۱۷ پاسخ

سلام بچه منم اینجوری بود دعا براش گرفتم خداروشکر خوبه خوب شد

اخه پسر من وقتی دستشویی داره تو خواب این شکلی میشه داد میزنه گریه میکنه هیچیم نمیگه که دستشویی دارم بدو میکنه منم اوایل میترسیدم گفتم شاید چیزیشه بعد ی مدت فهمیدم وقتی دستشویی داره این شکلی میشه

نترس بخاطر همون دسشوییه

تروخدا برا بچه ها دعا نگيرين طفلكيارو بدبخت نكنين بااين مزخرفات

عزيزم قبل اون تايم بيدار شو ببرش دستشويي برادرزاده منم اينحوري ميشد بعدش فهميدن جيش داره قبلش مانانش ميبردش دستشويي ديگه خودش بيدار نميشد و حيغ و كريه نميكرد

عزیز یه لحظه بیا تو گفتگو خصوصیت

وقتی دستشویی میکنه آروم میشه

دختر منم حدود دو یا سه سالگی اینطوری بوددعا نوشتیم خوب نشد که نشد منم کم سن بودم خیلی می‌ترسیم بیشتر دم غروب می‌خوابید اینطوری میشد کم کم خودش خوب شد

روبیکا داری

خوب شد با اون دعا یا ن؟؟

شاید کارتونی شاید عصبانیت و هزار چیز دیگه

گفت از چیزی میترسن این شکلی میشن

ن خواهر شوهر خواهرم دعا نویسه یه دعای داد گفت هروقت بچه هات اینطوری شدن انجام بذه و دادم دیگه هیچوقت نشد

بچه ات ترس کرده فقط همین هیچ مشکلی نداره

اخه مشکل پسر منم بود

سلام عزیزم پسرت چند سالشه ؟
و فقط ساعات ۲ و چهار شب این شکلی میشه یغنی این تایم ؟؟؟

نمیدونم از چیه خواب میبینه دسشویی هم که میبرم یه بار زیاد یه بار کم جیش میکنه. وقتی هم بیدار میشه هرچی میگم مامان اروم باشه متوجه نمیشه باز ادامه میده بعد کم کم خوب میشه

سوال های مرتبط

مامان امیر علی مامان امیر علی ۵ سالگی
سلام خوبین
لطفا خواهش میکنم هر کس پیام من رو میبینه جواب بده
من ۲۲ سالمه سه تا بچه دارم بچه هام ۵ و ۲سال و ۶ ماه و بچه کوچیکم ۹ ماهشه
یعنی ۹ ماهه زایمان کردم همیشه افسردگی رو حس میگردم ولی الان خیلی خیلی شدید شده یعنی روی تمام زندگیم اثر گذاشته رفت و آمد دیگه با کسی نمیکنم بچه هامو جایی نمیرم فقط از خونه خودم میرم خونه پدرم که اگر اهر روز نرم اونجا تو خونه دق میکنم اصلا خونه خودمون دوست ندارم اگر تنها باشم خونه با بچه ها دق میکنم دائما استرس و دلشوره خیلی خیلی زیاد دارم روی مریضی بچه ها خیلی حساس شدم و میترسم و خودمو اینطوری قانع میکنم که پیش کسی نرم و کسی پیش من نیاد حتی بچه هامو پارک نمیبرم که یه وقت مریض نشن آخه من داخل زندگی خیلی تنهام یه شوهر دارم که اصلا بهم اهمیت نمیده و کمکم نمیکنه اصلا و مدام بهم دروغ میگه در کل کلا درحال استرس و دلشوره و نگرانی ام همش احساس میکنم می‌خواد یه اتفاق میفته نمی‌دونم چیکار کنم واقعا دیگه زندگی کردن برام سخت شده دلم حتی مرگ می‌خواد تا ذهنم خاموش بشه و به آرامش برسم مدام بچه هامو داخل خواب و بیداری چک میکنم که یه وقت زبونم لال تب نداشته باشن یعنی به معنی واقعی مغزم به مشکل خورده نمی‌دونم چیکار کنم کمکم کنید لطفااااااااااا