من پسر کوچیکم از وقتی بدنیا اومد خوابش خیلی سبک بود وخیلی اهل گریه بود مدام درحال نق زدن وگریه کردنه خدا نکنه کوچکترین سروصدایی بشه از خواب بیدار میشه خوابش هم بهم میریزه زمین وزمان بهم بدوزی نمیخوابه واز گریه کردن زیاد سرسام میگیرم خلاصه ما تو خونه باشیم رعایت میکنیم پسر بزرگم صدا تلویزیون کم میکنه من میبرمش تو اتاق میخوابونم پسرم جیغ وداد نمیکنه ولی خونه مامانم بریم مامان نصف شب ساعت دوازده به بعد تازه یادش میاد فلان کار نکرده میره سر وصدا میکنه من میگم سر وصدا نکن ناراحت میشه منم زیاد نمیمونم واسه خواب خونه اش الان امشب خوابش میومد خونه مادرشوهر بودیم من اومدم بالا خوابوندمش پسر بزرگم اومد آروم درباز کرد کارتون گذاشتم براش صداش کم کردم شوهرم اومد در با شدت باز کرد اینم بیدار شد ساعت هشت ونیم بود تا الان فقط گریه میکرد نه شیر می‌خورد نه پستونک فقط گریه میکرد به هیچ روشی هم آروم نمیشد شوهرم میگه مقصر خودتی جا پر سر وصدا عادتش ندادی تاخوابه آروم حرف می‌زنیم صدا تلویزیون کم میکنی دیشب هم خونه مامانم زنداداشم با صدا بلند حرف می‌زد تو هال دختراش هم جیغ میزدن پسرم نمیخوابید اونم میگفت خودت عادتش دادی به سکوت جاریم میگه باید تلویزیون روشن میکردی میزاشتی می‌خوابید من هر دوتا پسرام خوابشون عین خودمه من خودم خوابم خیلی سبکه با کوچکترین صدا بیدار میشم به نظرتون حق با کیه

۸ پاسخ

دختر منم همینه
از بدو تولد اینجوری بود تا به الان....
در صورتیکه تا سه دوماهگیش مادرشوهرمو خواهرم خونمون بودن دائم با همسرم ۴ نفر بودیم...
تلویزیون هم ۲۴ ساعت شبانه روز بخاطر عادت مادرشوهرم روشن بود ولی بچم با صدای راه رفتن مورچه بیدار میشد و میشه...
پس تقصیر من و شما نیست...
منم خوابم به شدت سبکه...
به خودم رفته

منم پسرم به صدا خیلی حساسه و منم دقیقا سعی کردم از اول ک بهش عادت بدم تو سر و صدا بخوابه ولی اصلا عادت نکرد و اینم بگم ک ب خودم رفته چون منم ب صدا حساسم
خداروشکر بقیه اکثرا همراهی میکنن ولی با وجود این خیلی خیلی سخته این شرایط
هم بچه خودش اذیته هم من بشدت خسته و اذیت میشم

اصلا ربطی ب جای شلوغ و ساکت نداره
ب ژنتیک بستگی داره
ما خونمون خیلی رفت و آمده مهمون زیاد دارم و بالعکس زیاد مهمونی و سفر میریم
خودمو همسرمم خیلی شلوغیم منظور اینکه آروم و ساکت نیستیم خیلی اهل صحبت وایناییم
حالا دوتا بچه هام توو همین شرایط هستن
دختر بزرگم مثل خودم خوابش سنگینه بمبم بترکه بیدار نمیشه ولی دختر کوچیکم مثل پدرش خوابش سبکه زود بیدار میشه زودم خوابش میبره
البته بیدار میشه گریه نمیکنه ولی خب سروصدا باشه زمین باشه بیدار میمونه یا باید بزارمش گهواره یا رو پام
حالا شما هم خودتو مقصر ندون ب شرایط ربطی نداره

اصلا ربطی نداره به عادت
من خودم خوابم سبکه پسرم همینه‌ از اول هم آنقدر باید تمومش می‌دادیم به سختی میخوابید تو تاریکی
شیش صبح نور میدید بیدار می‌شد اگر نور نبود اصلا پانمیشد
من سرفه میکردم پامیشد ما یکسال اول براش صدای سشوار می داشتیم حالا چند ماه اول چون کولیک داشت ولی بعدش چون سر و صدای خودمون یا بقیه بیدارش نکنه
اما دیگه از یک سالگی به مرور بهتر شد خداروشکر. الآنم نمیگم خیلییی خوابش سنگینه اما عین نوزادی و زیر یکسال نیست مثلا تو ماشین بخوابه هنوزم بغلش کنیم بیایم خونه بیدار میشه

دقیقا پسر منم عین پسر شماست .اصلا ربط نداره من از کوچیکی خواستم عادت کنه به سر وصدا ولی نشد .با کوچیک ترین صدا ممکن بیداره میشه و داغونم میکنه .لج گریع.ولی یسری از اطرفیان اصلا راعیت نمیکنن بهتون حق میدم .درکتون میکنم

بنظرم عادت کنه ب سر و صدا خیلی خوبه
من دخترم هرجا باشه میخابه خیلی راحته آدم

پسر منم همینجوریه
و کسی که بچه ش اینجوری نباشه واقعا درک نمیکنه مارو و فکر میکنه ما بدعادتشون کردیم
مرض نداریم که
واقعا بچه ها خودشون تعیین میکنن این جور چیزارو
و هر بچه ای هم یه جوره

دختر منم اینجور بود خانواده شوهرم چند ماه نبودن همش توی خونه بودم یا خونه اقام همش توی سکوت میخوابید ولی وقتی برگشتن من خیلی اذیت شدم تا اینکه دخترم به مرور عادت کرد که توی صدا بخوابه وقتی خیلی خسته باشه شروع میکنم به خوابوندنش

سوال های مرتبط

مامان اقا خرگوشه مامان اقا خرگوشه ۱۴ ماهگی
مامان علیسان و آیلا مامان علیسان و آیلا ۱۰ ماهگی
امروز از خواب که بیدار شدم حتی ناهار و صبحانه درست حسابی نخوردم مدام درحال کار کردن بودم عصر هم نتونستم بخوابم چون شوهرم رفته مشهد با پدرم من مجبور شدم بیام خونه مامانم چون فردا می‌خوام علیسان رو ببرم مهد
خلاصه از ساعت هشت که اومدم انقد علیسان من و بچه رو اذیت کرد که روانی شدم دوباره فهمید باباش رفته مشهد کلی جیغ و داد و گریه که منم میخواستم برم هرچقدر با ملایمت و مهربونی حرف زدم فایده نداشت نیم ساعت داد و هوار و گریه طول کشید
ساعت یازده آیلا رو خوابوندم انقد با برادر نادونم سر و صدا راه انداخت بیدارش کرد جایی که برا آیلا پهن کرده بودم بهم زد شلوار منو خیس کرد پاهای آیلا رو می‌گرفت میکشید رو زمین سر شیشه رو رو فرش میکشید کثیف کرد لباساشو درآورده بود نمیپوشید از آب سرد کن آب یخ میخورد مامانمو اذیت میکرد منم دستام خیس بود همچین زدنش یه دونه 😂😂😂دوباره هم نمی‌دونم چیکار کرد محکم زدمش دیگه آروم شد بچه پرو یه هفته مهد نرفته میومد خونه مامانم خیلی روش زیاد شده هزار بار گفتم غلط کردم اومدم اینجا 🤕🤕🤕