۷ پاسخ

هم تغییرات هورمونی
هم نبودن وقت و انرژی
هم ترس از بارداری
هم عوارض زایمان
..
ما که الان 3 ماهه خواهر برادر هستیم 😅😅😅🤣🤣🤣
شبها همسرم پسرمو میخوابونه خودش طفلی از خستگی ولو میشه یه گوشه می‌خوابه
منم دخترمون رو شیر میدم میخوابونم یه طرف ولو میشم، اصن نمی‌فهمیم کی شب میشه کی صبح میشه..

اصلا حوصله هیچی ندارم از خودمم بدم میاد همش خودمو با چند سال پیش مقایسه میکنم خیلی شکسته و داغون شدم
دوست ندارم اصلا سمتم بیاد

منم قبل بارداری و زایمان میل شدیدددد داشتم ولی دیگه اصلا تمایلی ندارم
کل جونم رفته سر بارداری و بچه داری

منم همبنم

منم همینجوری ام
بدنامون خستس

منم همینطور شدم درواقع میترسم که دوباره بچه بشه با اینکه جلوگیری هم میکنیم
میلمم خیلی کم شده

بخاطراینکه تایم ازادنداریم انرژی نمیمونه وقت نداریم دیگ چی میمونه ازیک ادم‌مگه؟

سوال های مرتبط