سلام مامان‌های گل
دوباره کتاب آوردم براتون. اسمش هست "چه عالی عزیزم" ولی ما بهش میگیم "گوشی". کتاب طوطی (بخش کودک انتشارات فاطمی) منتشر کرده، کاغذش هم گلاسه‌ست. راستش مطمئن نیستم این کتاب برای گروه سنی بچه‌های ما مناسب باشه ولی از اونجایی که آبان خیلی دوستش داره و موضوع جالبی هم داره که دغدغهٔ خیلی از مامان‌هاست، گفتم معرفی کنم.
کتاب دربارهٔ یه مادر و پسره که با همدیگه میرن پارک. پسر کوچولو خیلی هیجان‌زده است و به مامانش میگه امروز می‌خوام از اون درخت بزرگ بالا برم و... ولی مامانش سرش تو گوشیه و در جواب همه چیز فقط به پسرش میگه چه عالی عزیزم!
پسر کوچولو از درخت میره بالا و اونجا کلی ماجراجویی میکنه و اتفاقات مختلف براش می‌افته (تو این قسمت‌ها تخیل هم وارد میشه، مثلا روی درخت میمون‌ها میان و پسر کوچولو رو پادشاه خودشون می‌کنن یا اونجا با یه پلنگ دوست میشه و...) بعد که برمی‌گرده پیش مامانش، می‌بینه مامانش همچنان با گوشی مشغوله. پسر بچه دمغ میشه و با خودش فک می‌کنه مامانش این همه چیز جادویی و قشنگ رو ندیده. با هم برمی‌گردن خونه. موقع خواب مامانش چن‌تا برگ، چوب و... که پسر بچه از پارک با خودش آورده رو می‌بینه و ازش می‌خواد براش تعریف کنه تو پارک چه اتفاقاتی افتاده. پسر بچه هم تعریف میکنه و مامانش میگه بار بعد منم باهات از درخت میام بالا.
بقیه رو تو کامنت‌ها میذارم براتون

تصویر
۱۶ پاسخ

الان که اینا رو گفتم شاید فک کنید کتاب حتما متنِ طولانی داره ولی اصلا اینطوری نیست. تمام اینا با ظرافتِ بی‌نظیری به تصویر کشیده شده (تصویرگری کتاب یه جایزهٔ معروف رو برده، از صفحات داخلی کتاب یکی دوتا عکس براتون تو کامنت‌ها میذارم) این ویژگی باعث شده من برای آبان بخرمش.
همیشه وقتی آبان درخواست می‌کرد گوشی ببینه من نمی‌دونستم برای مخالفتم چه دلیلی بیارم. گاهی می‌گفتم برای چشمت ضرر داره. بعد از آشنایی با این کتاب بهش میگم گوشی باعث میشه حواست از چیزهای قشنگِ دوروبرت پرت بشه و اون‌ها رو نبینی. این کتاب رابطهٔ بچهٔ منو با گوشی دگرگون کرد! اغراق نمی‌کنم.
بعد چون همه‌اش تصویره باعث میشه هربار داستان رو یه جور تازه‌ای بگید و روی قسمت‌های مختلف تمرکز کنید.

تصویر

اینجا تازه پسر بچه از درخت رفته بالا و پروانه‌ها رو می‌بینه

تصویر

من خودم خیلییی بیشتر کنجکاو شدم کتابو بخونم و کودک درونم ذوق زده شد ! 😅

فائزه جان برای معرفی حیوانات چ کتاب یا بازی فکری رو پیشنهاد میکنین؟ فقط ی چیزی باشه زود پاره نشه

چ کتاب خوبی. فکر کنم الان واسه پسرم نا مفهومه ولی بعدا حتما میخرم براش. منم خیلی این چلنجو دارم ک وقتی با گوشی دارم کار میکنم پسرم میخواد بگیره و ببینه. شما روزی چقدر با گوشی کار میکنین؟ جلو آبان دست میگیرین؟ چی کارا میکنین واسه این ک نخواد ازتون؟ ی خورده از تجربتون میگین بهم یا اگه دوست داشتین ی تاپیک با توضیحات کامل براش بزارین

