۱۰ پاسخ

والا من جونم به مادر شوهرمه . گاهی وقتا میگم اگه نبود روانی میشدم . روزای اول که نمی‌خوابید 5 صبح میدادمش مادرشوهرم ظهر میرفتم تحویل می‌گرفتم تازه بنده خدا ناهار هم درست میکرد برام

من ماه پنجم بارداریم اسباب کشی کردم چون این روزا رو صد در صد میداشتم و از ترس فرار کردم. خدا میدونه چقد نذر و نیاز کردم برم ازونجا.

درو‌قفل کن نزار بیان😂😂

از این بابت خداروشاکرم که فضول نیستن و دخالت نمیکنن حتی با اینکه نزدیکیم

حالا تو بارداری جونشون درمیاد کاری برای ادم کنم .بعد از به دنیا اومدن بچه دیگه حس مادری میکنن

من بودم قبل از زایمان اسباب کشی کردم واقعا میترسیدم اینجوری بشه خدا بهت صبر بده خواهر بهترین کار این برای بچت قانون بزاری مثل این تایم خوابشه کار دیگه نمیتونی

من اولا ک مادرشوهرم دهنمو سرویس کرده بود
از بس میومد انگار اون زاییده بود

خو چه اشکال داره بچتا دوست داره اگه رو مخت بفرستش بیاد کمک من 😂

خدا صبرت بده با یه آدم نفهمی که نمیفهمه بچه گریون رو نباید از بغل مادرش گرفت

اره والا منم همین مشکل و دارم ولی من جلوشون در میام نمیزارم بچه رو ببرن
درو وا نکن
درو قفل کن به شوهرت بگو
بگو تا بچه خوابه بیدار میکنن اسایش ارامش ندارم

ما نزدیکیم تو ی کوچه آییم همینه تنها کاری که میکنم اینه بیشتر هفته رو میام خونه مامانم😂

سوال های مرتبط