثلا که آره میدونم همش میگه مبارکه مبارکه منم گفتم فعلا معلوم نیست باردارم یا ن میگه برو سونو چرا نمیری انقد فوضوله

تاشکمت نیومد بالا به کسی نگو دلیلی ندارن بدونن دونستم بقیه چه تاثیری داره؟

عزیزم من سر بچه دومم همه جا گفتم
و آخرش بچه ۴ ماه سقط شد
خیلی به این چیزا نمیخاد دقت و تمرکز کنی
تا ۴ ماه به کسی نگو
بدرک که ناراحت میشن

نه والا تا دوماه کمه برا اونا یه ادمایی هستن اون خواهر شوهرم همه جاریام میدونن دخترش باردار چون همسن منه تا گفتم شنیدم بارداره بم میگه کی بهت گف از کجا فهیدی گفتم مامانت گف مامانت زبونشو نمیگیره

نمی‌خواد بهونه بیاری بگو یهو شد دیگه کار خداس

تا دوماه کلا به کسی نگو

تا از همه چیز مطمئا نشدی نگو عزیزم
بزار راحت باشن هر چی میخوان بگن
اعصاب خودتم داغون نکن

سوال های مرتبط

مامان جوجوها 💛 مامان جوجوها 💛 هفته بیست‌ودوم بارداری
مامانای باردار دوستای قشنگم اومدم یه تجربه ای باهاتون در میون بزارم
من سر بارداری اولم خیلی استرسی بودم یعنی من تو یه گروهی عضو بودم اونجا همش استرس میدادن‌ منم بی تجربه من یبار گفتم دارم غذا درست میکنم میگفتن وای قابلمه برمی‌داری تو بارداری فلان
یا میگفتن جارو می‌کشی مگه میشه بشین تو بارداری وای عروسی میری تو ماشین می‌شینی تو بارداری بشین سرجات
من همه کار میکردم ولی با استرس
یعنی استرس خودش سممممه تا انجام دادن بعضی کارا
خلاصه کل بارداری من سر اون گروه و اعضای گروه با استرس گذشت ده ماه رابطه نداشتم ...
میگفتم دیگه من غلط کنم باردار شم اون دوره حاملگی که باید با عشق سپری میکردم شد کلش استرس
ولی سر این میخام کامل عادی باشم تا الان که هم رابطه دارم هم بچم همش بغلمه نمیگم که مثلا مواظب نیستم هستم ولی به این نتیجه رسیدم بارداری محدود شدن نیست ...
دوستم کل بارداریش مسافرت بود بعد من نیم ساعت سوار ماشین میشدم استرس منو میکشت
اون میگه بارداری خیلی دوره خوبیه ولی من ترسیده بودم الان ولی میخام این دوره رو با عشق بگذرونم با کمک خدا البته 🥲
خلاصه منظورم اینه استرس نداشته باشید باردار شدن محدود شدن نیست ...