چه کتاب جالبی، ممنون عزیزم

تصویراش جذب کننده نیست انگار ولی من میخرمش چون موضوع خوبی دلره

چه قشنگ. مرسی بابت این معرفی خوب 🙏🏻👌🏻

مرسی عزیزم از معرفی خوبت

چه کتابای جذابی معرفی میکنی مرسی از توضیحات کاملت عزیزم 🥰😍♥️

چه کتاب جالبی
ممنون عزیزم

چه جالبه کتابش،پسرم بزرگتر شه براش میخرم

ابان حق داره خوشش بیاد
منم جذبش شدم😅

چقدر جذاب 😍😍😍

ممنون ازمعرفی خوبتون😍

😍چقدجالب

سوال های مرتبط

مامان آبان مامان آبان ۲ سالگی
سلام سلام
ما امروز یه کتاب جدید آوردیم. اسمش هست "خوراک زرافه با سالاد لاک‌پشت". داستان یه دختر کوچولوئه که ماکارونی دوست نداره و مامانش ناهار ماکارونی پخته. اونم میگه من هیچوقت این غذا رو نمی‌خورم. مامانش میگه ولی این که ماکارونی نیست. خوراک زرافه‌ست. و با ماکارونی یه زرافه تو بشقاب دختر کوچولو درست میکنه (عکس اون صفحه رو تو کامنت‌ها میذارم براتون) دختر کوچولو هم غذاش رو تا آخر میخوره. همین داستان با سالاد و لاک‌پشت هم اتفاق می‌افته.
جملات کتاب کم و کوتاه‌اند و تصویرهاش ساده و دلنشین با رنگ‌های ملایم. کاغذش هم گلاسه‌اس. انتشارات طوطی که بخش کودک انتشارات فاطمی است، کتاب رو منتشر کرده.
آبان خیلی دوستش داره. هر غذایی رو که خوب نمی‌خوره سریع به این کتاب ارجاع میدیم و سعی میکنیم با غذای تو بشقابش یه شکلی درست کنیم. معمولا جواب میده و چن‌تا قاشق می‌خوره. گذشته از اون عاشق ماکارونی هم شده. هر روز میاد میگه مامان ماکارونی دُسُت کن :)
مامان آبان مامان آبان ۲ سالگی
سلام مامان‌های گل
بازم کتاب معرفی کنم؟ خسته که نمی‌شید ها؟
امروز یه کتاب آوردم برای وروجک‌هامون در ستایش دوستی. اسمش هست "به کرگدن بگو بره!" ۲۴، ۲۵ صفحه ست اما متنش کلا سه تا جمله‌ست: به کرگدن بگو بره! / می‌ترسم / به کرگدن بگو بیاد
کتاب کاملا بصریه و با نقاشی‌هاش که خیلی هم پر رنگ و لعابن داستان رو تعریف می‌کنه. قصه، قصهٔ یه کرگدنه که می‌خواد با یه جوجه دوست بشه اما جوجه ازش می‌ترسه. کرگدن هی تلاش می‌کنه و برای جوجه کادوهای مختلف میاره. اما جوجه راضی نمیشه باهاش دوست بشه. آخر کرگدن ناامید میشه و میره. جوجه که تنها مونده حسابی غمگین میشه. و بالاخره میگه: "به کرگدن بگو بیاد" کرگدن هم میاد و با هم دوست میشن.
کتاب رو انتشارات طوطی زده (بخش کودک انتشارات فاطمی)، کاغذش گلاسه‌ست و صحافی‌اش هم محکمه. قیمتش وقتی من خریدم ۶۵ تومن بود. یه عکس از داخل کتاب هم براتون تو کامنت‌ها میذارم.
اینکه روایتش کلا با تصویره قدرت تخیل و داستان‌گویی خودتون و کوچولوتون رو حسابی تقویت میکنه. از معدود کتاباییه که آبان میاره و خودش برای خودش می‌خوندش :) اگر دلبندتون با بقیهٔ بچه‌ها خوب ارتباط نمی‌گیره هم این کتاب می‌تونه گزینهٔ خوبی براش باشه.
مامان آبان مامان آبان ۲ سالگی
سلام قشنگ‌ها
کتاب آوردم برای کوچولوها. این یه کتاب خیلی ساده است برای آموزش مفهوم کوچیک و بزرگ به اسم "کلاه کیه؟" برای گروه سنی بالای ۲ سال، با تصویرگری حرفه‌ای. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر کرده، کاغذش گلاسه ست و قیمتش ۷۰ تومن.
اینطوریه که باد یه کلاهی رو میندازه رو درخت. چن‌تا حیوون (خرگوش، موش، زرافه و فیل) میان و کلاه رو امتحان می‌کنن. بعد مثلا خرگوش میگه این کلاه برای من کوچیکه. موش میگه این کلاه برای من خیلی کوچیکه و...
چیزی که به نظر من جالبه معرفی "قید" به بچه است: خیلی. یعنی کلاه می‌تونه کوچیک باشه یا می‌تونه "خیلی" کوچیک باشه. آخرش هم یه مرد میاد و کلاه میذاره سرش و میگه این کلاه اندازهٔ منه و کتاب با این جمله تموم میشه: حالا تو بگو این کلاه مال کیه؟ آبان همیشه در پاسخ به این سؤال میگه مال موشه😃 اصلا نتایجی که من می‌خوام رو از کتاب‌ها نمی‌گیره 😃.
یه عکس از صفحه‌های داخلی کتاب هم تو کامت‌ها میذارم براتون.
اون پازلی هم که تو عکس می‌بینید، یه پازل یه تکهٔ چوبیه که ما از اون هم برای تمرین مفهوم کوچیک و بزرگ استفاده می‌کنیم. همینطوری گذاشتم.
مامان آبان مامان آبان ۲ سالگی
سلام مامان‌های قشنگ
ما امروز با یه کتاب جدید اومدیم. آبان چند ماهی میشه که شروع به شناخت احساساتش کرده. من سعی می‌کنم احساساتش رو حدس بزنم و نامگذاری کنم. مثلا تو موقعیت‌های مختلف ازش می‌پرسم الان عصبانی شدی؟ الان ترسیدی؟ الان غمگینی؟ درواقع دوست دارم کمکش کنم که بتونه احساساتش رو بشناسه، نامگذاری و حالا تا حدی مدیریت کنه. تو این مدت خیلی دنبال کتاب‌هایی با این موضوع گشتم ولی خیلی چیز دندون‌گیری پیدا نکردم. این کتاب هم... هی بدک نیست. اسمش هست "مونی مامانی ۳ / من می‌ترسم" درواقع جلد سوم از یه مجموعه برای شناخت احساساته که نشر افق (که بخش کودکش میشه کتاب‌های فندق) منتشر کرده. جلد سخته، قیمتش هم ۲۳۵ تومن.
اینطوریه که تو یه صفحه مونی مامانی از یه چیزی می‌ترسه و تو صفحهٔ بعد مامانش (یا حالا کس دیگه‌ای، مشخص نیست) میاد و براش توضیح میده که اون موقعیت ترسناک نیست. چیزهایی که مونی مامانی ازشون می‌ترسه عبارتند از😃: عنکبوت/ تاریکی/ بلندی/ صدای رعد و برق/ موش. من به شخصه مثلا ترجیح میدم بچه‌ام از عنکبوت و موش بترسه!
به هر حال ولی آبان این کتاب رو دوست داره و با حس ترس رو شناخته. مثلا قبلا تو اتاق تاریک نمی‌رفت و وقتی می‌گفتیم چرا؟ چیزی نمی‌گفت. الان قشنگ جواب میده: آبان از تاریکی می‌ترسه :)
صفحه‌های مربوط به ترس از تاریکی رو تو کامنت‌ها براتون میذارم.
مامان آبان مامان آبان ۲ سالگی
مامان جونی‌ها سلام
بالاخره یادداشت‌های تولد تموم شد و من دوباره زدم تو کار معرفی کتاب 😀
امشب یه کتاب براتون آوردم به اسم "رنگ‌ها"، مؤلفش کیه؟ عباس کیارستمی. شرط می‌بندم نمی‌دونستید کیارستمی همچین کتابی داره.
دقیقا مثل فیلم‌هاش مینیماله. کتاب کلمهٔ زیادی نداره و بیشتر بصریه. اول مثلا یه صفحه کامل به رنگ سبز آورده و بعدش نقاشی‌های خیلی ساده از چیزهایی که دور و برمون سبزه، توی هر صفحه کشیده. مثلا گفته سبز رنگ درخت. بعد نقاشی یه درخت رو نشون میده که تنه‌اش سفید (بی‌رنگه) ولی بخش شاخه‌هاش سبزه. حالا از صفحه‌های داخلی هم براتون تو کامنت‌ها عکس میذارم.
کتاب رو کانون پرورش فکری منتشر کرده و گروه سنی‌اش رو زده ۴ سال. جلد سخت هم نیست. به نظر من کتاب برای آموزش رنگ‌ها مناسب نیست ولی اگر دلبندتون رنگ‌ها رو بلده یا حتی فقط دو سه تا رنگ رو بلده به نظرم فوق‌العاده ست. به کوچولوتون یاد میده به دوروبرش دقت کنه و رنگ‌ها رو ببینه. من مثلا خیلی ذوق زده شدم که یه باری آبان موقع غروب به آسمون اشاره کرد و گفت مامان آسمون ناننجی ناننجی (نارنجی)، خورشید خانوم گروب گروب ( غروب) از تو همین کتاب یاد گرفته بود.
قسمت‌های سفید کتاب رو هم خودشون می‌تونن رنگ کنن.
حالا اگه براتون سؤاله که آبان رنگ‌ها رو چطوری یاد گرفته واقعا منم نمی‌دونم! من تلاشی در این زمینه نکردم. یعنی یکی دوبار تلاش کردم به روش دسته‌بندی اسباب‌بازی‌های هم‌رنگ رنگ‌ها رو بهش یاد بدم ولی اصلا همکاری نکرد منم رها کردم.
مامان دلسا🩷دخترم🩷 مامان دلسا🩷دخترم🩷 هفته بیست‌وچهارم بارداری
امشب دلسا را برده بودم پارک
یه دختر بچه تقریبا ۵ ۶ ساله نشسته بود رو نیمکت داشت گوشی بازی میکرد پیش خودم گفتم چی میشه که یه بچه به گوشی بیشتر علاقه داره تا پارک و بازی
اولش دقت نکردم که مامانش یا باباش کجان بعدشم نفهمیدم کجا بودن که گوشی را داده بودن دست بچه خودشون رفته بودن
یه لحظه رفتم دنبال دلسا وقتی برگشتم دیدم مامان باباش کنارشن و بچه داره گریه میکنه فکر کنم چون گوشی را ازش گرفته بودن خلاصه سکم بعد دختره اروم شد رفت یکم سرسره بازی کرد
بعد با مامانش رفت یه بستنی خرید مامانه اومد نشست رو نیمکت و سرش و کرد تو گوشی و کلا تو دنیای خودش بود
دختره بستنیشو باز کرد ازین پیچ پیچی رنگیا بود گفت عه مامان ازین بستنیاست مامانه حتی سرشو بلند نکرد ببینه بچه چی میگه
دختره هم رفت پیشه یه بچه دیگه بستنیشو نشون داد و یکم بازی کرد

خلاصه ته حرفم اینه کاش برای ساکت کردن بچه هامون گوشی دستشون ندیم،کاش وقتی بچه با ذوق میاد چیزی را نشونمون میده ما هم باهاش همونجور ذوق کنیم،کاش وقتی روحمون مریضه بچه دار نشیم
امشب واقعا دلم گرفت برای اون بچه
و از خدا خواستم بهم توان بده که بتونم برای بچه هام وقت بزارم چ درست تربیتشون کنم🥲